کمیتههای کارخانه و کنترل کارگری
تام کارتر
برگردان: آرام نوبخت
ملاحظۀ مترجم: در طول یک سال اخیر جنبش کارگری ایران به چنان سطحی از پیشروی رسیده که بخشهایی از آن (مانند معلمان) یا صراحتاً مطالبات مربوط به «کنترل کارگری» را در دستور کار قرار دادهاند و بخشهایی دیگر (مانند هفتتپه) عملاً پای انجام آن رفتهاند. تجارب ناب یک سال اخیر جنبش کارگری، بالاخص در هفتتپه از یک سو و شرایط حساس سیاسی ایران از سوی دیگر ما را بر آن داشت که در این مطلب نگاهی کوتاه به نقش کمیتههای کارخانه در روسیه، در برهۀ فوریه تا اکتبر بیاندازیم.
***
کارگران انقلابی پتروگراد در حین و پس از انقلاب فوریه مطالبات متنوع و بیشماری را- چه اقتصادی و چه سیاسی- مطرح کردند. یکی از مطالبات پررنگ و زندهای که کارگران به دنبال انقلاب فوریه مطرح کردند، خواست دریافت حقوق کاملِ روزهایی بود که صرف سرنگونی تزار شده بود.
در جریان انقلاب فوریه پدیدۀ فراگیری شکل گرفته بود به اسم «نُخالهتِکانی». کارگران کارخانههای پتروگراد به معنی واقعی کلمه مدیران و سرکارگرها را میگرفتند و داخل فرغون میانداختند و مثل زباله بیرون از کارخانه پرت میکردند. این عملِ «نخالهتکانی» به سرعت رایج و مرسوم شد. مورخی به نام استیون اسمیث مینویسد:
«این عمل نخالهتکانی، نمادی از این بود که کارگران کرامت خود را بهعنوان انسان بازیافتهاند. این عمل در حکم تشریفات و آیینی بود برای تحقیر کسانی که در زندگی روزمره کرامتشان را از آنان ستانده بودند».
به بیان دیگر کارگران صرفاً به خلع تزار راضی نبودند، بلکه میخواستند همۀ «مینی تزارها» را از کارخانهها نیز خلع کنند.
در بسیاری از کارخانهها کارگران پا را فراتر گذاشتند. یعنی بعد از بیرون انداختن کارفرمایان نخاله، «کنترل» خودشان را بر کارخانهها اِعمال کردند. کمیتههای کارخانه فُرمی بود که کارگران برای اِعمال کنترل و نظارت خودشان به کار بستند. کارخانههای سراسر امپراتوری سابق تزاری از همین الگو پیروی کردند. فرم و ساختار این کمیتهها کارخانه به کارخانه و شهر به شهر متفاوت بودند، اما آنچه این کمیتههای کارخانه را از اتحادیههای کارگری متمایز میکرد، همین مفهوم «کنترل کارگری» بود.
کمیتههای کارخانه دفتر حسابداری کارخانه را به دست آوردند و علنی کردند. در برخی موارد کاشف به عمل آمد که درست در همان زمانی که کارفرمایان به اسم زیاندهی کارخانه دستمزدها را پایین نگه میداشتند، در واقع در سود غرق بودند. کمیتههای کارخانه تمام صورتهای مالی و حساب انبارها را به دست گرفتند. سرمایهداران و مرتجعین به طور مداوم تقلا میکردند که با سابوتاژ و کارشکنی در تولید و توزیع، جنبش کارگری را بیاعتبار کنند؛ اما کمیتههای کارخانه بودند که این تلاش را مسدود و افشا میکردند. این کمیتهها به طور یکجانبه بر استخدام و اخراج کنترل داشتند و اعلام میکردند که از حق اخراج مدیران بدرفتار و استخدام کارگرانِ مشمول فهرست سیاه برخوردارند.
تروتسکی پیش از سال ۱۹۱۷ به دقت این پدیده را پیشبینی کرده بود. تروتسکی در جریان مجادلات خود با لنین بر سر شعار «دیکتاتوری دمکراتیک پرولتاریا و دهقانان» پیشبینی کرده بود که «پرولتاریا بنا به کلّ مسیر انقلاب… به سوی قدرت هُل داده خواهد شد» و بنابراین نخواهد توانست به طور تصنعی در مرحلۀ سرنگونی تزار و ایجاد یک رژیم بورژوا-دمکراتیک متوقف بشود؛ به بیان دیگر طبقۀ کارگر بهعنوان نیروی اجتماعی هدایتکنندۀ انقلاب نمیتواند و نباید از بکارگیری تمهیدات طبقاتیِ ضامن و پیشبرندۀ منافع خودش که از همان محل کارش شروع میشود امتناع کند.
