استراتژی ازهمگسیختۀ امپریالیسم در منطقه (بخش اول)
«دولت اسلامی عراق و شام» (داعش)، با گذشت یک سال از تسخیر شهر «موصل» و اعلام «خلفیۀ» خود، اکنون نزدیک به نیمی از سوریه، و یک سوم خاک عراق را تحت کنترل خود دارد؛ به این ترتیب قلمرو داعش هم اکنون وسیعتر از هر زمان دیگری نسبت به قبل است. میراث امپریالیسم، با چندین دهه اِعمال سیاست «تفرقه بیانداز و حکومت کن»، نزاع بر سر قدرت، چپاول ابرشرکت ها، حمایت از دیکتاتوری های بیرحم، لاس زدن با جهادیون، و مداخلات خونین نظامی خود، این دو کشور را به ویرانه مبدل کرده، به طوری که بازتاب آن را می توان در سرازیری سریع این کشورها به سوی تجزیۀ فرقه ای مشاهده کرد.
دولت- ملت های موجود، به عنوان محصولات به جای مانده از استعمار، بیش از پیش از درون می پوکند و نقشۀ قدیم خاورمیانه این بار با خون توده های مردم ازنو بازترسیم می شود. نظم قدیم امپریالیستی که یک صد سال پیش به دنبال فروپاشی امپراتوری عثمانی مستقر گردید، اینک در میدان نبرد فرقه هایی که بخش عظیمی از منطقه را در کام خود فروبرده اند، از بیخ و بن درحال تغییر شکل است. پیشروی داعش صرفاً نشانه ای از این فرایند عام است. نبرد علیه این گروه- به عنوان برنامۀ مشترکی که ظاهراً تمامی ملل را طی یک سال گذشته متحد نموده بود- بیرمق شده، چرا که قدرت های رقیب ناتوان از ارائۀ هرگونه استراتژی متحد بوده اند.
روز ۱۷ ماه مه، شهر «رمادی» عراق به دستان داعش افتاد. تسخیر «رمادی»، پایتخت استان «الأنبار»، بزرگترین استان عراق، بیانگر بزرگترین پیروزی نظامی این گروه بنیادگرای سنی از زمان سقوط «موصل» در سال گذشته بود. «یگان های نخبۀ» ارتش عراق با تکرار رویداد سقوط نظامی ناگهانی «موصل»، این بار نیز با گریختن شان، بخش اعظم تجهیزات نظامی امریکایی خود را رها و به ستیزه جویان داعش واگذار کردند.
طی چند هفتۀ گذشته بیش از ۱۰۰ هزار نفر از مردم از «رمادی» گریخته اند. برخی از آوارگان که در بیابان سرگردان شده بودند، از شدت گرما و خستگی جان باخته اند. پیشبینی می شود که مردم بیشتری بگریزند، چرا که نیروهای ضدّ داعش درحال تدارک یک آزمون خونین نهایی برای بازپس گیری شهر هستند، و همین امر احتمال یک نزاع طولانی همراه با کشتار وسیع و ویرانی را بالا می برد.
صفبندی های کاذب فرقه ای در حال رسیدن به نقاط اوج جدیدی هستند. داعش از موقعیتی که به تازگی در «رمادی» به دست آورده، برای تهدید به حمله علیه شهر «کربلا»، به عنوان یکی از شهرهای مذهبی مقدس شیعیان، بهره برده است. از ورود سنی های آوارۀ «رمادی» به بغداد رسماً ممانعت به عمل آمده است، آن هم به دلیل ترس از وجود عوامل نفوذی داعش در میان این افراد. یک چنین تبعیض آشکاری همراه با قطع هرگونه همیاری و مساعدت از سوی مقامات حکومت مرکزی، ممکن است به شکل مضحکی همین پناهندگان درمانده و بیپناه سنی را در جستجوی کمک به سوی ستیزه جویان داعش حرکت دهد.
در همان حال که خشونت در سرتاسر عراق گسترش می یابد، «سازمان بین المللی مهاجرت» (IOM) تخمین می زند که از زمان آغاز سال ۲۰۱۴، شمار مردم آواره در این کشور به رقم بیسابقۀ ۲.۸ میلیون تن رسیده است. حملات تروریستی به شهروندان غیرنظامی درحال شدت گرفتن است، و صدها تن از مردم هر ماه در جریان مصاف های مهلک کشته می شوند.
