انترناسیونالیسم: کارگران جهان متحد شوید!
کولین بارکر
سال ۱۹۱۹ کارگران بندر شهر سیاتل از بارگیری سلاحهایی که قرار بود علیه انقلاب نوپای روسیه بهکاربرده شوند سر باز زدند. به زودی کارگران بنادر سانفرانسیسکو و لندن وهال و دیگر جاها نیز به آنان پیوستند.
با چنین روحیهای از همبستگی جهانی بود که کارگران نخریس لانکاشر به حمایت از آبراهام لینکلن در جریان جنگ داخلی امریکا پرداختند، چرا که درک میکردند این جنگ، جنگی علیه بردهداری است. سال ۱۸۸۹ کارگران استرالیایی و سایرین حمایت مالی خود را از اعتصاب عظیم بارانداز لندن اعلام داشتند. اینکه سال ۲۰۰۳ رانندگان کامیون اسکاتلند از حمل ابزار و ادوات جنگی امتناع کردند مثال دیگری است از این سنت حیاتی.
همبستگی بینالمللی سنتی دیرپا و پرافتخار در جنبش کارگری دارد و برای ایدۀ سوسیالیسم، مرکزی است. کارگران میتوانند و باید در برابر رگبار بیوقفۀ تبلیغات ناسیونالیستی بفهمند که حقیقتاً- به قول مارکس در سال ۱۸۴۸- «کشور ندارند». خویشاوندی واقعی آنان با اعضای طبقۀ خودشان در سراسر جهان است.
اکنون سرمایهداری بیش از هر زمان دیگری در تاریخ به یک نظام جهانی مبدل شدهاست. جهان تنها با همبستگی بینالمللی کارگران است که میتواند دگرگون شود. «سوسیالیسم در یک کشور» ناممکن است. البته انترناسیونالیسم
مثلاً در حوزۀ ورزش، از ما انتظار میرود که از تیم «خودمان» حمایت کنیم. در حوزۀ فرهنگی باید وقتی فیلم «ملی» خودمان در اسکار موفق میشود هورا بکشیم و کف بزنیم. از ما انتظار میرود به آموزش ارزش بنهیم، چون «ما را رقابتی» میکند؛ از همین روست که باید به فرزندانمان در مدارس آزمونهای اِساِیتی تحمیل بشود و به دانشجویانمان شهریههای اضافی؛ باید از جنگهای امپریالیستی حمایت بکنیم چون «بچههای ما» آنسوتر دارند یک مشت دشمن خارجی را لت و پار میکنند.
اما ناسیونالیسم چه میگوید؟ ناسیونالیسم میگوید که ما «بریتانیایی»ها یا «فرانسویها» یا مثلاً مردم «روریتانیا»* وجه اشتراک بیشتری با خودمانداریم تا با «بیگانگان». پس لابد کارگر استثمارشده وجه اشتراکی با مدیر ثروتمند کارخانه یا یک دوکِ زمیندار دارد؟ ناسیونالیسم همۀ ما را زیر مقولۀ یک دولتملت خاص گرد میآورد و تمایزات طبقاتیمان را تیره و تار میکند.
اما در مقابل این تمایلات ناسیونالیستی که بهعنوان «عقل سلیم» جا زده میشوند، یک تمایل دیگر نیز بنا به تجربۀ مشترک همۀ ما از استثمار و سلطه به وجود میآید. ظرفیت مردم عادی برای همدردی با سایرین، فارغ از ملیت و رنگ و نژاد و مذهب و غیره، به اشکال مختلف هویدا میشود.
خوانندگانی که سنّ و سال بیشتری دارند به یاد میآورند که چگونه انتشار تصاویر قحطی اتیوپی در دهۀ ۱۹۸۰، همدردی و همبستگی گستردهای را در پی داشت که در کنسرت خیریۀ «لایو اِید» متبلور شد. مبارزۀ سیاهپوستان علیه آپارتاید در افریقای جنوبی همبستگی جهانی عظیمی را به سوی خود جلب کرد. امروز صدها میلیون تن در جهان فلسطینیها را سمبل مقاومت در برابر بیعدالتی میدانند و در کنارشان هستند.
چه در حیات اقتصادی و چه در حوزۀ سیاست و عقاید، همیشه در تجربۀ هر کارگری دو تمایل ناهمسو به وجود میآید. یک تمایل، به خصلت رقابتی سرمایهداری و نگرانی از یافتن یا حفظ کار و ترس از انزوا مربوط میشود. این تمایل منجر به شکاف و ضعف در جنبشمان میشود.
اما تمایل دوم اینست که کارگران در مصایب و مبارزات ستمدیدگان و استثمارشدگان سراسر جهان، آنان را برادر یا خواهر خود میپندارند.
این نزاع درونی بین این دو تمایل رقیب در درون جنبشهای کارگری نمود پیدا میکند. از یک سو «میانهرو»ها هستند که از اتحادیهها میخواهند در برابر ولع سود کارفرمایان کمر خم کنند، هنگام جنگ از «میهن» حمایت کنند و وقتی شرکتها تهدید میکنند که برای پایین آوردن دستمزدها تولید را به خارج انتقال میدهند، از «مشاغل ملی» دفاع کنند.
از سوی دیگر چپِ سوسیالیست قرار دارد که علیه معاملات چرب و نرم با کارفرمایان و امپریالیسم میایستد و در عین حال خواهان دفاع از مشاغل و گسترش همبستگی با کارگران سایر کشورها است. برای سوسیالیستها مبارزه علیه جنگهای عراق و افغانستان و سوریه و لیبی و غیره و علیه جنگ با پناهجویان، یک مبارزۀ واحدند.
اما ما از این جهت با سلاخیها و چپاولهای امپریالیستی و اشکال مختلف نژادپرستی مخالفت نمیکنیم که «آدمهای خوبی» هستیم، بلکه به این خاطرست که میدانیم منافع طبقهمان همیشه انترناسیونالیست
در ابتدای مطلب به سیاتلِ ۱۹۱۹ برگشتیم. بیایید به ۸۰ سال بعدش بازگردیم. در آخرین اقدام بزرگ و مؤثر قرن بیستم بود که یک روحیۀ جدید و درخشان انترناسیونالیست
اهمیت این رویداد در پیوندهایی نهفته بود که گروههای سابقاً متمایزِ فعالین بین مبارزاتشان یافته بودند. گردهمایی آنان مسائل جدیدی را دربارۀ چگونگی تعریف هویت این کارزارها و رویاروییشان با دشمنان مشترک مطرح کرد. سالهای نخستین قرن جدید ما شاهد جنبشهای ضدّجنگ پرهیبت در مقیاسی بودهایم که از زمان انقلابهای پایاندهنده به جنگ جهانی اول دیده نشدهاند.
نسل جدیدی از فعالین در فرومهای بزرگ بینالمللی به بحثها دربارۀ راه پیشروی جنبشها و رهایی پیوستهاند. همۀ آنها همبستگی بینالمللی را پیشفرض و سرمایهداری جهانی را دشمن اصلی میدانند.
عصر جدیدی همراه با پتانسیل عظیم انقلابی آغاز شدهاست.
تظاهرات ضدّ سرمایهداری و ضدّجنگ و فرومهای بینالمللی، منادی یک انترناسیونالیسم
* یک کشور خیالی اروپایی در داستانهای آنتونی هوپ