منظور از «طبقۀ کارگر» چیست؟

زمان تقریبی مطالعه متن ۳ دقیقه

پال داماتو / برگردان: آرام نوبخت

معمولاً خیلی مرسوم است که طبقه را بر حسب درآمد تفکیک می کنند؛ یعنی طبقۀ بالا، متوسط و پایین. برداشت رایج دیگر هم این هست که امروز ما همه اساساً جزو «طبقۀ متوسط» هستیم، با احتمالاً یک اقلیت از مردم فقیرِ «طبقۀ پایین».

استفاده از این اصطلاحات سطحی و گمراه کننده، بیش­تر به مبهم کردن جامعه ای در آن زندگی می کنیم کمک می کند تا روشن کردنش. و این هم عامدانه است. این مفاهیم قرار است ما را از این واقعیت دور کند که انگل واقعی در جامعه، نه به اصطلاح «طبقۀ پایین»، بلکه برعکس سرمایه داران مالی و صنعتی مافوق ثروتمند هستند.

مقولۀ درآمد، همۀ آن چه را که باید دربارۀ جایگاه یک فرد در نظام اقتصادی بدانیم به ما نمی گوید. مثلاً این که آیا فرد مذکور برای چنین درآمدی «کار» کرده یا نه. حتی مفهوم «دارا» در برابر «ندار»، هرچند کمی بهتر است، اما هنوز کاربرد توصیفی دارد و در این مورد هیچ توضیحی نمی دهد که چرا برخی «دارند» و برخی دیگر «ندارند».

در هر جامعۀ مفروضی، طبقات بر حسب رابطۀ خود با فرایند تولید، و به خصوص تولید و کنترلِ «مازاد» تعریف می شوند. همان طور که مارکس در «کایپتال» می نویسد:

«هرجا که بخشى از جامعه انحصار ابزار تولید را در دست دارد، کارگر، آزاد یا غیرآزاد، باید مدت زمان اضافه ‌ای را به مدت زمان کاری که برای تأمین بقای خودش لازم است بیفزاید تا وسایل زندگی مالک ابزار تولید را تولید کند، حال این مالک ابزار تولید یک … حاکم مذهبى اتروریایى باشد، یا یک شهروند شهر‌نشین رمى، یا یک بارُن نورمن، یا یک برده‌ دار آمریکایى، یا یک بویار والاشیایى، یا یک زمیندار مدرن و یا یک سرمایه‌دار»

تمامی جوامع طبقاتی، جوامعی هستند که حول یک شکل خاص از استثمار متمرکز می شوند، و از این طریق یک گروه کوچک (طبقۀ حاکم که «انحصار ابزار تولید را در دست دارد») کار اضافی اکثریتی را نصیب خود می کند.

در نظام سرمایه داری، دو طبقۀ اصلی وجود دارد- طبقۀ سرمایه داران (یا طبقۀ حاکم) که مالک ابزار گستردۀ تولید است (بانک ها، کارخانه ها، ساختمان های اداری، خواروبارفروشی ها و …)؛ و طبقۀ کارگران مزدی (یا طبقۀ کارگر)، که دقیقاً به دلیل فقدان مالکیت بر ابزار تولید، باید خود را به شکلی ساعتی، هفتگی یا ماهانه به همین مالکین سرمایه دار اجاره دهند. طبقۀ سرمایه دار، به خاطر مالکیت خود بر ابزار تولید، قادر است بر کارِ دیگران سلطه داشته باشد، دیگرانی که برایشان صرفاً «نهاده»های تولید هستند.

سرمایه دار، مازاد تولیدی کارگران مزدبگیر را به جیب می زند، آن هم از طریق فروش اجناس و پس دادن تنها بخشی از ارزشی که کارگران در قالب کالاها تولید کرده اند. به این معنا که یک مکانیک ماهر ماشین که برای «فایراستون» کار می کند، ممکن است که پول به مراتب بیش­تری از یک جمع کنندۀ تمشک دربیاورد- اما هر دو بخشی از طبقۀ کارگر هستند، چون هر دو «کار اضافی» برای سرمایه داران انجام می دهند.

مایکل سوایگ، استاد اقتصاد، تخمین می زند که طبقۀ کارگران مزدبگیر در ایالات متحده، تقریباً ۶۲ درصد جمعیت را شکل می دهد و طبقۀ سرمایه دار، در حدود ۲ درصد. در معنای عام کلمه، بین این دو یک «طبقۀ متوسط» قرار داد، شامل مردمی که بین این دو قطب یک موقعیت طبقاتی واسطه پیدا می کنند- مدیران، متخصصین، صاحبان حِرَف و مشاغل خُرد.

تقسیم بندی طبقه بر حسب درآمد بسیار گمراه کننده است. به عنوان مثال، صاحب یک بیزینس کوچک که ۱۰ کارگر خود را استثمار می کند، شاید در یک سال معین درآمدی کم­تر از یک نجّار ماهر داشته باشد. اگر قرار بود ما درآمد را بر حسب درآمد تعیین کنیم، در این صورت نجار می بایست «بالا»ی این فرد قرار می گرفت؛ به این ترتیب این واقعیت کاملاً مخدودش می شود که کار نجار، برای سودِ سازنده استثمار می شود، در حالی که صاحب آن بیزینس در واقع یک «استثمارکننده» در مقیاس کوچک است.

مارکس ادامه می دهد: «آن چه شکل های مختلف اقتصادی جامعه را متمایز می کند- به عنوان مثال تمایز میان جامعۀ مبتنی بر کار برده و جامعۀ متکی بر کار مزدی- عبارت است از شکلی که این کار اضافی در هر مورد از تولیدکنندۀ مستقیم، کارگر، استخراج می شود».

تنها تفاوت در نظام سرمایه داری، این است که هدف تولید تغییر می کند، به طوری که به بیان مارکس محدودیت های استثمار دیگر به اندازۀ شکم حاکم محدود نمی شود. و یک چنین گسترشی، از گردۀ طبقۀ کارگر کشیده می شود.

۵/۵ - (۱ امتیاز)

لينک کوتاه مطلب:

آرام نوبخت

از بنیان‌گذاران «گرایش بلشویک لنینیست‌های ایران» و ساکن انگلستان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

51 + = 59