دست کم گرفتن فاجعه
با وجود تلاش های مقامات ایالات متحده برای کم اهمیت جلوه دادن سقوط «رمادی»، این رویداد بیانگر ضربه ای بزرگ به کارزار امپریالیسم غرب برای «تضعیف و نهایتاً نابودی» داعش بوده است. هواپیماهای امریکا با پیش بینی تسخیر شهر «رمادی»، مواضع داعش در اطراف آن را ۱۶۵ بار بمباران کردند. این فرض که بمباران ها اگر به شکست یکجای داعش منجر نشود، دستکم ضرب آهنگ و سرعت پیشروی آن را محدود خواهد کرد، کاملاً شکست خورده است.
برخلاف ادعای سرشار از شادمانی ارتش امریکا مبنی بر آن که حملات هوایی ائتلاف طی چند ماه اخیر آن ها را در موضع برتر نسبت به داعش قرار داده است، این شکست اخیر پرده از عبث بودن خون های ریخته شده به دست جنگ افروزان واشنگتن، و نتایج محکوم به شکست سیاست های آنان برمی دارد: از زمان تهاجم امریکا و اشغال عراق در سال ۲۰۰۳، ارتش امریکا به خونینترین نبردها دست زد تا «فلوجه» و «رمادی» را از شورشیان سنی بگیرد. هر دو شهر اکنون در دستان داعش قرار دارند؛ یعنی در دستان نیرویی بی تردید ارتجاعی تر و کشنده تر از گروه هایی که سربازان امریکا در آن مقطع درگیر نبرد با آنان بودند.
از زمان سقوط رمادی، حاکمین عراق و امریکا مرتباً بر سر این که چه کسی مقصر این شکست است، انگشت اتهام به سوی هم نشانه می رفته اند. مقامات رژیم ایران، موضع خود را با این عبارت از زبان قاسم سلیمانی روشن کردند که گفت امریکا تاکنون «هیچ غلطی» در مبارزه علیه داعش نکرده است. در پشت پردۀ این اظهارات، اعتماد به نفس روزافزون رژیم ایران در میدان نبرد عراق قرار دارد.
شبه نظامیان شیعه
حکومت عراق با کنار گذاشتن فرمان پیشین خود، این تصمیم خطیر را گرفته است که شبه نظامیان شیعه را در تلاش برای بازپس گیری «رمادی»، این شهر اکثراً سنینشین در یک استان عموماً سنی، اعزام کند. در مرکز این سازمان چتر متشکل از شبه نظامیان شیعه- موسوم به «یگان های بسیج مردمی»- «لشگر بدر» به عنوان شاخۀ نظامی «سپاه بدر» قرار دارد، حزبی شیعی که به عنوان شاخه ای از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در دهۀ ۱۹۸۰ بنیان گذاشته شد.
نخست وزیر عراق، حیدر العبادی، تا این لحظه به این شبه نظامیان شیعه فرمان داده بود که خارج از استان «الأنبار» باقی بمانند. با این وجود، این تصمیم آخر وی، به دلیل سقوط مفتضحانۀ ارتش فاسد عراق ضروری شد، ارتشی که ضمن تسلیح و تعلیم با هزینۀ ۲۵ میلیارد دلاری واشنگتن، از سال گذشته نیز از کمک هزاران مربی امریکایی برخوردار بوده است.
پتریک کاکبورن، خبرنگار، در یکی از گزارش های خود دربارۀ داعش، تخمین می زند که در حال حاضر شمار نیروهای شبه نظامی شیعه در عراق به ۱۰۰ تا ۱۲۰ هزار نفر می رسد، درحالی که ارتش دائمی که به دلیل نبرد و فرار سربازان لطمات عظیمی طی ۱۸ ماه گذشته دیده است، تنها بین ۱۰ تا ۱۲ هزار سرباز آمادۀ نبرد در اختیار دارد.
