در حمایت از اعتصاب غذای جمعی در زندان رجاییشهر
نضال تمدن و آرام نوبخت
سه هفتۀ پیش با حملۀ وحشیانۀ گارد مأموران زندان گوهردشت کرج به بند ۱۲ زندان، مأموران به ضرب و شتم و تخریب و مصادرۀ اموال زندانیان پرداختند و زندانیان را به بند فوق امنیتی ۱۰، که مملو از دستگاههای شنود و دوربینهای مدار بسته و بدون تهویۀ هوا و محروم از حداقلِ امکاناتِ شستشو و سایر امکانات بهداشتی بود منتقل کردند؛ محرومیت از هواخوری، محرومیت و محدودیت در تماس و ملاقات نیز به این شرایط اضافه شد. در پی این واقعه ۱۸ تن از زندانیان سیاسی از روز ۸ مرداد دست به اعتصاب غذا زدند که با گسترش آن اکنون دامنهاش به ۲۲ نفر رسیدهاست. مطالبات این زندانیان، جبران خسارت به اموال، بازگشت به بند پیشین، استفاده از ساعت هواخوری، تهویۀ زندان، تحویل داروها به بیماران، تأمین امکانات بهداشتی و برداشتن دوربینها و ابزارهای شنود از بند بوده است.
الف-انتقال به زندانهای محروم و خطرناک ؛ ابزار فشار بر زندانیان سیاسی
علاوه بر صدور احکام بلندمدتِ حبس برای فعالین سیاسی که در کنار فشارهای دیگری مثل اخراجهای شغلی، تعلیق حقوق بازنشستگی، صدور وثیقههای سنگین و مصادرۀ اموال و تهدید خانوادهها و غیره از سوی حکومت سرمایهداری ایران علیه فعالین سیاسی به کار میرود، انتقال فعالین سیاسی به زندانهای محروم و خطرناک و بیامکانات و گنجاندن آنان در بندهای ترکیبی با مجرمان مواد مخدر یکی از تاکتیکهای رایج حکومت برای تحت فشار گذاشتنِ فعالین سیاسی است. زندانهای رجاییشهر، زابل، قرچک، قزلحصار، فشافویه و… همیشه با این کارکرد از سوی حکومت استفاده میشدهاند.
در اینجا زندانی سیاسی علاوه بر آنکه باید مبارزۀ سیاسیاش را که بابتش از جامعه به درون سلول پرتاب شدهاست پیش ببرد، بلکه در عین حال همین مبارزه را این بار باید در درون جامعۀ کوچکتر زندان که مناسبات و شرایط ویژۀ خود را دارد در دستور کارش گذارد. محرومیتهای غیرقانونی در زندان و محیط آلودهای که بدون کوچکترین استانداردهای حیات سرمایهداری، آلودگیها و بیماریهایی مثل سل، هپاتیت، ایدز و غیره در آن فوران میکند؛ قطعِ گاه به گاهِ امکانات شستشو، محرومیت از غذای سالم و امکانات پزشکی، تعرضات فیزیکی و تجاوز از سوی مجرمین خطرناک علیه زندانیان سیاسی و …. همگی بخشی از دشواریهایی هستند که زندانی سیاسی در درون زندانهای محروم با آن دست به گریبان است و هدف فرسوده کردن سریع او را از حیث جسمی و روانی دارد.
زمانی که فعال سیاسی در درون این زندانها قرار دادهمیشود، نقطۀ پیوند و اتصال او با دیگر زندانیان محرومیت واحدی است که همگی با آن دست به گریباناند. گذشته از این برای یک فعال سیاسی از هر طیفی تبدیل کردن برهۀ حبس[۱] به فاز جدیدی از سازماندهی و مبارزۀ سیاسی، هرگز نمیتواند از سطح انتزاع آغاز شود. چه آنکه اولاً به دلیل وجود طیف رنگارنگی از فعالین عقیدتی و سیاسی و ثانیاً به دلیل فاصلۀ فاحش آگاهی بین زندانی سیاسی و مجرم عادی، آموزش و کشاندن مبارزۀ سیاسی به درون زندان با حرکت از شعارهای کلی سیاسی امکانپذیر نیست. بلکه پیش از هر چیز، با پیش رو گذاشتن مطالبات مشخص عینی در موردِ خودِ شرایط زندان و اتحاد عمل و حمایت از حقوق دموکراتیک تمامیِ دیگر زندانیان از همه طیف در زندان است که میتوان مبارزهای سازمانیافته از درون زندان ترتیب داد.
