تداوم اعتراضات تودهای علیرغم سرکوب نظامی در شیلی
تداوم اعتراضات تودهای علیرغم سرکوب نظامی در شیلی
آندریا لوبو / ترجمه و تلخیص: آرام نوبخت
چهل و شش سال پس از کودتای فاشیستی آگوستو پینوشه با حمایت سیآیای، الیگارشی شیلی بار دیگری برای سرکوب اعتراضات فزایندۀ صدها هزار تن از کارگران و جوانان، در حال بازگشت به اشکال استبدادی حکمرانی است.
انگیزۀ اصلی پشت اعتراضات شیلی، خشم انباشته از دههها ضدانقلاب اجتماعی است: خصوصیسازی صندوقهای بازنشستگی و خدمات عمومی، دستمزدهای بخور و نمیر، قوانین وحشتناک ضدکارگری و این فهرست ادامه دارد. حکومت سباستین پینیهرا در واکنش به اعتراضات بلافاصله به قانون اساسی ۱۹۸۰ متوسل شده که در دورۀ پینوشه تدوین شده است. سازوبرگ دولت پلیسیای که اکنون علیه معترضان به کار گرفته میشود، اساساً دستنخورده باقی مانده و تحت کنترل مقامات فاشیست است (۱).
روز شنبه پینیهرا ضمن اعلام وضعیت فوقالعاده، تمام حقوق دمکراتیک را به تعلیق درآمد و علاوه بر اعزام نیروهای نظامی، در سانتیاگو و سایر شهرهای مهم حکومت نظامی شبانه برپا کرد.
تانکها و یگانهای نظامی مسلح در معیت پلیسِ موسوم به «کارابینِرو» و ماشین آبپاش و هلیکوپترها، برای مقابله با تظاهرکنندگان در میدانها و پلهای اصلی مستقر شدهاند.
ویدیوهای منتشرشده در فضای مجازی سربازان و لباسشخصیهایی را نشان میدهند که روزها و شبها تیراندازی میکنند، از معترضان عکس میگیرند و برخیشان را از محل زندگی میربایند.
روز دوشنبه کاخ ریاست جمهوری شیلی خبر درگذشت ۱۵ شهروند غیرنظامی را تأیید کرد و مدعی است که از روز جمعه تاکنون بیش از ۲۶۰۰ معترض را بازداشت کرده است. جمعه، همان روزی بود که تظاهرات به دنبال افزایش بهای متروی سانتیاگو به سراسر کشور گسترش یافت.
دستکم ۸۸ تن در اثر تیراندازی مجروح شده و دو تن جان باختهاند. معاون وزارت داخله دربارۀ شمار کشتهشدگان اعلام کرده بود که «اگر وزارت اطلاعرسانی در مورد موضوعی را منع کند، دیگر ممنوع است».
طبقۀ کارگر شیلی روشن کرده است که در برابر بازگشت دیکتاتوری نظامی با چنگ و دندان خواهد ایستاد. پس از فراخوان به اعتصاب عمومی برای پایان دادن به اعزام نظامیان و وضعیت فوقالعاده، کارگران اسکله بنادر اصلی را بستند و معدنچیان معدن مس اسکوندیدا (بزرگترین معدن مس کشور) روز دوشنبه دست به اعتصاب زدند.
تحولات شیلی جزئی از عروج روحیۀ تهاجمی طبقۀ کارگر در سطح جهانی است. امریکای لاتین، شاهد اعتصابات و تظاهرات اکوادور و هندوراس علیه سیاستهای ریاضتی بوده است و به آن باید موج اعتصاب کارگران ماشینسازی و معدنچیان و معلمان در قلب سرمایهداری جهانی، یعنی ایالات متحدۀ امریکا و اعتصابات هزاران کارگر راهآهن در فرانسه را افزود.
کنفدراسیون اصلی اتحادیههای کارگری شیلی موسوم به «مرکز متحد کارگران» (CUT) که تحت کنترل حزب کمونیست (استالینیست) شیلی است، در حالی که نمیتوانست مانع رشد مداخلۀ بخشهای مختلف طبقۀ کارگر در اعتصابات و تظاهرات شود، وادار به صدور فراخوان اعتصاب عمومی در روز چهارشنبه شد تا به زعم خود «با میانجیگری خود از دولت پاسخ بگیریم و سایۀ بحران کنونی را هرچه سریعتر از سر نهادهای دمکراتیک برداریم».
