چرا «نتایج و چشماندازها»ی تروتسکی را بخوانیم؟
مارک توماس/ترجمه: کیوان نوفرستی
آیا طبقۀ کارگر میتواند در کشورهای کمترتوسعهیافته و حتی زمانی که اکثریت جامعه را شکل نمیدهد دست به انقلاب سوسیالیستی بزند؟
این سؤالی است که تئوری «انقلاب مداوم» تحت شرایط مشخص به آن جواب مثبت میدهد. این تئوری تروتسکی یکی از بزرگترین تحولات مارکسیسم بود.
تولد تئوری «انقلاب مداوم» را نمیشود از اعتصابات عمومی و خیزشهای فراگیری که سال ۱۹۰۵ گوشه و کنار امپراتوری تزاری را درنوردیدند جدا کرد. در آن مقطع تروتسکیِ ۲۶ ساله در کانون این رویدادها قرار داشت و در مقام رهبری نخستین شورای کارگری تاریخ- یعنی شورای نمایندگان کارگران سن پترزبورگ- قرار گرفت.
چیستی و ماهیت انقلابِ پیشِ روی روسیه، موضوعِ مجادلات تندی در بین سوسیالیستهای روسیه بود. لنین و بلشویکها «دیکتاتوری دمکراتیک کارگران و دهقانان» را ماحصل انقلاب و سرنگونی تزار میدیدند و منشویکها در مقابل انتظار یک دولت بورژوایی را میکشیدند.
با این حال هم بلشویکها و هم منشویکها متفقالقول بودند که انقلاب، مسیر را برای توسعۀ بیشتر سرمایهداری در روسیۀ عقبمانده هموار خواهد کرد.
تروتسکی سال ۱۹۰۶ با کسب درسهای ۱۹۰۵ دست به نگارش «نتایج و چشماندازها» زد. او قاطعانه از دیدگاه سنتی مارکسیستها دربارۀ مسیر تاریخیِ کشورهای کمترتوسعهیافته گسست کرد. مارکس جملۀ معروفی در مقدمۀ کاپیتال داشت که میگفت: «کشوری که به لحاظ صنعتی پیشرفتهتر باشد، آینهای است که تصویر آیندۀ کشورهای کمتر توسعهیافته را نشان میدهد».
این جملۀ مارکس برای بسیاری و خاصه منشویکها به یک فرمول جبرگرایانه و مکانیکی تبدیل شده بود. یعنی تصور بر این بود که روسیه هم باید نسخهای از انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه را طی کند تا بورژوازی روی کار بیاید {و وظایف خودش را انجام بدهد تا روسیه آمادۀ انقلاب سوسیالیستی شود}.
تروتسکی این تشابه تاریخی سادهانگارانه بین انقلابهای روسیه و فرانسه را رد کرد و در جملهای پرمغز نوشت: «قرن ۱۹ به عبث سپری نشده».
مقصود تروتسکی از این جمله این بود که با توسعۀ سریع نظام سرمایهداری طی یک قرن پیش، دیگر همان انقلابهای بزرگ بورژوایی به سادگی تکرار نمیشوند.
تروتسکی نشان داد که روسیه نه در انزوا و جدای از همسایگان پیشرفتهاش، که زیر فشار نظامی آنها توسعه یافته است. صنعت روسیه از دل همکاریهای دولت تزار و سرمایۀ خارجی پدیدار شد و نه مانند غرب از دل صنایع دستی شهرها.
سرمایه و تکنولوژیِ انتقالی به روسیۀ عقبمانده در زمرۀ پیشرفتهترین تکنولوژیهای موجود بودند. این فرایندی بود که تروتسکی «توسعۀ ناموزون و مرکب» مینامید.
یک دولت خودکامه و تمامیتخواه زمام امور را در دست داشت، بورژوای داخلی ضعیف بود اما در عوض طبقۀ کارگری وجود داشت که به طوری استثنایی در کارخانههای غولآسای مسکو و سن پترزبورگ متمرکز شده بود.