تشدید تنش های فرقه ای
کارزارهای پیشین شبه نظامیان شیعه، با اقدامات تلافی جویانۀ فرقه ای نسبت به مردم سنی همراه بوده، مردمی که گاهی سهواً با آن ها به عنوان هواداران داعش برخورد شده است. شبه نظامیان شیعه نقش مهمی در تلاش های حکومت برای بازپس گیری شهر شمالی «تکریت»، زادگاه صدام حسین، از دست نیروهای داعش در اوایل سال جاری ایفا کرده اند. با این حال، این شهر از آن زمان تاکنون اساساً همانند شهر ارواح باقی مانده، به طوری که ساکنین سنی از بازگشت به آن وحشت دارند.
پس از بازپس گیری شهر، شبه نظامیان شیعه به تاراج و اعدام های گسترده، آتش کشیدن صدها خانه و وادار کردن هزاران سنی به فرار از شهر دست زدند. صحنه های مشابهی در «صلاح الدین»، «دیالی» و دیگر مناطقی که ستیزه جویانان داعش از آن ها بیرون رانده شده اند، رخ داده است.
این سبعیت و وحشی گری نیروهای شیعه در برابر مردم غیرنظامی، مشابه همان اقدامات داعش است، و می رود که شبح یک حمام خون فرقه ای جدید را بر فراز سر عراق بگسترد. یکی از ساکنین «رمادی» اخیراً طی مصاحبه ای ضمن اشاره به نگرانی گستردۀ سنی ها درباره زندگی شان در قلمرو تحت کنترل داعش گفت: «نگرانی اصلی ما این هست که نیروهای امنیتی ما را به خاطر ماندن در شهر به هواداری از داعش متهم کنند».
این ترس و دلهره ها که با آزار و اذیت های سابق نیروهای رژیم شیعی درهم آمیخته، همان عاملی است که ستیزه جویان داعش برای به دست آوردن پایگاه در درون این به حاشیه رانده شده ترین اقشار جمعیت سنی یا دستکم کسب حمایت ضمنی آن ها از حاکمیت خود، مورد بهره برداری قرار می دهند. تبانی نظامی آشکار میان شبه نظامیان شیعه، نیروهای حکومت عراق و کارزار حملات هوایی ضدّ داعش به رهبری ایالات متحده به این امر یاری رسانده است.
اعزام نیروی زمینی؟
حکومت امریکا پذیرفته است که در تهاجم خود برای بازپس گیری شهر «رمادی»، تمامی نیروهایی را که تحت کنترل حکومت عراق فعال هستند، از پشتیبانی هوایی نزدیک خود برخوردار سازد. وابستگی روزافزون به شبه نظامیان شیعه که به لحاظ سیاسی در صف رژیم ایران هستند، گواهی است بر دوراهی شرم آوری که پیش روی حکومت اوباما قرار دارد. این نیروهای شیعه شامل گروه هایی نظیر «کتائب حزب الله» (گردان های حزب الله عراق) می شود که مسئول صدها حمله به سربازان امریکا پس از تهاجم سال ۲۰۰۳ هستند، و هنوز هم در فهرست سیاه سازمان های تروریستی حکومت امریکا قرار دارند.
ازسرگیری موقت روابط حسنه با رژیم ایران، به ایجاد تنش هایی میان امپریالیسم امریکا و رژیم های سلطنتی خلیج، شکاف هایی در درون به اصطلاح «ائتلاف کشورهای داوطلب» و تنش هایی با حکومت اسرائیل انجامیده است- به خصوص به دنبال توافق احتمالی هسته ای با ایران، که هم اکنون این متحدین سنتی امریکا در منطقه را خشمگین کرده است.
این وضعیت، شکاف های درون دستگاه سیاسی ایالات متحده را نیز تشدید کرده است. فقدان پیشرفت واقعی کارزار چندماهۀ حملات هوایی علیه داعش و غیاب نیروی زمینی قابل اعتماد- خلأیی که بیش از پیش با حضور رژیم ایران پُر می شود- به بحث هایی در درون محافل حاکم امریکا دربارۀ مداخلۀ نظامی در عراق طی دورۀ منتهی به کارزار ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ دامن زده است.
