شوراها در انقلاب آلمان

زمان تقریبی مطالعه متن ۳ دقیقه

فولک‌هارت موسلر / ترجمه: کیوان نوفرستی

ژانویۀ ۱۹۱۸ و پس از چهار سال سلاخی و کشتار، قریب به یک میلیون کارگر آلمانی به اعتصابات عمومی علیه جنگ جهانی اول پیوستند. در صنعت تسلیحات آلمان به تنهایی، حدوداً نیم میلیون کارگر دست از کار کشیدند.

سازماندهی اعتصاب را گروهی موسوم به «اُبلوت» (Obleute) برعهده داشت. واژۀ آلمانی اُبلوت به نمایندگان رادیکالی اطلاق می‌شد که خودِ کارگران کف کارخانه به طور دمکراتیک انتخاب می‌کردند.

در نخستین نشست به تاریخ ۲۸ ژانویۀ ۱۹۱۸، ۶۰ نمایندۀ اُبلوت یک هیئت مرکزی را انتخاب کردند که در آن مقطع نمایندگانی را از دو حزب اصلی کارگری- یعنی حزب سوسیال دمکرات و حزب سوسیال دمکرات مستقل- به عضویت خود پذیرفته بود. این هیأت، شورای کارگری (Arbeiterrat) نام گرفت.

بدین ترتیب یک شکل جدید سازمان‌یابی در آلمان زاده شد که یادآور«سوویت»ها یا شوراهای روسیه در انقلاب ۱۹۱۷ بود. وظیفۀ این شورا عبارت بود از سازماندهی جنبش اعتصابی غیرقانونی و خواسته‌اش، صلح بدون الحاقات، پایان کنترل نظامی بر کارخانه‌ها، عرضۀ بهتر مواد غذایی، آزادی زندانیان سیاسی و حق رأی همگانی.

پیش از اعتصاب اُبلوت از رهبری حزب سوسیال دمکرات مستقل که از حمایت گسترده در بین کارگران برلین و برخی شهرها صنعتی دیگر آلمان برخوردار بود، درخواست صدور فراخوان به اعتصاب عمومی کرد. اما حزب سوسیال دمکرات مستقل اعلام کرد که به قدر کافی قوی نیست که از پس ارتش بربیاید.

کارل رِتسلاو، کارگر ۲۲ ساله ای بود که در یکی از کارخانه‌ها اعتصاب را رهبری کرد. کارل روی میز ایستاد و فریاد زد:

«ما برای تمام کردن جنگ داریم اعتصاب می‌کنیم. ما صلح می‌خواهیم. ما دیگر نمی‌خواهیم برای قیصر و ژنرال‌ها سلاح بسازیم. تا زمانی که جنگ تمام شود به اعتصاب ادامه خواهیم داد. زنده باد انقلاب روسیه. زنده باد لنین و تروتسکی»

دولت جنبش را درهم کوبید و بسیاری از رهبران اعتصاب به جبهه اعزام شدند.

اما نوامبر ۱۹۱۸ انقلاب آلمان ناگهان آغاز شد. این بار ملوانان و سربازان طلایه‌دار بودند. شوراهای کارگران و سربازان مثل چشمه همه‌جا جوشیدند.

این شوراها قابلیتش را داشتند که برای نظام قدیم بدل به یک چالش انقلابی بشوند، درست همان‌طور که شوراهای کارگری روسیه به رهبری حزب بلشویک رژیم کهنه را سرنگون و آغاز به ساخت جامعۀ سوسیالیستی کرده بودند.

نخستین و البته تنها نشست کنگرۀ سراسری شوراهای کارگران و سربازان آلمان روز ۱۶ دسامبر ۱۹۱۸ آغاز شد. ۴۹۰ نماینده، متشکل از ۴۰۶ کارگر و ۸۴ سرباز، حضور داشتند.

از این تعداد نزدیک به ۳۰۰ تن عضو حزب سوسیال دمکرات بودند و کمی بیش از ۱۰۰ تن از حزب سوسیال دمکرات مستقل. یک اقلیت کوچک از نمایندگان نیز از اعضای گروه انقلابی «اتحادیۀ اسپارتاکوس» در درون حزب سوسیال دمکرات مستقل بودند.

کنگره دو بار به پیشنهاد اجازۀ سخنرانی رهبران اسپارتاکیست -کارل لیبکنشت و رزا لوکزامبورگ- رأی منفی داد.

در انتها کنگره خواهان برگزاری انتخابات عمومی مجلس مؤسسان شد و خود را منحل کرد. با این تصمیم، شورا عملاً به ژنرال‌ها و حامیان سرمایه‌دارشان وقت تنفسی برای درهم شکستن انقلاب داد.

شکست اجتناب‌ناپذیر نبود. در روز دوم کنگره، ده‌ها هزار کارگر به رهبری لیبکنشت و اتحادیۀ اسپارتاکوس از شورا خواستند که قدرت خود را بسط بدهد.

یک هیأت نمایندگی خواهان برقراری جمهوری سوسیالیستی متحد آلمان و «تمام قدرت به دست شورای کارگران و سربازان» شد.

ترکیب سیاسی کنگره بیانگر دو چیز بود:

اول اینکه تحول سیاسی انقلاب ناموزون بود. جوّ سوسیالیستی و انقلابی کارگران برلین در نقطۀ مقابل فضای غیرانقلابی در اکثر دیگر نقاط کشور بود.

و دوم اینکه سوسیالیست‌های انقلابی هنوز به لحاظ سیاسی تابع حزب سوسیال دمکرات مستقل بودند و این حزب نیز از فراخوان به «تمام قدرت به شوراها» حمایت نمی‌کرد.

اتحادیۀ اسپارتاکوس قادر بود ده‌ها هزار کارگر را رهبری کند، اما زمانی که نخستین موج عظیم انقلابی برآمد، فاقد یک شبکۀ سازمان‌یافته از اعضای منضبط و تمام‌وقت بود. بنابراین به شکلی سازمان نیافته بود که بتواند با استدلال‌هایش بر همۀ شوراهای کارگران و سربازان تأثیر بگذارد.

این بدان معنی بود که انقلاب به قدر کافی برای پایان دادن به جنگ قوی بود، اما قدرت‌هایی را که خود مسبب این جنگ بودند دست‌نخورده رها کرد.

امتیازدهی

لينک کوتاه مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

72 + = 82