ب- تاکتیک «اعتصاب غذا» و موضع مارکسیستی نسبت به آن
موضع مارکسیستها نسبت به ابزار «اعتصاب غذا» را باید در دو سطح مورد بررسی قرار داد. اول آنکه مارکسیستها از «حق افراد برای اعتصاب غذا» بهعنوان یک حق دموکراتیک در هر صورت دفاع میکنند. اما از این نیز فراتر میروند و نه فقط از حق افراد برای اعتصاب غذا دفاع میکنند، بلکه چون دشمنِ سرسختِ هرگونه ستم- فارغ از خاستگاه طبقاتی ستمدیده هستند- از حقوق دمکراتیک تمامی زندانیان سیاسی نیز دفاع میکنند. اما از سوی دیگر موضع آنها نسبت به کاربرد این تاکتیک (اعتصاب غذا) در مبارزۀ طبقاتی و دموکراتیک موضعی انتقادی و مشروط است. چرا که مارکسیستها مبلغ تاکتیکی هستند که تابعی از استراتژی عمومیشان و در انسجام منطقی با آن باشد و نه در تضاد با آن؛ هدف تاکتیک کمونیستی، انتقالِ مبارزۀ موجود به سطحی بالاتر به منظور کسب قدرت سیاسی به دست طبقۀ کارگر است و نه تبدیل شدن و در جا زدن به سطحِ یک گروه چانهزن یا اهرم فشار برای کسب امتیاز؛ بهعلاوه تاکتیکهای مبارزۀ مارکسیستی باید خصلت فراگیر کردنِ یک اعتراض را در جنبش داشته باشند. از این رو هرگونه تاکتیکی تنها زمانی اعتبار پیدا میکند که بتواند گشایشی در ارتقای مبارزۀ طبقاتی و ضدّ سرمایهداری داشته باشد. خصلتِ منفعلانه، پاسیفیستی، غیر قهری و انفرادیِ «اعتصاب غذا» برخلاف ابزارهای مبارزات سازمانیافته همچون اعتصابات کارگری و سایر دخالتهای متشکل، اساساً «اعتصاب غذا» را در توافق با افق و سیاست مبارزۀ مارکسیستی قرار نمیدهد. همین نقد صریح مارکسیستی در مورد رواج روش «اعتصاب غذا» در «جنبش کارگری ایران»، مادامیکه اعتصابکننده در خارج از زندان باشد یا مطالباتی را در بر گیرد که قاعدتاً به شیوهای قهری تحققپذیرند نیز صادق است. اعتصاب غذا تا جایی که بیرون از زندان باشد، بیشک مبارزهای از سر استیصال و ایجاد ترحم است، تا اگر مرحمتی حاصل شد بهعنوان دستاوردِ جنبش جا زده شود. خصوصاً مادامیکه این اعتصابات غذا به نتیجۀ قهرمانسازیهای
دامن زدن به همین روش پاسیفیستی نیز امروز از سوی نیروهای لیبرالی که خصلتاً عاجز از پیشبرد رهبری مبارزۀ دموکراتیک تودهای علیه حکومت سرمایهداری جمهوری اسلامی هستند رخ میدهد. همین رویه است که از فعالینی (اعم از حقوقبشری، دانشجویی، کارگری و غیره) به واسطۀ اعتصاب غذا، یک شبه قهرمانانی کاغذی در عرصۀ مبارزه میسازد تا بهعنوان رهبرانی غیرواقعی به جنبش معرفی شوند؛ در حالیکه سازماندهان واقعی در کف کارخانهها و دانشگاهها و … در حال فعالیت و سازماندهی هستند. با اینحال این به معنای آن نیست که مارکسیستها فرمولی همیشگی را در برابر هر تاکتیکی (اعم از اعتصاب غذا) به کار میببندند؛ تحلیل مشخص از شرایط مشخص است که درستی یا نادرستی یک تاکتیک را مشخص میکند و هر برخوردی جز این نسبت به تاکتیکهای مبارزه، چپروانه خواهد بود. مثلاً زمانی که یک مبارز از همۀ ابزارهای مبارزهاش خلع سلاح شده، هیچ مجرایی برای بیرون رساندن صدایش باقی نمانده و در حبس و تحت شرایط فشاری قرار گرفتهاست که نمیتواند امر سازماندهی را هم به شیوۀ معمولش از درون زندان پیش ببرد، در این صورت استفاده از «اعتصاب غذا» میتواند برای فشار بر پیگیری مطالبات مشخص زندانی، بهعنوان آخرین راهحل به کار گرفته میشود[۲]؛ اعتصاب غذا در اینجا کارکرد آژیتاتوری در درون و بیرون زندان دارد و در صورت حمایت جنبش از بیرون منجر به اعمال فشار سازمانیافته بر حکومت سرمایهداری میشود که بالقوه میتواند جهتِ تن دادن به مطالبات عینی دربارۀ وضعیت زندانی به کار آید.
