هفتادمین سالگرد بمباران هیروشیما

زمان تقریبی مطالعه متن ۵ دقیقه
پیتر سیموندز

برگردان: آرام نوبخت

هفتاد سال پیش در این روز، هواپیمای «B-۲۹» امریکا بمب اتم را بر فراز شهر «هیروشیما»ی ژاپن رها کرد. انفجار مهیبی که معادل بود با ۱۳ هزار تُن «تی ان تی»، بلافاصله یا طی ساعاتی پس از وقوع انفجار، ۸۰ هزار نفر یا برابر با ۳۰ درصدِ جمعیت، کشته برجای گذاشت و عمدۀ شهر را ویران کرد. سه روز بعد، در تاریخ ۹ اوت ۱۹۴۵، ایالات متحده بمب اتمی دیگری را بر شهر «ناکازاکی» انداخت که ۴۰ هزار نفر دیگر را درجا به کام مرگ کشید.

مردم بسیار دیگری متعاقباً از جراحات وارده، از جمله بیماری های ناشی از پرتوهای رادیواکتیو جان باختند. تخمین های صورت گرفته از شمار کل مردان، زنان و کودکان جان باخته از انفجار این دو بمب، بین ۲۰۰ تا ۳۵۰ هزار نفر طی تنها چهار ماه نخست برآورده شده است. در سال بعد، مردم بیش­تری از سرطان خون و سایر بیماری های سرطانی ناشی از سطح بالای پرتوهای رادیواکتو جان خود را از دست دادند. برای کسانی که جان به در بردند، تصاویر و صحنه های وحشتناک اجساد و مرگ، زخم های روانی عمیق برجای گذاشت.

اقدام واشنگتن در به کارگیری سلاح های هسته ای علیه جمعیت غیرنظامی، نه فقط یک اقدام جنایتکارانه بود، بلکه برای همیشه این اسطوره را درهم شکست که ایالات متحده نیرویی خواهان دمکراسی و ضوابط اخلاقی است. امپریالیسم امریکا اهداف خود برای تضمین سلطه بر آسیا را همان قدر بی رحمی و با شقاوت دنبال کرد که رقیب ژاپنی آن. با بمباران هیروشیما و ناکازاکی، ایالات متحده هدف خود برای هژمونی جهانی در عصر پسا جنگ جهانی دوم را به جهان اعلام داشت.

مقیاس این توحش، با حجم عظیم دروغ هایی که برای دفاع از آن به کار گرفته شده است تناسب دارد. در شرایطی که هیروشیما و ناکازاکی هر یک تنها از تسهیلات و صنعت نظامی ناچیزی برخوردار بودند، استفاده از یک سلاح کشتار جمعی در این ابعاد، تنها برای «ایجاد بهت و ترس» در نه فقط رژیم میلیتاریستی ژاپن، که جهان بود.

توجیه اصلی پرزیدنت هری ترومن که تا به امروز به کرّات تکرار شده، این بود که بمب های اتمی برای «نجان جان انسان»ها استفاده شد. یعنی با وادار کردن ژاپن به تسلیم فوری، تبدیل این دو شهر به خاکستر مانع از تهاجم امریکا به ژاپن شد که می توانست به تلفات بسیار بیش­تر امریکایی ها و ژاپنی ها بیانجامد.

تمامی جنبه های این استدلال، یا کذب است یا معیوب. تخمین های صورت گرفته از شمار تلفات ناشی از تهاجم امریکا عامدانه بالا برده شد تا زمینه برای استفاده از سلاح های اتمی مهیا شود. طرح های پیشنهادی برخی دانشمندان دربارۀ بمبی که ظرفیت تخریب آن می بایست با فرودآوردن آن در یک ناحیۀ خالی از سکنه به رژیم ژاپن نمایش داده می شد، از سوی حکومت ترومن رد شد.

علاوه بر این، توکیو پیش­تر طرح های صلح آزما (Peace Feeler) را پیش کشیده بود. نیروی دریایی و هوایی ژاپن اساساً نابود شده و بخش اعظم صنعت آن به دنبال بمباران های بی امان امریکا از هم پاشیده بود. ایالات متحده با استفاده از بمب های آتش زایی که برای ایجاد توفان های آتش طراحی شده بود، ظرفیت خود را برای با خاک یکسان کردن شهرهای ژاپن نمایش داده بود. بمباران توکیو با بمب های آتش­زا در مه ۱۹۴۵- که خود یک جنایت جنگی بود- منجر به مرگ تقریباً ۸۷ هزار نفر در طی یک شب شد.

«کنفرانس پست­دام» در ژوئیۀ ۱۹۴۵، با شرکت ایالات متحده، بریتانیا و اتحاد شوروی، به ژاپن اولتیماتوم «تسلیم بی قید و شرط» را داده بود. به دنبال بمباران هیروشیما، ضربۀ نهایی برای توکیو عبارت بود از ورود اتحاد شوروی به جنگ اقیانوس آرام در روز هشتم اوت و تهاجم آن به منچوری که تحت اشغال ژاپن قرار داشت. انگیزۀ پشت تصمیم ترومن برای به کارگیری دومین سلاح اتمی علیه ناکازاکی- یک روز بعد- تصمیم قاطع واشنگتن برای تضمین آن بود که ایالات متحده ژاپن را به زانو در خواهد آورد- تسلیمی که روز ۱۵ اوت با سخنرانی امپراتور وقت، هیروهیتو برای مردم صورت گرفت.