خایمه کینتانا، رئیس سنا، روز سه شنبه اعلام کرد: «اساساً ما بهعنوان اپوزیسیون دنبال بیثباتسازی دولت پینیهرا نیستیم. دولت هم باید فوراً کاری کند که مورد حمایت قرار بگیرد و یک برنامۀ اجتماعی با مزایای فوری را در دستورکار قرار دهد». این حرفها از زبان کسی بیرون میآید که رئیس «حزب دمکراسی» هم هست. حزبی که طی ۲۵ سال گذشته با حزب سوسیالیست و حزب کمونیست شیلی و دمکرات مسیحیها دولتهای ائتلافی تشکیل داده است.
ائتلاف چپنمای «جبهۀ فراگیر» که احزاب اصلی تشکیلدهندهاش نیز بارها سابقۀ شرکت در ائتلافهای دولتی پیشین را داشتهاند، با تقبیح و نکوهش معترضان بابت «خرابکاری غیرقابلقبول و ناموجه» عملاً سرکوب را توجیه کرده است (۲).
این بیانیهها نشان میدهند که اتحادیههای کارگری و استالینیستها و سوسیال دمکراتها باز مشغول کارند تا خیانتهای تاریخیشان به طبقۀ کارگر شیلی را تکرار کنند و اعتراضات اجتماعی فزاینده را به پشت دشمن طبقاتی و دستگاه سرکوبگرش هُل دهند.
تا پیش از کودتای پینوشه، همین نیروها پتانسیل اعتراضی انقلابی علیه سیاستهای حکومت راستگرای ادواردو فری را به پشت حمایت از «جبهۀ خلقی» (Unidad Popular) به رهبری سالوادور آلنده کشاندند. خیزش طبقۀ کارگر با اشغال کارخانه و زمین و ایجاد «کوردونهای صنعتی» (شبکهای صنعتی از کارخانههای تحت کنترل کارگران) در فاصلۀ سالهای ۱۹۶۹ و ۱۹۷۳ به اوج رسید.
اما رهبران «جبهۀ خلقی» با وجود اطلاع از کودتای قریبالوقوع واشنگتن و بخشهای فاشیستی ارتش و طبقۀ حاکم شیلی، همچنان ارتش را بهعنوان «مردم در لباس اونیفورم» حمایت میکرد و در عین حال درخواست «کوردون»ها را به مسلح کردن کارگران برای مبارزه با کودتای قریبالوقوع پس میزد. در عوض آنها سربازان را برای سرکوب اعتصابات و اشغالها اعزام کردند. کارگران که فاقد حزب خودشان برای مبارزۀ مستقلانۀ انقلابی بودند، مورد خیانت قرار گرفتند و به لحاظ فیزیکی و سیاسی در برابر کودتای نظامی ۱۹۷۳ و سرکوب فاشیستی دورۀ پینوشه دست خالی رها شدند.
احیای سرکوبِ پینوشهوار در شیلی، جزئی از یک فرایند بینالمللی است. سرکوب دولتی-پلیسی در کاتالونیا، سرکوب نظامی در اکوادور و رشد جریانات فاشیستی در آلمان و برزیل و امریکا، تمام ادعاهای ایدئولوگهای بورژوازی را که قریب به سه دهۀ پیش با فروپاشی شوروی «پایان تاریخ» را اعلام داشتند، دود میکند و به هوا میبرد. طبقات حاکم در واکنش به رشد اعتراضات اجتماعی و مبارزۀ طبقاتی، مشغول زنده کردن تمام کثافات و ارتجاع سیاسی قرن بیستم هستند.
حتی ستوننویس بلومبرگ هم هشدار میدهد که «اگر این بتواند در سانتیاگو اتفاق بیفتد، پس در هر جای دیگری هم ممکن است بیفتد. این پیام آزاردهندهای است که باقی دنیا باید از فروپاشی ناگهانی نظام مدنی در شیلی بگیرد».