این طبقۀ کارگر نیروی انقلابی تعیینکنندۀ جامعۀ روسیه بود. دهقانان گرچه میلیونها بار قویتر بودند، اما قادر به ایفای این نقش نبودند؛ چرا که دهقانان یکپارچگی درونی نداشتند که بهعنوان نیروی مستقل عرض اندام کنند. بنابراین تنها مسأله این بود که کدام طبقۀ شهری خواهد توانست دهقانان را پشت خود بیاورد؟ در شرایطی که بورژوازی به تزار و از این رو به زمینداران وابسته بود، این وظیفه به دوش طبقۀ کارگر میافتاد: «پرولتاریا در قدرت همچون طبقهای که دهقانان را رها کرده است پیش روی آنان قد علم خواهد کرد».
و این طبقۀ کارگر به محض گرفتن قدرت سیاسی مجبور میشد که با سرمایهداری تسویه حساب کند. در اینجا تروتسکی فراتر از استدلالهای لنین تا قبل از ۱۹۱۷ رفت. او نشان داد که سلطۀ سیاسی کارگران نمیتواند با استثمار اقتصادی آنها سازگاری داشته باشد. در نتیجه انقلاب در صورت پیروزی میبایست حصارهای جامعۀ سرمایهداری را بشکند و به سمت انقلاب سوسیالیستی برود. انقلاب نمیتوانست در ایستگاه دمکراسی بورژوایی متوقف شود، بلکه میبایست به رهایی کامل کارگران منجر و به این معنی «مداوم» میشد.
تروتسکی درک کرد که دینامیسم درونی انقلاب بورژوایی در روسیه، پرولتاریا را به قدرت خواهد رساند و پرولتاریا به محض رسیدن به قدرت باید موانع سلطۀ اقتصادی خودش را درهم بشکند.
اما روسیه کشوری توسعهنیافته بود و فاقد پایۀ مادی برای سوسیالیسم. در نتیجه سرنوشت انقلاب وابسته به این بود که آیا به کشورهای صنعتی پیشرفته بسط پیدا کند یا خیر: «بدون حمایت دولتی مستقیم پرولتاریای اروپا، طبقۀ کارگر روسیه نمیتواند در قدرت باقی بماند و سلطۀ موقت خود را به یک دیکتاتوری سوسیالیستی ماندگار بدل کند».
تحلیل تروتسکی از اقتصاد جهانی آغاز میشد و با ضرورت انقلاب بینالمللی پایان میگرفت. انقلاب ۱۹۱۷ روسیه به طور درخشانی تئوری «انقلاب مداوم» تروتسکی را اثبات کرد (لنین نیز عملاً همین چشمانداز را پذیرفت): طبقۀ کارگر تحت رهبری بلشویکها قدرت گرفت، دهقانان را پشت خود آورد و در برابر ائتلاف بورژوازی و زمینداران و دولت تزار قرار گرفت. دولت کارگری جدید قدم به آن سوی مرزها و حصارهای مناسبات اجتماعی سرمایهداری گذاشت. سرنوشت این دولت نیز معالاسف وابسته به صعود و شکست انقلاب بینالمللی بهخصوص در اروپا بود.
تروتسکی در ابتدا این تئوری را فقط در مورد روسیه به کار برد. اما در کتاب خود به اسم «انقلاب مداوم» که سال ۱۹۲۹ در پاسخ به تئوری استالینیستیِ «سوسیالیسم در یک کشور» نوشته بود، تئوری خود را به نحوی تعمیم داد که در مورد سایر کشورهای توسعهنیافته یا درحالتوسعه نیز کاربرد داشته باشد.
«نتایج و چشماندازها» و «انقلاب مداوم» عموماً در یک جلد واحد منتشر میشوند و هر دو امروز ارزش خواندن دارند.