طی این هفته اوباما تحت فشار طرحی را برای راه اندازی یک پایگاه نظامی جدید در استان «الأنبار» و اعزام ۴۰۰ مربی اضافی امریکایی به منظور کمک به بازپس گیری شهر «رمادی»، اعلام داشت. نخست وزیر بریتانیا، دیوید کامرون، ضمن تقلید از اوباما، اعلام کرد که او نیز تا ۱۲۵ سرباز اضافی را برای تعلیم به نیروهای عراقی اعزام خواهد کرد. به دنبال این، پنتاگون اعلام کرد که درحال بررسی طرح ایجاد یک شبکۀ بهاصطلاح «لیلی پد» (Lily Pad) از مراکزی است که در شمال عراق و همین طور نواحی مورد استفادۀ ارتش امریکا در زمان اشغال کشور، مجدداً حضور پیدا خواهد کرد.
هنگامی که اوباما سال ۲۰۰۸ روی کار آمد، از پایان دادن به جنگ عراق و بیرون نگاه داشتن ایالات متحده از تنازعات نظامی جدید سخن می گفت. از این جهت بود که اوایل بر شعار «هیچ چکمه ای روی زمین نخواهد بود» تأکید داشت. اما اکنون چند ماه است که برخی رهبران نظامی امریکا بر این نظر بوده اند که برای ایفای نقش فعالانه تر، به نیروی زمینی امریکا نیاز هست. در بریتانیا، لورد دانِت، سرپرست سابق ارتش، خواهان بحثی در پارلمان حول اعزام ۵ هزار سرباز بریتانیایی شد.
تاکنون چنین صداهایی در اقلیت باقی مانده اند. اوباما و سایر رهبران غرب ناگزیرند با مردم کشور خود رو به رو شوند که هیچ میل و رغبتی به ماجراجویی های جدید نظامی در خاورمیانه ندارند، چرا که شکست های مفتضحانۀ سابق هنوز در حافظۀ آنان زنده است. هرچند رسانه ها با نمایش پر تب و تاب خشونت های وحشیانۀ داعش مقدمتاً توانستند اقشاری از جامعه را به فکرِ «باید کاری کرد» و حمایت از نوعی مداخلۀ نظامی بیاندازند، اما نظرسنجی های عمومی مؤید آن هستند که این حمایت رو به نقضان گذاشته است. باتلاق کنونی به احتمال زیاد نمی تواند تعداد شیفتگان مداخله را در میان مردم عادی بالا ببرد.
به همین دلیل است که حاکمیت ایالات متحده به نفع گزینه هایی رأی داده است که نیروهایش را تا حد امکان دور از خط مقدم جبهه نگاه دارد. حکومت امریکا این کار را از طریق ارسال تسلیحات جدید به حکومت عراق (نظیر موشک های ضدّ تانک)، و همین طور وعده به رفع کلیۀ محدودیت های دسترسی عراق به تسلیحات داده است (اگرچه بخش اعظم سلاح ها و مهماتی که سابقاً به دست آمده بود، نهایتاً به دست داعش افتاده است).
به علاوه هیاهوی زیادی با خواستِ انتقال سلاح و کمک به طوایف سنی به گوش می رسد تا آن ها خود آمادۀ رویارویی با داعش شوند؛ در واقع این ایده، نسخۀ جدیدی از «جنبش بیداری» در منطقه است، یعنی زمانی که برخی طوایف سنی از القاعده دل بریدند و در آن مقطع به همکاری نظامی با حکوت مورد حمایت امریکا در عراق در سال ۲۰۰۶-۲۰۰۷ روی آوردند. اما این روش تنها در آن مقطع جوابگو بود، چرا که کل عملیات، مورد پشتیبانیِ ۱۵۰ هزار سرباز امریکایی قرار داشت و القاعده نیز نیرویی به مراتب ضعیف تر از آن چه که امروز داعش شده است، بود.
در این شرایط، سناریویی از نوع «مأموریت خزنده» (۱) می توانست پیش برود. گسترش مأموریت اخیر تعلیماتی از سوی امریکا، روشن می کند که افزایش حضور نظامی امریکا در عراق، امری ناممکن نیست. با این حال تبعات یک چنین سناریویی، فاجعۀ کنونی را به نقطۀ اوج جدیدی خواهد رساند، درست همان طور که تجربیات گذشته به کرّات و وسیعاً نمایش داده است.