فاکتور اصلی در پس چرخش طبقۀ حاکم به سوی استبداد، رشد شدید نابرابری اجتماعی است که با اشکال دمکراتیک حاکمیت خوانایی ندارد. در شیلی نابرابری به سطوح سال ۱۸۸۲ رسیده است، یعنی به دورهای که دارایی بانکی و معدنی «خانوادۀ ادواردز» معادل با ۷ درصد تولید ناخالص داخلی شیلی بود.
امروز دارایی خانوادۀ لوکشیچ به ۱۷.۴ میلیارد دلار میرسد، یعنی تقریباً شش درصد تولید ناخالص داخلی شیلی. مشتی الیگارش با روابط نزدیک با امپریالیسم امریکا و اروپا، همۀ سطوح حکومت را تحت کنترل خود دارند. یکی از آنها سباستین پینیهرا، رئیسجمهور میلیاردر این کشور است. اقشار مرفه طبقۀ متوسط که اتحادیههای کارگری و حزب کمونیست و «جبهۀ فراگیر» نمایندگی میکنند، با هرگونه اعتراض حقیقی به نابرابری اجتماعی و سرمایهداری خصومت دارند.
درسهای خیانتهای خونین ۱۹۷۳ در شیلی، اهمیت استراتژیک بالایی برای کارگرانی دارد که قدم به مبارزۀ طبقاتی با سرمایهداری شیلی و دیگر کشورها گذاشتهاند.
رویدادهای شیلی نشان میدهند که طبقۀ کارگر باید رهبری را در دفاع از حقوق دمکراتیک و مبارزه با نابرابری به دست بگیرد. اما موج خودجوش مبارزۀ طبقاتی جهانی برای آنکه بتواند مانع تکرار خیانتهای فاجعهبار «جبهۀ خلقی» شود، میبایست به برنامۀ سوسیالیستی و انترناسیونالیستی مسلح شود و این به معنی نیاز عاجل ایجاد حزب انقلابی است.
۲۳ اکتبر ۲۰۱۹
توضیحات مترجم:
(۱) ژنرال «خاویر ایتوریاگا» بهعنوان سرپرست «وضعیت فوقالعاده» در سانتیاگو، فرزند معاون سرپرست سابق پلیس مخفی دورۀ پینوشه یعنی ژنرال «رائول ایتوریاگا نومان» است. نومان از شکنجهگران بدنام آن دوره و مسئول یک بازداشتگاه مخفی موسوم به «لاوندا سکسی» (La Venda Sexy) یا «دیسکوتِک» بود. دلیل این نام آنست که شکنجهگران برای پنهانسازی صدای فریاد زندانیان هنگام شکنجه و تعرض جنسی، موسیقی بلند پخش میکردند. رژیم کنونی شیلی نشان داده که تداوم دیکتاتوری پینوشه است و بسیاری از قوانین و متدهای وحشیانۀ دوران پینوشه همچنان به قوت خود باقیاند و مورد استفاده قرار میگیرند.
(۲) بآتریس سانچز، رهبر «جبهۀ فراگیر»، در توئیتی نوشت: «دردآور است که میبینیم تظاهراتی بحق و مورد حمایت اکثریت، به تسخیر خرابکاری غیرقابلقبول و ناموجه درآمده است». جورجیو جکسون، از دیگران اعضای برجستۀ این نهاد، نوشت: «دلم به درد میآید و احساس درماندگی و ضعف میکنم وقتی تصاویر غارت ناموجه و آتش به پا کردن در شهرها را میبینم». دانیل خادو، از اعضای حزب کمونیست و شهردار شهری در شمال سانتیاگو نیز نوشت: «تجمع مشروع نمیتواند به خرابکاری و غارت ناموجه ختم شود». در تمامی این موضعگیریها اثری از اصل «دفاع از خود» در برابر سرکوب عریان حکومتی نیست، بلکه در عوض از موضع پاسیفیستی و اخلاقی که انعکاسی از حال و هوای اقشار مرفه خردهبوارژوازی است به مسأله پرداخته میشود.