مسائل سیاسی سازمان «اعتصاب بین المللی زنان»
برای چهارشنبه ۸ مارس، چندین سازمان مشغول برنامهریزیِ یک «روز عمل بین المللی» برای گرامیداشت روز جهانی زن هستند. گروه های درگیرِ این کارزار از زنان کشورهای مختلف میخواهند که سر کار حاضر نشوند، به تظاهرات بپیوندند و به خشونت علیه زنان و سایر بیماریهای اجتماعی اعتراض کنند.
افراد بسیاری که در این اعتراضات شرکت خواهند کرد، در جستجوی مجرایی برای مقابله با حکومت ترامپ و سیاستهای ارتجاعیاش هستند. در نتیجۀ تحلیل این برنامه، چشم انداز و تاریخچۀ گروههای سازماندهندۀ اعتراضات، از حساسیت و اهمیتِ هرچه بیشتری برخوردار میشود.
بیشترین بخش فعالیتها در امریکا متمرکز است و شامل دو سازمان چتر میشود: سازمان «مارشِ زنان» (Women’s March) که ۲۱ ژانویه به دنبال مراسم تحلیف ترامپ برخی تظاهرات را سازمان داد و سازمان «اعتصاب بین المللی زنان» در امریکا (International Women’s Strike USA).
«مارشِ زنان» را گروههایی نزدیک به حزب دمکرات تأمین مالی میکنند؛ نظیر Emily’s List بهعنوان یک کمیتۀ عمل سیاسی و NARAL Pro-Choice America بهعنوان یک سازمان غیرانتفاعی. هر دوی این سازمانها در جریان رقابت انتخاباتی ۲۰۱۶ از هیلاری کلینتون حمایت کردند. «فدراسیون معلمان امریکا» و «اتحادیۀ بین المللی کارکنان بخش خدمات» (SEIU) نیز از جمله اتحادیههای مهمی هستند که به حمایت مالی از کلینتون پرداختند. وبسایت MoveOn.org که میلیونها دلار برای کاندیداهای حزب دمکرات جمعآوری کرده نیز یکی از اسپانسرهای اصلی است.
سازمان «اعتصاب بین المللی زنان» (امریکا) از سوی طیف گستردهتری از سازمانهای حامی حزب دمکرات تأمین مالی میشود. «سازمان سوسیالیستی بین المللی» (ISO) همراه با «سوسیالیستهای دمکرات امریکا» (DSA)، «مرکز اقدام بینالمللی»، «حزب سوسیالیسم و رهایی»، «همبستگی»، «اقدام سوسیالیستی»، «حزب سوسیالیست امریکا» و سازمانهای مشابه، نقش مسلط را ایفا میکند. MoveOn.org عضو مشترک هر دو ائتلاف است.
نقش سازمان «اعتصاب بینالمللی زنان» به طور اخص از این جهت برجسته است که سازمانهای درون آن از عبارتپردازی های چپ و حتی سوسیالیستی استفاده میکنند تا بتوانند از اشتیاق بخشهای وسیعی از جمعیت به تغییر رادیکال بهرهبرداری کنند. اما از این لفاظیها در اصل برای مسدود کردن مسیر تحول جنبش سوسیالیسی طبقۀ کارگر علیه حکومت ترامپ و نظام اقتصادی و سیاسی آفرینندۀ آن استفاده می شود.
در مقالهای مندرج در روزنامۀ گاردین به تاریخ ۶ نوامبر با عنوان «ما وارد اعتصاب می شویم. به ما بپیوندید تا ترامپ قدرتمان را ببیند» به خطوط کلی برنامۀ این گروه اشاره شده است.
نویسندگان مقاله میگویند که تظاهرات و اعتراضات به دنبال مراسم تحلیف ترامپ «نشاندهندۀ آغاز یک موج جدید مبارزۀ فمینیستی میلیتانت» است. در اینجا آنها خواهان یک «فمینیسم ۹۹ درصدی» میشوند؛ یک «جنبش فمینیستی جدید و فراگیرتر»، یک «فمیمنیسم ضدّ نژادپرستی، ضدّ امپریالیستی، ضدّ دگرجنسگرایی و ضدّ نئولیبرالی».
اشارۀ آنها به «فمینیسم ۹۹ درصدی» با هدف پنهانسازی مسائل طبقاتی پایهای و مهمی است که در مبارزه علیه حکومت ترامپ طرح میشوند. این رویکرد، اپوزیسیون ترامپ را به اسم ضدیت با «پدرسالاری» و «زن ستیزی» در چهارچوب جنسیت محصور می کند و مدعی می شود که مسألۀ اصلی، ستم مردان بر زنان است و نه استثمار کارگرانِ مرد و زن به دست ابرشرکتها و نخبگان مالی.
ترامپ، نمایندۀ «مردان» نیست و سیاستهایی که در دستور کار قرار داده (تهاجم به کارگران مهاجر و حمله به بهداشت و درمان و آموزش عمومی و محیط زیست و مشاغل؛ نابودی حقوق دمکراتیک؛ و تدارکات جنگی) مسائلی را پیشِ روی کلّ طبقۀ کارگر قرار میدهد که از اهمیت مرگ و زندگی برخوردارند.
زبانِ «فمینیسم ۹۹ درصدی» درست مثل فراخوان به یک «حزب ۹۹ درصدی» کاملاً عامدانه و بادقت انتخاب شده است. هدف از بهکارگیری این زبان، مبهم ساختن شکاف اجتماعی عمیقی است که میان ۹۰ درصدِ پایینی و ۱۰ یا ۵ درصد بالایی (شامل اقشار ممتازتر طبقۀ متوسطِ رو به بالا) وجود دارد.