مقاومت کردها
اگرچه داعش به پیروزی های نظامی قابل توجهی دست یافته، ولی وضعیت همچنان بسیار متغیر و همراه با افت و خیزهای فراوان است. برخی رویدادهای چند ماه اخیر، بر ضعف های ذاتی داعش صحه گذاشته اند. یکی از برجسته ترین عقب نشینی هایی که به داعش تحمیل شد، ناتوانی این گروه از تسخیر شهر کردنشین «کوبانی» با وجود یک محاصرۀ شدید ۱۳۴ روزه بود؛ داعش نهایتاً در مواجهه با مقاومت بیرحمانۀ واحدهای نظامی عمدتاً کرد «ی پ گ» (یگان های دفاع مردمی) و «ی پ ژ» (یگان های دفاع زنان) که پایگاهی را در سه کانتون شمال سوریه موسوم به «روژاوا» دایر کرده اند، وادار به عقب نشینی شد. از زمان آغاز ماه مه، واحدهای «ی پ گ» و «ی پ ژ» بیش از ۲۰۰ شهر کردی و مسیحی در شمال شرقی سوریه را همراه با کوهپایه های استراتژیکی که پیش تر داعش تصرف نموده بود، بازپس گرفته اند.
مقاومت «ی پ گ» و «ی پ ژ» در کوبانی و همین طور در داخل و اطراف «روژاوا»، نشان داده است که می توان داعش را شکست داد. متأسفانه، این مقاومت اساساً بیشتر متکی بر اقدامات قهرمانانۀ واحدهای چریکی است تا بسیج دمکراتیک و توده ای خود مردم. با وجود این محدودیت ها، نشان داده شد که وقتی انگیزۀ جنگجویان ضدّ داعش، برنامه ای باشد که دفاع مسلحانه را با فراخوان به رهایی ملی توده های تحت ستم و تغییر اجتماعی پیوند دهد، به خصوص زنان را تشویق به ایفای نقش در مبارزه و نبرد برای حقوق خود کند، همدردی کارگران و دهقانان فقیر و جوانان را به سوی جلب کند، در آن صورت می توان شاهد تغییر بود و بیرحمانه ترین و ارتجاعی ترین گروه ها را نیز متوقف ساخت.
با در نظر داشتن پیروزی مقاومت کوبانی، در همان شکل ناقص آن، می توان تصور کرد که اگر یک مقاومت وسیع، غیر فرقه ای و با محوریت کارگران وارد عرصۀ منطقه شود، در آن صورت در مقیاس وسیع چه چیزی را می توان متحقق ساخت. این پیروزی بر این واقعیت صحه می گذارد که نهایتاً موفقیت های نظامی داعش در هر جایی، ارتباط بسیار نزدیکی دارد با غیاب مبارزین جدی و فقدان کسانی که قادر باشند با صف آرایی توده های مردم در پشت یک برنامۀ وسیع دگرگونی های رادیکال جامعه، برنامه ای که بسیاری از مردم این منطقۀ فقیر، جنگ زده و هراسان از ارعاب دولتی و فرقه گرایی مشتاق آن هستند، داعش را به چالش بکشند.
با این حال «کمیتۀ انترناسیونال کارگری» از همان آغاز دربارۀ خطوط نادرست استراتژی و روش های رهبری «حزب اتحاد دمکراتیک» (شاخۀ سیاسی «ی پ گ» و «ی پ ژ») هشدار داده است. انتظارات خطرناک رهبری «ی پ د» برای کسب امتیاز از امپریالیسم غرب، موردی است که باید مورد مخالفت سوسیالیست های حقیقی قرار بگیرد. یکی از رهبران «ی پ د» با نام «صنم محمد» ماه آوریل گذشته در اظهار نظری عنوان کرد که «ما خواهان ایجاد روابط خوب با ایالات متحده هستیم». «ی پ ژ» در ارتباط نزدیک با ائتلاف به رهبری امریکا است و گاهی پس از شناسایی مواضع داعش، خواهان حملات هوایی به آن ها می شود.