تناسب دقیق یک تاکتیک (اعتصاب غذا) با هدفی که قرار است برآورده کند (مطالبه)، در تعیین پیشرو یا ارتجاعی بودن این تاکتیک در هر برهه اهمیت اساسی دارد. از منظر مارکسیستی، مبنای تاکتیکهایی مانند اعتصاب غذا و نامهنگاری با نهادهای بورژوایی و غیره اساساً باید عدم توهم به همان نهادهای بورژوایی باشد. واضح است که در حکومت استبدادی سرمایهداری مانند ایران، اعتصاب غذا به هدف پیش گذاشتن مطالبات دموکراتیک اجتماعی در برابر حکومت، توهمپراکندن نسبت به امکان تحقق چنین مطالبهای بهواسطۀ روشهای پاسیفیستی است و این روشهای عوامفریبانه باید با صراحت رو به جنبش نقد شوند. این دست از انحرافات نه تنها در بخش رفرمیستی جنبش کارگری[۳] بلکه به کرات در میان فعالین خصلتاً واپسگرای لیبرال دامن زده میشود[۴].
چنانکه گفته شد برای یک فعال پیشرو تبدیل کردن برهۀ حبس به فاز جدیدی از سازماندهی و مبارزۀ سیاسی، هرگز نمیتواند از سطح انتزاع آغاز شود. چه آنکه اولاً به دلیل وجود طیف رنگارنگی از فعالین سیاسی و ثانیاً به دلیل فاصلۀ فاحش آگاهی بین زندانی سیاسی و مجرم عادی، کشاندن سازماندهی مبارزۀ سیاسی به درون زندان با عزیمت از شعارهای کلان سیاسی ممکن نیست. بلکه پیش از هر چیز، با پیشِ رو گذاشتنِ مطالبات کنکرت عینی در مورد شرایط زندان و حمایت از حقوق دموکراتیک تمامی زندانیان از همه طیف در برابر آن مطالبات است که میتوان مبارزهای سازمانیافته از درون زندان ترتیب داد.
کارنامۀ زنده یاد رفیق شاهرخ زمانی، کارگر سوسیالیستی که از تاکتیک اعتصاب غذا بدین شیوه استفاده کرد در این زمینه نمونهای است از درک و حساسیت کمونیستی نسبت به مسائل دمکراتیک و ارتباط آن با گسترش جبهۀ عمومی مبارزۀ ضدّ سرمایهداری علیه رژیم. درحالیکه شاهرخ زندان را به ستادِ سازماندهی مبارزه در بیرون و نمایندگی مطالبات زندانیان مبدل کرده بود، حکومت ناگزیر هیچ از ابزار فشاری علیه او (از جمله جابجایی از زندان رجاییشهر به قزلحصار، جدا کردن او از بند زندانیان سیاسی و غیره) کوتاهی نمیکرد. در اینجا بود که شاهرخ که از سوی حکومت ایزوله شده و از هر ابزار سازماندهی دیگری خلع سلاح شده بود، از تنها ابزار باقیمانده در دستش که اعتصاب غذا بود نه تنها برای مقابله با فشارهای حکومت در زندان بر خودش، بلکه در حمایت از دراویش گنابادی که مشمول فشارهای تهاجمی مشابهی در زندان بودند استفاده کرد. حمایت قاطع جنبش در درون و بیرون زندان از اعتصاب و مطالبۀ شاهرخ زمانی، حکومت را وادار به عقبنشینی کرد و نهایتاً او را به زندان اولیه بازگرداند.
بدینترتیب توافق مارکسیستها با کاربست تاکتیک «اعتصاب غذا» در مبارزه منوط به شرایط استثنایی زندان و طرح مطالبات متناسب با این تاکتیک است و علی القاعده جایگزین شدن اعتصاب غذا- که در شرایط عادی خصلتی انفرادی و منفعلانه و پاسیفیستی دارد- با ابزارهای قهری و سازمانیافتۀ مبارزه همچون اعتصاب و تشکل برای تحقق مطالبات دموکراتیک و طبقاتی در توافق با مبارزۀ مارکسیستی نیست.
با اینحال دفاع از فعالینی که در شرایط سرکوب ایران در زندان دست به اعتصاب غذا میزنند، جزو وظایف بیچون و چرای نیروهای انقلابی است. چه چنین دفاعی ضمناً انتقادی و فاشگرانه باشد (مانند دفاع مشروط از اعتصاب غذای جعفر عظیمزاده) و چه دفاعی اثباتی و تمام قوا مانند حمایت از مطالبات زنده یاد شاهرخ زمانی در زندان.
حمایت از اعتصاب غذای زندانیان سیاسی و خواستههایشان، نه تنها باید مشترکاً خواست پایانیافتن اعتصاب غذای ایشان را به همراه داشته باشد (آنهم برای حفظ سلامتی فردی که تجربۀ اندوختۀ جنبش محسوب میشود و بقای او برای مبارزه ضروری است)، بلکه در عین حال پیش گذاشتنِ شعار کمیتههای دفاع از زندانیان در داخل و بیرونِ زندان و سازماندهی در جهت اِعمال فشار برای تحقق مطالبات آنها نیز ضروری است.