وقتی دربارۀ گردباد مبارزات اجتماعی نظیر رویدادهای ۱۹۱۷ صحبت میشود، به سختی میتوان به جمعبندیهای تعمیمیافته و عام دست پیدا کرد؛ چون برای هر کدام از آنها کلی استثنائات و تنوعات منطقهای و نوسانات زمانی و غیره وجود دارد. بلشویکها، منشویکها، سوسیال روِلوسیونرها (اس آرها) و کارگرانی بدون وابستگی سازمانی همگی در اتحادیهها و کمیتههای کارخانه فعال بودند.
با این حال اگر روسیۀ ۱۹۱۷ را در کلیت خودش در نظر بگیریم، میتوان گفت که اتحادیههای کارگری محافظهکارتر یا از لحاظ سیاسی «بیطرف»تر بودند و متمایل به سیاستهای مشنویکها و اس آرها. در حالی که کمیتههای کارخانه سنگر حمایت بلشویکها بودند. بلشویکها تشویق به شکلگیری این کمیتهها میکردند و مجامع نمایندگی کمیتههای کارخانه به کرّات از قطعنامههای بلشویکها پشتیبانی میکردند.
حکومت موقت به مقابله با کمیتههای کارخانه برآمد و برای اینکار از یک سو آنها را قانوناً به رسمیت شناخت و از سوی دیگر همزمان نقششان را اساساً به نقش اتحادیههای کارگری محدود کرد. لنین در سخنرانیاش خطاب به کنگرۀ کمیتههای کارخانه به تاریخ ۱۳ ژوئن، کارگران را ترغیب به ردّ این دست تلاشها کرد:
«رفقا، کارگران، مطمئن شوید که کنترل واقعی دستتان است و نه کنترل ساختگی؛ به قاطعانهترین شکل ممکن به هرگونه قطعنامه و طرح پیشنهادی برای استقرارِ… کنترل ساختگی و کاغذی دست رد بزنید».
کمیتههای کارخانه به سرعت گسترش یافتند. در کنفرانسِ ژوئن کمیتههای کارخانه، صد درصدِ کارخانههایی با بیش از ۵ هزار کارگر، نماینده داشتند. نمایندگانی که در این کنفرانسها شرکت میکردند، تا چند وقت قبلش پشت خطوط مونتاژ بودند؛ اینان کسانی بودند که همکارانشان کف کارخانه انتخاب کرده بودند.
البته کافرمایان هر آنچه در توان داشته علیه شکلگیری این کمیتهها به کار گرفتند. مثلاً در یک کارگاه چرمسازی با ۱۹ کارگر، وقتی کارگران قصد ایجاد کمیته کردند بالافاصله همگی از سوی کارفرما اخراج شدند. در موارد دیگری نیز مدیران سعی کردند رهبران کمیته را اخراج کنند و بنابراین کارگران وادار شدند که برای بازگشت به کارِ رهبران، دست به اعتصاب بزنند.
در شرایط گرسنگی کارگران و خانوادههایشان، کمیتههای کارخانه برای تأمین غذا و سازماندهی عرضۀ مواد غذایی تلاش میکردند؛ در کارخانهها انضباط کاری را دایر میکردند و علیه دائمالخمری، کمپین به راه میانداختند. در آشوب و هرج و مرج دورۀ انقلابی، کمیتههای کارگری خطوط تولید را برای تهیۀ ابزارها و پوشاک و کالاهای فوقالعاده ضروری زنده نگه میداشتند.
اما شاید آزاردهندهترین چیز برای مقامات، اعلام این بود که کمیتههای کارخانه به نیروهای مسلح حکومت موقت اطمینان ندارند و بنابراین «گارد سرخ» یا میلیشیاهای مسلح خود را تشکیل میدهند. به طور اخص در کارخانههای بلشویکی بود که منسجمترین و رزمندهترین گاردهای سرخ شکل گرفتند.