طبق دادههایی که سال پیش توما پیکتی و امانوئل سائز و گابریل زوکمان، اقتصاددانان دانشگاه کالیفرنیا منتشر کردند، میزان درآمد شخصی پیش از کسر مالیات که آستانۀ ورود به ۱۰ درصد بالایی محسوب میشود، ۱۲۲ هزار و ۶۹۱ دلار است. برای ورود به ۵ درصد بالایی، این رقم به ۱۸۴ هزار و ۳۲۹ دلار میرسد.
طی چهار دهۀ گذشته اقشار بالایی طبقۀ متوسط شاهد صعود خیره کنندۀ سهم خود از درآمد و ثروت به موازات سربه فک کشیدن ارزش بازار بورس بودهاند؛ درحالیکه سهم ۹۰ درصدِ پایینی سقوط کرده است. در نتیجه روشن است که دغدغههای مردان یا زنان اقشار ممتازتر بسیار تفاوت دارد با دغدغههای طبقۀ کارگر که با فقر و بیکاری و بدهی هنگفت رو به رو است.
گروههایی که سازمان «اعتصاب زنان امریکا» را شکل میدهند، در تقلا برای به چنگ آوردن سهم درآمدیِ دندانگیرتری از ۱۰ درصد بالایی و همین طور دسترسی بیشتر به مناصب دانشگاهی و هیئت مدیرۀ شرکتها و حکومت، از «سیاستهای هویتی» بهرهمند میشوند. این تماماً با سیاستهای سرمایهدارانه و امپریالیستی حزب دمکرات خوانایی دارد.
در اینجا آنچه که گفته نشده به اندازۀ آنچه که گفته شده اهمیت دارد. در هیج جای بیانیه یا وبسایت سازمان مطلقاً اشارهای به حزب دمکرات و کمپین کلینتون و حکومت اوباما یا درگیریهای درونی طبقۀ حاکم به دنبال پیروزی انتخاباتی ترامپ نمیشود.
این به هیچ رو تصادفی نیست. گروههای درون سازمان «اعتصاب بینالمللی زنان» با وجود اینکه از زبانی متفاوت استفاده میکنند، همانقدر متعهد به دفاع از حزب دمکرات هستند که گروههای سازمان «مارشِ زنان».
حزب دمکرات مسئولیت اصلی عروج ترامپ را به عهده دارد. هشت سال پس از بحران اقتصادی ۲۰۰۸، تمام همّ و غمّ حکومت اوباما نجات بانکها و حفظ و بسط ثروت نخبگان مالی بوده است. کمپین کلینتون در جریان انتخابات هرگز خشم اجتماعی را هدف نگرفت، دمکراتها حتی مدعی شدند زندگی در امریکا هرگز بهتر از این نبوده است.
بسیاری از گروههای سازندۀ سازمان «اعتصاب بین المللی زنان» از کمپین برنی ساندرز حمایت کردند. نقش سیاسی ساندرز این بود که اپوزیسیون اجتماعی در برابر «طبقۀ میلیاردرها» را به پشت کلینتون، کاندیدای وال استریت، ببرد. در نتیجه ترامپ توانست بر موج بیزاری اجتماعی موجود نسبت به هیئت حاکمۀ سیاسی و وضع موجود سوار شود.
حزب دمکرات از زمان انتخابات به طور مداوم بین تأیید ترامپ و تقبیح او در نوسان بوده است. اوباما بعد از انتخابات گفته بود که کمپین انتخاباتی صرفاً یک «زورآزمایی درونی» بین دو تیم در یک جبهه بوده است. این درگیری درونی طبقۀ حاکم هیچ ارتباطی با خشم حقیقی و ملموس تودههای کارگران و جوانان نسبت به کابینۀ میلیاردرها و ژنرال ها و مدیران شرکت ها و فاشیست های تمام عیاری که ترامپ گردآورده ندارد.
مقابلۀ واقعی با حکومت ترامپ میبایست متکی بر برنامهای تماماً متفاوت باشد. مبارزه برای دفاع از حقوق اجتماعی طبقۀ کارگر (حقّ کار، بهداشت و درمان، مزایای بازنشستگی و آموزش) از مبارزه علیه نابرابری اجتماعی و جنگ و نظام سرمایهداری جداییناپذیر است. مسائل اخصی که پیشِ رویِ زنان طبقۀ کارگر قرار دارند (حق سقط جنین و ضدیت با تمامی اشکال تبعیض) تنها از خلال بسیج کلّ طبقۀ کارگر می توانند جواب بگیرند.
در نتیجه به یک برنامۀ سوسیالیستی برای طبقۀ کارگر ایالات متحده و جهان نیاز است. ثروت های عظیمی که کارگران خلق کردهاند میبایست با سلب مالکیت از ابرشرکتها و بانکهای غول پیکر، از چنگ ثروتمندان بیرون آورده شود. مقابله با ناسیونالیسم و شووینیسم میبایست متکی بر مبارزه برای وحدت و یکپارچکی طبقۀ کارگر کلّ کشورها حول منافع طبقاتی مشترک آن باشد.
مبارزه برای این برنامه در هر لحظه ضرورت استقلال سازمانیابی سیاسی طبقۀ کارگر را چه از حزب دمکرات و چه از تمامی سازمان هایی که به نظام مسلط دو حزب بورژوایی خدمت میکنند، مطرح می کند.
۸ مارس ۲۰۱۷