دربارۀ رویکرد رزا لوکزامبورگ به لنین

زمان تقریبی مطالعه متن ۳ دقیقه

دیوید نورث / برگردان: آرام نوبخت

رابطۀ غنی و پیچیدۀ میان رزا لوکزامبورگ و لنین را که ۲۰ سال به درازا انجامید نمی‌توان به دسته‌بندی‌های ساده‌انگارانه تقلیل داد. هر دوی این نظریه‌پردازان انقلابی بزرگ در سال‌های منتهی به جنگ جهانی اول در جناح چپ سوسیال دمکراسی اروپا ایستادند و دشمنانِ سوگند‌خوردۀ فرصت‌طلبی بودند. مجادلات میان آنان را تا حد زیادی ماهیتِ مشکلات و مسائل ویژه‌ای تعیین می‌کرد که هر یک در محیط سیاسی فعالیت خود درگیرشان بودند.

به عنوان مثال بی‌اعتمادی لوکزامبورک به پافشاری لنین بر یک رهبری حزبی مرکزی قوی، بخشاً بازتاب کشمکش تلخ او با ساختار بورکراتیک خفه‌کنندۀ حزب سوسیال دمکرات آلمان بود. به همین ترتیب، واگرایی نظرات این دو حول مسألۀ ملی بخشاً از این واقعیت سرچشمه می‌گرفت که آن‌ها بنا به فشار شرایط عینی وادار بودند از چشم‌اندازهای متفاوتی به این مسأله نزدیک شوند. لنین در روسیۀ تزاری، این «زندان ملل»، در تلاش برای پی‌ریزی یک حزب کارگری بود و از این رو ضروری می‌دید که میان جنبش مارکسیستی و شُووینیست‌های روسیۀ کبیر در حزب بورژوا لیبرال کادت‌ها خندقی غیرقابل عبور حفر کند. حال آن‌که لوکزامبورگ در مقام یک نظریه‌پرداز برجستۀ سوسیال دمکراسی لهستان، مجبور بود به مبارزه‌ای بی‌رحمانه و بی‌امان علیه سوسیالیست‌نماهای خُرده‌بورژوایِ جنبش ناسیونالیستیِ «پیلسودکسی» دست بزند.

اما این بدان معنی نیست که این مجادلات صرفاً خصلت تصادفی داشتند و تنها بر مبنای ملاحظات تاکیکی بودند. تجربۀ تاریخی قرن بیستم که سراسر ظاهرسازی‌های «رهایی‌بخش» جنبش‌های ملی بورژوایی را بی‌اعتبار کرده‌است، از جهاتی مؤید نقد لوکزامبورگ به مطابۀ حق تعیین سرنوشت بوده‌اند. اما اگر مجادله بر سر تشکیلات و سازماندهی حزبی در بستر مبارزۀ وسیع‌تر علیه فرصت‌طلبی در جنبش سوسیالیستی بین‌المللی نگریسته شود، مبارزۀ لنین برای بنا نهادن نوع جدیدی از حزب یک دستاورد سیاسی و معنوی در عظیم‌ترین ابعاد تاریخی بود. در فاصلۀ سال‌های ۱۹۰۳ و ۱۹۱۴ لنین روشن‌تر از دیگران، از جمله لوکزامبورگ و تروتسکی، می‌‌دید که یک حزب انقلابی تنها بر مبنای مبارزه‌ای آشتی‌ناپذیر علیه تجدیدنظرطلبی می‌تواند توسعه و پرورش پیدا کند. لنین تأکید کرد که مسائل تشکیلات حزبی را باید در بستر این مبارزۀ بنیادی درک کرد. «سانترالیسم» لنینیستی تجلی مبارزه با نفوذ فرصت‌طلبی در درون جنبش کارگری بود.

تا جایی که به نقد لوکزامبورگ به انقلاب روسیه مربوط می‌شود، هرگز نباید فراموش کرد که جزوۀ درخشان او تماماً از منظر دفاع بی‌قیدوشرط از انقلاب اکتبر نگاشته شد. لوکزامبورگ تأکید می‌کرد که «اشتباه‌های» لنین و تروتسکی، از دل شرایط ناممکنی برخاستند که حزب بلشویک در نتیجۀ خیانت‌های انترناسیونال دوم و سوسیال دمکراسی آلمان متحمل شده بود.

با این وجود انتقادهای او به جوانب معینی از سیاست‌ها و عملکردهای بلشویکی جای تردیدی برای حس تحسین و ستایش بی‌اندازۀ او نسبت به فعالیت لنین و تروتسکی باقی نمی‌گذاشت.

لوکزامبورگ نوشت:

«بلشویک‌ها نشان داده‌اند که به هر آن‌چه که یک حزب انقلابی حقیقی بتواند در محدودۀ امکان‌ها و فرصت‌های انقلابی تحقق بخشد، قادرند. قرار نیست آن‌ها دست به معجزه زنند. چرا که یک انقلاب پرولتری نمونه و بی‌عیب، در کشوری منزوی و خسته و فرسوده از جنگ و خفه‌شده به دست امپریالیسم و خیانت پرولتاریای بین‌المللی، یک معجزه خواهد بود.

در عوض باید بین امر اساسی و غیراساسی، بین هسته و زائده‌های تصادفیِ سیاست بلشویک‌ها تمایز گذاشت. در برهۀ کنونی که ما در همۀ دنیا با مبارزات نهایی تعیین‌کننده روبه‌رو هستیم، مهم‌ترین مسألۀ سوسیالیسم، مسألۀ داغ عصر ما بوده و هست. این امر نه موضوع این یا آن مسألۀ فرعی تاکتیکی، بلکه موضوع ظرفیت پرولتاریا برای عمل، توان عمل و ارادۀ معطوف به قدرتِ سوسیالیسم به معنی دقیق کلمه است. در این جاست که لنین و تروتسکی و دوستانشان نخستین کسانی بودند که به عنوان نمونه و اُسوۀ پرولتاریای جهانی قدم پیش گذاشتند؛ آن‌ها هنوز تاکنون نیز تنها کسانی بوده‌اند که می‌توانند همراه با هوتِن {راهب و شاعر آلمانی اواخر قرن ۱۵ و اوایل قرن ۱۶} بخوانند: “من جرأت کرده‌ام!”

این همان امر اساسی و ماندگار در سیاست بلشویکی است. به این معنی خدمت تاریخی جاوادنۀ آنان این است که با تسخیر قدرت، طلایه‌دار پرولتاریای بین‌المللی بوده و مسألۀ تحقق سوسیالیسم را در عمل پیش کشیده‌اند و باتمام قوا کار و سرمایه را در سراسر جهان به سوی تسویه حساب با یک‌دیگر پیش رانده‌اند. در روسیه مشکل تنها می‌توانست طرح شود، اما نمی‌توانست در روسیه حل شود. به این معنی، آینده در همه‌جا به “بلشویسم” تعلق دارد»

در انتها باید گفت که لنین و تروتسکی و لوکزامبورگ خدایانی نبودند که در پیشگاهشان پرستش کنیم. در عوض علی‌رغم تمام نبوغ خود انسان‌هایی بودند جایزالخطا. اطمینان به میراث تاریخی جنبش سوسیالیستی مستلزم ایمان بی‌چون‌وچرا به صحت هر تصمیم لنین و تروتسکی یا لوکزامبورگ نیست.

۵ دسامبر ۲۰۰۲

۵/۵ - (۱ امتیاز)

لينک کوتاه مطلب:

آرام نوبخت

از بنیان‌گذاران «گرایش بلشویک لنینیست‌های ایران» و ساکن انگلستان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

93 − 87 =