روز ۲۶ آوریل کارگران ناحیۀ پترهوف محدودیتهایی را برای پیوستن به گاردهای سرخ تعیین کردند:
«فقط گل سرسبد طبقۀ کارگر امکان پیوستن دارد. باید تضمین بدهیم که هیچ فرد ناشایست یا متزلزلی وارد صفوف {گارد سرخ} نمیشود. هر کسی که مایل به نامنویسی در گارد سرخ است، میبایست از سوی کمیتۀ محلی حزب سوسیالیست متبوعش توصیه شود».
در درون گاردهای سرخ، زنان نیز در کنار مردان خدمت میکردند. گارد سرخ، ظیفۀ تأمین امنیت کارخانهها و دفاع از منزل و محیط کار کارگران را در برابر موج حملات و آتشافروزیهای تعمدی نیروهای راست برعهده داشت. گارد سرخ اعلام داشت که تنها طبقۀ کارگر قادر به دفاع و پیشبرد دستاوردهای انقلاب روسیه در برابر نیروهای ضدانقلاب است. منشویکها گارد سرخ را تقبیح و تقصیر شکلگیریاش را به گردن «آژیتاسیون لنینیستی» انداختند.
کمیتههای کارخانه با علاقۀ فراوان مسائل فرهنگی را در دستورکار قرار دادند. در کارخانۀ پوتیلوف، کارگران یک کلوب فرهنگی راهاندازی کردند که یک کتابخانه و یک بوفه داشت. این کلوب ۲۰۰۰ عضو داشت و هدفش را چنین تعریف میکرد: «متحد کردن و پروردن عموم طبقۀ کارگر به شیوهای سوسیالیستی که خود مستلزم دانش و پرورش عمومی، بر پایۀ سواد و فرهنگ است».
در جزیرۀ واسیلیفسکی کلوبی به نام «طلوع نو» در ماه مارس ۱۹۱۷ شکل گرفت که خیلی زود ۸۰۰ عضو از بین کارگران لولهسازی پیدا کرد. این کلوب برای کارگران اردو و سخنرانی و موسیقی ترتیب میداد.
وقتی کلوب کارگران اسلحهسازی افتتاح شد، تکخوانیهای اپرایی و سرود «انترناسیونال» اجرا میشد. این کلوب کتابخانهای با ۴ هزار کتاب، همراه اتاق مطالعه و یک سالن تئاتر کوچک و مدرسه داشت. کلاسهای عصر برای سوادآموزی و آموزش امور حقوقی، علوم طبیعی و ریاضیات دایر میشدند.
در کلوبهای کارگری پتروگراد نمایشنامههای نویسندگان شهیر روس مانند اُترُوسکی و تولستوی و گوگول و نمایشنامهنویس آلمانی گرهارد هاپتمان و غیره اجرا میشد.
همانطور که میدانیم بلشویکها از حکومت موقت و جنگ حمایت نکردند و در کل سال مشغول نبرد سیاسی در جنبش کارگری برای مقابله با تمامی این گرایشها بودند. کارخانهها تحت تأثیر رویدادها یک به یک به سوی حزب بلشویک چرخش میکردند. تروتسکی در «تاریخ انقلاب روسیه» به یکی از سازماندهان کارخانۀ پوتلیوف برای نمونه اشاره میکند و او را میستاید:
«کارخانۀ پوتیلوف با چهل هزار کارگرش در نخستین ماههای انقلاب دژ مستحکمی برای سوسیال رولوسیونرها به شمار میرفت. اما مقاومت پادگانش در برابر بلشویکها به درازا نکشید. در رأس حملات بلشویکها اغلب ولودارسکی را میدیدی که در گذشته خیاط بود. ولودارسکیِ یهود چند سالی را در آمریکا به سر برده بود و زبان انگلیسی را خوب حرف میزد. او خطیبی زبردست، منطقی، پرنبوغ و جسور بود. لهجۀ امریکایی او بیانِ منحصربهفردی به صدای آهنگینش میداد. صدایش در اجتماعات چندین هزار نفره طنینی خاص و سلیس داشت. کارگری به نام مینیچف دربارۀ او مینویسد: “از همان لحظۀ ورودش به ناحیۀ ناروا، زمین کارخانۀ پوتیلوف در زیر پای آقایان سوسیال رولوسیونر سست شد و ظرف مدتی در حدود دو ماه، کارگران پوتیلوف به بلشویکها پیوستند».