استفادۀ امریکا از سلاح های هسته ای، برای ارعاب نه فقط رژیم ژاپن، که مهم تر از همه اتحاد شوروی بود و همین طور تضمین سلطۀ جهانی پساجنگ امریکا. حکومت ترومن طرح هدف گرفتن یک ناحیۀ خالی از سکنه را رد کرد، چرا که قصد داشت نه فقط نابودی عظیم یک بمب اتمی، که همین طور تمایل واشنگتن به استفاده از آن علیه مردم غیرنظامی را به جهانیان اعلام کند.

با گذشت هفتاد سال و در میانۀ تعمیق فروپاشی اقتصادی به دنبال بحران مالی جهانی سال ۲۰۰۸، تنش های ژئوپلتیک و خطر یک جنگ جهانی سوم به سرعت رو به رشد هستند. تناقاضات بنیادی سرمایه داری- بین اقتصاد جهانی و نظام منسوخ دولت ملت ها، و همین بین طور تولید اجتماعی شده و مالیکت خصوصی بر ابزار تولید- که به دو جنگ جهانی در قرن بیستم منجر شد، در حال ایجاد شرایط برای یک آتش افروزی جهانی دیگر هستند.

امروزمهم ترین عامل بی ثبات کننده در سیاست جهانی، ایالات متحدۀ امریکا است. از زمان فروپاشی اتحاد شوروی در سال ۱۹۹۱، واشنگتن همواره برای جبران انحطاط اقتصادی خود به کاربرد نیروی نظامی در سرتاسر جهان- از جمله در خاورمیانه، بالکان و آسیای مرکزی- پناه برده است.

در سال گذشته، توطئه های و مداخلات واشنگتن، به خصوص علیه چین و روسیه، خصلتی به مراتب بی­پرواتر به خود گرفته است.

کودتای فاشیستی سال گذشته در اوکراین، با مهندسی امریکا و آلمان، همراه شده با تحرکات نظامی نانو در اروپای شرق علیه روسیه که این خود خطر رویارویی میان قدرت های هسته ای را بالا برده است. در سوی دیگر «اوراسیا»، سیاست موسوم به «محور آسیا»ی امریکا، به شکل خطرناکی نقاط قابل اشتعال منطقه را ملتهب کرده، از جمله «دریای جنوبی چین» که می تواند جرقۀ جنگ را میان ایالات متحده و چین روشن کند.

تمامی قدرت های امپریالیستی اصلی در حال تدارک جنگ هستند. آلمان و ژاپن به سرعت مشغول کنار گذاشتن قید و بندهای پساجنگی که نیروی مسلح آنان را محدود می کند، و آغاز نظامی گری مجدد هستند. امپریالیسم آلمان و ژاپن، در همان حال که فعلاً در چهارچوب اتحاد با امریکا عمل می کنند، منافع اقتصادی و استراتژیک خود را دارند که می تواند آن ها را تقابل با امریکا قرار دهد. باید به یاد آورد که آخرین جنگ میان ایالات متحده و ژاپن بر سر این بود که کدام قدرت قرار است بر چین و آسیا سلطه داشته باشد.

جنگ جهانی دوم با بمب های اتم پایان یافت. جنگ سوم، ناگزیر با کاربرد سلاح هایی هسته ای آغاز خواهد شد که آن چه در هیروشیما و ناکازاکی استفاده شد در مقابل آن کوچک خواهد بود. تصمیم قاطع امپریالیسم امریکا برای حفظ و تقویت برتری هسته ای خود، با طرح های آن برای سرمایه گذاری ۱ تریلیون دلار طی ۳۰ سال آتی برای به روزرسانی زرادخانۀ سلاح های هسته ای و سیستم های نقل و انتقال خود، برجسته می شود.

انداختن بمب های اتمی بر ژاپن در هفتاد سال پیش، این درس را به ما می دهد که ایالات متحده، و مسلماً تمامی قدرت های امپریالیستی، در مسیر پیگیری بی رحمانۀ منافع خود، هیچ جا متوقف نخواهند شد- حتی اگر این بقای بشر را به مخاطره بیاندازد. تنها نیروی اجتماعی که مانع از لغزیدن جهان به سوی یک فاجعۀ هسته ای اشود، طبقۀ کارگر جهانی است، آن هم از طریق مبارزۀ انقلابی برای الغای نظام سود. این است اهمیت کارزاری که امروز کمیتۀ بین المللی انترناسیونال چهارم و بخش های آن در نقاط مختلف جهان برای برپایی یک جنبش ضدّ جنگ متشکل از کارگران و متکی بر انترناسیونالیسم سوسیالیستی، به راه انداخته است.

۶ اوت ۲۰۱۵

امتیازدهی

لينک کوتاه مطلب:

آرام نوبخت

از بنیان‌گذاران «گرایش بلشویک لنینیست‌های ایران» و ساکن انگلستان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

37 − 35 =