چرا اعتصاب عمومی اهمیت دارد؟
کوین بست / ترجمه: کیوان نوفرستی
جر و بحثها و تلاش انقلابیون معطوف به سازماندهی اعتصابات هماهنگ و البته اعتصاب عمومی بهعنوان قلب مقاومت در برابر یورشهای حکومت به طبقۀ کارگر است. اعتصاب، قدرتمندترین سلاح طبقۀ کارگر است و این قدرت، از جایگاه منحصربهفرد کارگران بهعنوان آفرینندۀ ثروتهای جامعه و منشأ سود سرمایهدار گرفته میشود.
رزا لوکزامبورگ در جزوهاش با عنوان «اعتصاب عمومی، حزب سیاسی و اتحادیههای کارگری» از درون نگاهی دارد به نقش اعتصابها در نه فقط دفاع از امتیازات کنونی کارگران، که همینطور در آمادهسازی طبقۀ کارگر برای دگرگونی انقلابی جامعه و تحقق سوسیالیسم. رزا میبیند که اعتصاب عمومی میتواند شکاف بین امروز و انقلاب را پُر بکند.
اثر رزا مبتنی بر تجربه و عمل بود. رزا بهویژه بر موج خیزان اعتصابهای امپراتوری تزاری به دنبال کشتار در اعتراضات مسالمتآمیز ژانویۀ ۱۹۰۵ متمرکز شد. میلیونها مرد و زن طی دو ماه بعدی به نشانۀ اعتصاب به خیابانها ریختند. نوامبر و دسامبر همان سال مبارزه حالت انفجاریتری به خود گرفت.
رزا از آشوب خودانگیختۀ این اعتصابهای عمومیِ برخاسته از دشواری زندگی در دوران خفقان و استبداد تزاری نوشت. به قول او این اعتصابها «مثل یک شوک الکتریکی، احساس و آگاهی میلیونها میلیون انسان را بیدار کردند… تودۀ پرولتر… ناگهان و به سرعت میدید آن هستیِ اقتصادی و اجتماعی که دههها لای زنجیرهای سرمایهداری صبورانه تحمل کرده بود، تا چه حد غیرقابلتحمل است. از این رو بود که به طور خودانگیخته آغاز به کشیدن و لرزندان این زنجیرها کردند».
به علاوه رزا میدید که چهطور باورهای عقبماندهای که زمانی همیشگی و ابدی به نظر میرسیدند به ناگاه محو شدند. نژادپرستی و تبعیض جنسیتی با مبارزۀ متحدانۀ مردم از میان رفتند. از کارگران یهود که زمانی در معرض قتلعامها قرار گرفته بودند دفاع میشد. شکاف میان شهرها یا اختلافات محلی بر سر پیدا کردن کار دیگر اهمیتی نداشتند. کارگران قلههای جدیدی از قهرمانی و فداکاری را فتح کردند؛ آنها دیگر اجازه نمیدادند که گروگانِ ترس و اضطراب از بدبختی مالی و زندان و بدتر از اینها باشند. از دل مبارزه شکلهای جدیدی از دموکراسی بیرون آمد که تمام دستاوردهایِ تا آن روز را پشت سر میگذاشت. در سن پترزبورگ یک «سوویت» یا شورای کارگری بنیان گذاشته شد که از سراسر شهر نماینده داشت. این شورا به رهبری لئون تروتسکی با هماهنگ کردن اعتصابها انقلاب را جلو میبرد.
اکثر مردم امروز گمان میکنند که اقتصاد و سیاست دو امر جدا از هم هستند. پارلمان با سیاست سر و کار دارد و اتحادیه با موضوعات اقتصادی مثل دستمزد و شرایط کار و اخراجهای غیرمنصفانه و نظایر اینها. رزا لوکزامبورگ درک میکرد که اتحادیهها مایلند خودشان را به مبارزات اقتصادی محدود کنند؛ اما این را هم میفهمید که اعتصابهای عمومی میتوانند بر این حالت غلبه کنند. اعتصابهایی که قادر بودند به مطالبات سیاسی دست پیدا کنند، میتوانستند الهامبخش پیشروی مبارزات اقتصادی هم باشند. کارگران جدیدی- از جمله آنهایی که سابقاً غیرمتشکل و غیرسندیکایی بودند- به مبارزه کشیده میشوند و مطالبات جدیدی با خودشان میآورند. این صعود فعالیت اعتصاب میتواند باعث بلند شدن موج سیاسی بشود، به طوری که امر اقتصادی و امر سیاسی در هم تنیده شوند و همدیگر را تقویت کنند.
گرچه رزا داشت دربارۀ رویدادهای روسیه نظر میداد، اما در عین حال مشغول پاسخگویی به مجادلاتی در آلمان و در درون حزب خودش یعنی حزب سوسیال دمکرات آلمان هم بود. او در اینجا روی خودانگیختگی اعتصابهای عمومی انگشت میگذارد و اینکه چهطور این اعتصابها میتوانند محافظهکاری بوروکراسی اتحادیهها و رهبری رفرمیست حزبی مانند حزب سوسیال دمکرات آلمان را درهم بشکنند.
اما رزا قدرت این بوروکراسیِ سنگرگرفته را دست کم میگرفت. بعدتر در قرن بیستم اعتصابهای تودهای و عمومی زیادی بودند که بوروکراتها سفت و سخت کنترلشان را در دست داشتند و ابعاد و پیامدهایشان را محدود میکردند. در عین حال اعتصابهایی که زیر نفوذ بوروکراتها آغاز میشوند میتوانند به سرعت از کنترل خارج شوند. اما عبور از این پوستۀ سخت بوروکراتیک مستلزم نه فقط خودانگیختگی، بلکه یک حزب انقلابی است که بتواند محرک فعالیت خودبهخودی کارگران باشد.
در مجموع اعتصابهای عمومی روسیۀ ۱۹۱۷، آلمانِ ۲۳-۱۹۱۸، ایتالیای ۱۹۲۰، مجارستان ۱۹۵۶، فرانسۀ ۱۹۳۶ و بعدتر ۱۹۶۸، ایرانِ ۷۹-۱۹۷۸ و لهستانِ ۱۹۸۰ بر ایدههای رزا لوکزامبورگ صحه گذاشتهاند. اخیراً هم اعتصابات عمومی تونس و مصر آغازگر سقوط دیکتاتورها بودند.
اعتصاب عمومی، ایدۀ سوسیالیسم را به عمق طبقۀ کارگر میبرد. به قول رزا لوکزامبورگ «سوسیالیسم باید به دست تودهها، به دست تک تک کارگران ساخته شود. زنجیرهای سرمایهداری از همان جا که جوش میخورند باید پاره شوند!».