چرا «جزوۀ یونیوس» را باید خواند؟
سالی کمپبل / برگردان: آرام نوبخت
درست تا ژوئیۀ ۱۹۱۴، فعالیتهای ضدّجنگ به رهبری احزاب سوسیالیست انترناسیونال دوم در همه جای اروپا به وفور به چشم میخوردند. رزا لوکزامبورگ و حزب سوسیال دمکرات آلمان گردهماییهای تودهای سازمان میدادند و دفاتر حزب بیانیههایی صادر میکردند که بر موضع ضدّجنگشان تأکید داشت: «پرولتاریای طبقهآگاهِ آلمان، به نام بشریت و تمدن، پرچم نبردی آتشین را علیه این فعالیت تبهکارانۀ جنگافروزان برخواهد افراشت».
اما با آغاز ماه اوت، جنگ اعلام شد و انترناسیونال دوم فروریخت. در همان حال که بلشویکها و برخی سازمانهای کوچک شرق و غرب اروپا بر موضع پیشینشان استوار بودند، نمایندگان حزب سوسیال دمکرات در رایشتاگ (پارلمان آلمان) روز ۴ اوت به تأمین اعتبارات جنگی ارتشهای قیصر رأی دادند.
اقدامات حزب سوسیال دمکرات تأثیری وحشتناک بر سوسیالیستهای دنیا داشت. حزب سوسیال دمکرات، بزرگترین و نیرومندترین حزب انترناسیونال بود؛ وارث مارکس و انگلس؛ اما اینک به همۀ گذشتۀ خود خیانت کرده بود و انترناسیونال بدون آن هیچ چیز نبود.
لوکزامبورگ خُرد شد. اما بلافاصله با تعدادی انگشتشمار از انقلابیون مثل فرانتس مرینگ و یولیوس کارسکی و با حمایت کلارا زتکین از اشتوتگارت، نشستی را در برلین تریب داد. اکنون این جمع آمده بود تا مبارزه علیه جنگ و علیه حزبِ خودش را به دست بگیرد. چند ماه بعد کارل لیبکنشت، نمایندۀ حرب سوسیال دمکرات در رایشتاگ، علیه اعتبارات جنگی رأی داد و به آنها پیوست. این سرآغاز شکلگیری گروهی بود که بعدتر به «اتحادیۀ اسپارتاکوس» مبدل شد. اکنون سوسیالیستهای انقلابی ناگزیر بودند که استدلالهای حامی جنگ را چه از سوی حاکمان و چه از سوی رفقای پیشینشان به چالش بکشند.
فوریۀ ۱۹۱۵ رزا به خاطر فعالیتهای ضدّجنگ خود زندانی شد و تقریباً کلّ دورۀ جنگ را به استثنای چند مرخصی کوتاهمدت در حبس به سر برد.
رزا در زندان جزوهای را با نام «بحران سوسیال دمکراسی» به نگارش درآورد و آوریل ۱۹۱۵ از زندان قاچاقی بیرون برد. این جزوه ژانویۀ ۱۹۱۶ منتشر و به طور غیرقانونی با نام مستعار «یونیوس» توزیع شد. از این پس بود که این جزوه به «جزوۀ یونیوس» شهرت یافت.
نوشتۀ رزا یکی از قویترین کیفرخواستها علیه رعب و وحشت جنگ و نظام خالق جنگ است:
«جامعۀ سرمایهداری، شرمنده و سرافکنده، سراپا آغشته به کثافت، کشان کشان خود را میان خونابهها میبرد. نه آنگونه که اغلب میبینیمش- جامعهای که نقش صلح و عدالت و نظم و فلسفه و اخلاق را بازی میکند. خیر، بلکه در شمایل یک حیوان درندۀ غرّان، یک بساط عیاشی، یک نفس متعفن، یک نابودگر فرهنگ و تمدن. جامعۀ سرمایهداری تمام قد عریان ایستاده و شناعت خویش را به رخ میکشد»
اینکه «جنگ، جنگِ رهایی آلمان از روسیه است» استدلالی بود که رزا از آن چیزی در اثرش باقی نگذاشت و نشان داد که این جنگ، جنگ امپریالیستی آلمان و سایر قدرتهای بزرگ است.
نوشتۀ رزا در عین حال حملهای بیرحمانه است به حزب سوسیال دمکرات به خاطر خیانتهایش به طبقۀ کارگر:
«هیچجایی به اندازۀ آلمان سازمان پرولتاریا چنین تماماً زیر یوغ امپریالیسم نرفته است… هیچجایی دست و پای مطبوعات چین در غل و زنجیر نبوده، افکار عمومی چنین خفه نشده و مبارزۀ اقتصادی وسیاسی طبقۀ کارگر چنین به تمامی تسلیم نشدهاست»
برای رزا این لحظه، نه لحظۀ سکوت که دوراهی بشریت بود:
«یا پیروزی امپریالیسم و نابودی کلّ فرهنگ همچون روم باستان و انقراض و تباهی و زوال و خلاصه یک گورستان بزرگ؛ یا پیروزی سوسیالیسم، یعنی مبارزۀ آگاهانۀ پرولتاریای بینالمللی در برابر امپریالیسم و روشهای امپریالیستی و جنگ. این است دوراهی پیش روی تاریخ بشریت. گزینۀ نهایی و ابعاد پیامدهایش، به انتظار تصمیم پرولتاریا نشسته است»
تا اواخر سال ۱۹۱۵ همچنان از اجساد کشتهها پُشتهها ساخته میشد و امید به پیروزیِ سریع محو میشد. ماه دسامبر، ۵۰ نمایندۀ حزب سوسیال دمکرات نهایتاً به لیبکنشت پیوستند و به اعتبارات جنگی بیشتر رأی مخالف دادند. رزا ماه فوریۀ ۱۹۱۶ از زندان آزاد شد و خود را در بین هزاران زن هوادار و هدایایشان یافت. او بی فوت وقت میبایست شانه به شانۀ لیبکنشت سازماندهی و آژیتاسیون میکرد. همانطور که جزوۀ یونیوس میگفت «سود سهام صعود میکند و پرولتاریا، سقوط. به ازای هر یک، یک مبارز آینده، یک سرباز انقلاب زیر خاک میرود».
لیبکنشت در تظاهرات مراسم اول ماه مه ۱۹۱۶ در برلین سخنرانی پرحرارتی ایراد کرد که با این عبارات پایان میگرفت: «مرگ بر جنگ! مرگ بر حکومت!»
او بلافاصله بعد از سخنرانی بازداشت و تا زمان محاکمه به زندان منتقل شد. موقع بازداشت لیبکنشت هزاران تن دست به اعتراض زدند. وقتی او به دوسال و نیم کار اجباری با اعمال شاقه محکوم شد، ۵۵ هزار کارگر تسلیحات نظامی وارد اعتصاب شدند. کارگران آلمان داشتند بیدار میشدند و این واپسین فراخوان یونیوس را زنده میکردند که:
«این دیوانگی پایان نخواهد گرفت و این کابوس جهنمی از میان نخواهد رفت مگر کارگران آلمان و فرانسه و روسیه و انگلستان از خواب مستانۀ خود بیدار شوند، دست یکدیگر را برادرانه بگیرند و با این شعار نیرومند به ارکستر گوشخراش مبلغان جنگ و خِس خِس کفتارهای سرمایهدار پایان دهند که: “پرولترهای تمام کشورها، متحد شوید!”»