این که قوای غرب کوچکترین اعتقادی به آمال و آرزوهای ریشه دار و عمیق کردها برای حق تعیین سرنوشت ندارد، روشن است؛ اما فراتر از آن، این مسأله وجود دارد که چنانچه ابتکار عمل برای مبارزه علیه داعش به دستان قوای امپریالیست بیفتد، یعنی نیروهایی که مشغول همکاری با جوخه های مرگ شیعه ها و قتل عام شهروندان غیرنظامی سنتی هستند، صدای بالقوۀ این نبرد برای مخاطبین وسیع تر طبقۀ کارگر و به خصوص سنی های فقیری که به مخزن اتکای داعش برای کسب حمایت و جنگجو مبدل شده اند، به کل تحلیل خواهد رفت.
به علاوه، کوبانی تماماً با بمباران ها ویران شده است. سطح نابودی شهر، هرگونه امید مردم محلی برای بازگشت سریع به زندگی عادی را درهم می شکند. این سطح از ویرانی، بخشاً به دلیل تاکتیک بمباران منطقه ای هواپیماهای نظامی امریکا و بی اعتنایی کامل آن ها به زندگی انسان ها و سکونتگاه های مردم بوده است.
موضوعی که جای نگرانی بیشتری دارد، گزارش های متعدد اخیر دال بر حملات رزمندگان «ی پ گ» و «ی پ ژ» به شهروندان عرب سنی است، و این که هزاران نفر از شهروندان عرب سنی در شمال سوریه از خانه های خود گریخته اند تا هدف آن چه که یک کارزار «پاکسازی قومی» آشکار توصیف می شود، نباشند. هرچند این موارد همچنان در حاشیه هستند و قطعاً مورد پذیرش هواداران «بهار کردی» در روژئاوا نیست، با این وجود به فرایند بسیار خطرناکی اشاره دارند که ادعاهای مترقی جنبشی را که چشمان بسیاری از کارگران و جوانان منطقه و فراتر به آن دوخته شده، تهدید به نابودی می کند.
پیشروی های داعش در سوریه
در حال حاضر، شمال سوریه تنها ناحیه ای است که به نظر می رسد داعش فاقد قلمروی قابل توجهی در آن باشد. در سایر نواحی این کشور، داعش به تهاجمات خود شدت بخشیده و پس از تثبیت خود از طریق تنگ کردن حلقۀ محاصره به دور قلمرو تحت کنترلش، می رود که نواحی جدیدی را به چنگ آورد.
چند روز پس از سقوط «رمادی»، شهر سوری «پالمیرا» به تصرف سربازان داعش درآمد. بلافاصله اخبار اعدام های گستردۀ مردم، از جمله کودکان به دست داعش گزارش شد. میادین گازی مهم اطرف تسخیر شد، و به این ترتیب رژیم اسد از یکی از منابع مهم تولید انرژی و درآمد خود محروم گشت. داعش همچنین زندان نظامی بدنام «پالمیرا» را که چندین دهه به عنوان قلب سیاه نظام شکنجه و آزار رژیم سوریه فعال بود، ویران و تخریب کرد.
«پالمیرا» یک هدف استراتژیک است: این شهر، پایگاه های نظامی، یک فرودگاه و همین طور چهارراه های اصلی متصل کنندۀ دمشق به شرق و غرب را تأمین می کند. به علاوه این شهر به هدف داعش مبنی بر ایجاد یک دژ بر فراز شهر «دیر الزور»، آخرین شهری که سربازان حکومت هنوز مشغول مقاومت در آن هستند، یاری می رساند. تهاجم جدیدی از سوی داعش در استان شمالی «حلب» در دستور کار است. اگر داعش این ناحیه را تصرف کند، قلمرو خود را در امتداد مرز ترکیه گسترش خواهد داد و ظرفیت خود را برای تأمین تدارکات و قاچاق جنگجویان خارجی تقویت خواهد کرد.
۱-
مأموریت خزنده (Mission Creep): مأموریتی که پس از موفقیت های اولیه، به دلیل جاه طلبی از پس هر موفقیت، سعی می کند فراتر از اهداف اولیۀ تعریف شدۀ خود برود، و تنها جایی متوقف می شود که با یک شکست سنگین رو به رو شود- م
ادامه دارد