ولودارسکی در دورۀ جنگ در امریکا، از اعضای فعال اتحادیههای بینالمللی خیاطها و حزب سوسیالیست بود و برای روزنامهای در نیویورک قلم میزد. پس از رسیدن به روسیه به گروه مژرایونتسیِ تروتسکی، و سپس همراه تروتسکی به حزب بلشویک پیوست. او سال ۱۹۱۸ به دست اس آرها ترور شد.
کمیتۀ کارخانۀ پوتیلوف کارگران را تشویق به شرکت در کلاسهای عصر میکرد: «بگذارید این ایده که دانش همه چیز است، به عمق آگاهی شما رسوخ کند. این است جوهرۀ زندگی که به تنهایی میتواند به زندگی معنا دهد».
کمیتۀ کارخانۀ پوتیلوف در جای دیگری میگوید:
«مسائل فرهنگ و روشنگری اکنون مبرمترین مسائل هستند… رفقا، نگذارید فرصت کسب دانش علمی از کف برود. حتی یک ساعت از وقت خود را بیهوده هدر ندهید. هر ساعتی که میگذرد برای ما ارزش دارد. ما نه فقط باید به گرد پای طبقاتی که با آنها در نبردیم برسیم، بلکه باید از آنان سبقت بگیریم. این فرمان زندگی است، جایی است که زندگی به انگشت اشاره نشان میدهد. اکنون ما اربابان زندگی خودمان هستیم و از این رو باید بر تمامی سلاحهای دانش چیره شویم».
طبق یک مطالعه، میزان باسوادی در بین کارگران بخش تجهیزات کارخانه به ۹۴.۷ درصد و در بین کارگران فلزکار پتروگراد به ۹۲ درصد میرسید. در حالی که این رقم در نواحی روستایی بخش اروپایی روسیه ۱۷ درصد بود.
کنترل کارگری پس از انقلاب روسیه، «قدرت دوگانۀ» موجود در سطح سیاسی را در سطح محیط کار بازتاب میداد. جوانب مشخصی از این کنترل عملاً به دست کارگران انقلابی منتقل شد، در حالی که مالکیت حقوقی و حق انتقال مالکیت قانوناً در دست سرمایهداران بود.
تروتسکی پدیدۀ کنترل کارگری را در شرایط درست خود «مدرسۀ اقتصاد برنامهریزیشده» نامید. کمیتۀ کارخانۀ پوتیلوف مطابق با این خطوط در سال ۱۹۱۷ دستورالعمل دقیق زیر را دربارۀ راهاندازی کمیتههای کارخانه صادر کرد:
«ضروری است که این کمیتههای کارخانه … بالاترین میزان استقلال و ابتکارعمل ممکن را داشته باشند. موفقیت سازمانهای کارگری در کارخانهها تماماً وابسته به این امر است. کارگران با اُنس گرفتن به خودمدیریتی، مشغول آماده کردن برای دورهای هستند که مالکیت خصوصی کارخانهها ملغا و ابزار تولید همراه با ساختمانهایی که به دست کارگران برافراشته شدهاند به دستان طبقۀ کارگر در کلیت خود منتقل خواهد شد. از این رو در همان حال که مشغول کارهای خُرد و کوچک هستیم، باید دائماً هدف بزرگ و مهمی را کارگران برایش میکوشند به یاد داشته باشیم».
طبقۀ حاکم که به دنبال انقلاب فوریه دچار سرگیجه شده بود، وادار شد برای مدتی کوتاه کنترل کارگری را به رسمیت بشناسد. اما به محض اینکه سرمایهداران تعادل خود را بازیافتند، مصمم شدند که امتیازات خود را مجدداً اِعمال کنند.
تروتسکی بعدها نوشت: «تضادهای رژیم کنترل کارگری که بنا به ماهیت خویش تضادهایی غیرقابل حل هستند، ناگزیر تا حدی شدت خواهند گرفت که حوزه و وظایف کنترل کارگری بسط مییابد و خیلی زود غیرقابل تحمل میشود». همانطور که تروتسکی توضیح داد این «قدرت دوگانه» دو راه بیشتر پیش پای خود نخواهد داشت: یا تسخیر قدرت سیاسی به دست طبقۀ کارگر یا دیکتاتوری ضدانقلاب.
منبع:
https://www.wsws.org/en/articles/2017/10/27/lec2-o27.html