ج- دفاع از اعتصاب غذای زندانیان رجاییشهر با تقویت حمایت از مطالبات آنها در بیرون از زندان
اساساً وجود زندانی سیاسی، یعنی فردی که به دلیل عقیده و اندیشهاش به زندان افتاده، یک نقض آشکار حق دمکراتیک است و خود سندِ کیفرخواستی علیه نظام فرتوت سرمایهداری و ابزاری برای افشای آن (از نوع برخورد حکومت امریکا با چلسی منینگ و پیگرد جولیان آسانژ و ادوارد اسنودن و دیگر افشاگران تا زندانهای مملو از فعالین سیاسی در ایران، همگی رویکرد واحد حکومتهای سرمایهداری را از پیشرفته تا واپسمانده نشان میدهد). وقتی بورژوازی از تحقق این مطالبۀ دمکراتیک عاجز مانده، پس مطالبۀ آزادی زندانیان سیاسی و پایان دادن همیشگی به این مفهوم، به عهدۀ طبقۀ کارگر و پیشروان کمونیست این طبقه قرار می گیرد. تنها با دخالتگری کمونیستی در این حوزه است که هم زمینه برای افشای مفهوم پوچ و توخالیِ دمکراسی بورژوایی مهیا میشود و هم رهبری چنین جنبشی از دست گرایشهای رنگارنگ بورژوایی گرفته میشود.
اعتصاب غذای زندانیان گوهردشت، بزنگاه و بهانهای بر طرح مطالبۀ آزادی زندانیان سیاسی است. این اعتصاب غذای سازمانیافته و جمعی علاوه بر آنکه زندانیان را حول مطالبات مشخص درون زندان متشکل کرده است و سویههای انفرادی اعتصاب غذا را کمرنگتر کرده، در عین حال جنبۀ رو به گسترش آن در درون زندان گوهردشت نشان میدهد که هرچند تاکنون حکومت را در مورد تن دادن به این مطالبات به عقب نرانده است، ولی چنانچه این اعتصاب غذا در بیرون از زندان با حمایت قاطعانه مواجه شود، بنا به تجارب گذشته حکومت وادار به عقبنشینی خواهد کرد و اعتماد به نفسِ سیاسی که از این اعتصاب سازمانیافتۀ زندانیان کسب خواهد شد، تجربۀ مهمی برای سازماندهی اعتراضات متشکل در درون زندان خواهد بود.
وظیفۀ نیروهای پیشرو آنست که با شرکت در یک کارزار دفاعی بزرگ در قالب اتحاد عمل از مطالباتِ پشتِ این اعتصاب غذا حمایت کنند و از اعتصابکنندگان بخواهند که برای جلوگیری از آسیب بیشتر به جسم و جان و روانشان به اعتصاب پایان دهند و در عوض متعهد باشند که بیرون از زندان از هیچ مبارزهای برای تحقق مطالبات آنان و آزادیشان فروگذار نکنند و انعکاس صدای اعتصابکنندگان زندانی باشند.
شعارها:
اتحاد عمل همگانی حول دفاع از مطالبات اعتصابکنندگان غذا و حقوق دموکراتیک آنها در زندان رجاییشهر
آزادی بیقید و شرط تمامی زندانیان سیاسی
تشکیل کمیتههای دفاع از زندانیان در خارج از زندان
۳۰ مرداد ۱۳۹۵
[۱] حبسی که حکومت آن را با هدف خنثی کردن فعالیتهای سیاسی او ترتیب داده
[۲] در تاریخ مارکسیسم انقلابی، کم نبودند اعضای اپوزیسیون چپ یا «تروتسکیست»های
[۳] مانند اعتصاب غذای جعفر عظیمزاده که با مطالبۀ رفع اتهام امنیتی از فعالین صنفی (از حکومت) صورت گرفت. این اعتصاب پایان گرفت و وی موقتاً از زندان بیرون آمد، اما نه فقط اتهام امنیتی هرگز پایان نیافت (و قاعدتاً نمیتوانستیم انتظار داشته باشیم بدین شیوه پایان یابد)، بلکه تا همین اواخر با صدور حکم قرون وسطاییِ شلاق برای یکی دیگر از فعالین اتحادیۀ آزاد ادامه یافت.
[۴] این سیاست بالأخص در میان فعالین «حقوق بشر» رایج است؛ فعالی دست به اعتصاب غذا میزند و هدف اعتصاب غذا را مطالبهای دموکراتیک که قاعدتاً باید به شیوهای قهری و از بطن مبارزه متحقق شود، عنوان میکند و پیش روی حکومت میگذارد.