خشم و غیض: میراث هیروشیما و ناگاساکی

زمان تقریبی مطالعه متن ۴ دقیقه
 خشم و غیض: میراث هیروشیما و ناگاساکی

استیون اگنیو / برگردان: آرام نوبخت

اخیرترین تهدید دونالد ترامپ به این‌که در صورت تداوم ادبیاتِ تهاجمیِ رژیم کیم جونگ اون، کرۀ شمالی با «آتش و غیضی که جهان تاکنون ندیده» روبه‌رو خواهد شد، منجر به جنونِ ترس و گمانه‌زنی رسانه‌ها بر سر احتمال تبدیل این جنگ لفظی به یک نزاع هسته‌ای تمام‌عیار شده‌است.

نظر به این‌که این هفته یادآور ۷۲مین سالگرد سقوط دو بمب اتمی بر شهرهای هیروشیما و ناگاساکی است، یعنی رویدادی که مُهر پایان مهیبی بر محتملاً سیاه‌ترین فصل تاریخ زد، تقارن زمانی نظرات آتش‌افروزانۀ ترامپ با این هفته به طور اخص معنای ضمنیِ سیاهی به آن بخشیده است.

با به پایان رسیدن جنگ جهانی دوم، دو ابرقدرت در حال پیدایش بودند که ۴۶ سالِ بعدی را غرق در نزاع اقتصادی و ایدئولوژیک سپری کردند: از یک سو ایالات متحده که به یُمن تولید جنگی و فرسودگی رقبای سلطه‌طلب خود نیرو گرفته بود و از سوی دیگر اتحاد جماهیر شوروی که با وجود از دست دادن ۲۰ میلیون تن از شهروندانش در یک نزاع خونین و وحشیانه، به‌عنوان قدرت مسلط سرزمین اوروسیا پدیدار شد.

با تداوم جنگ در اقیانوس آرام، موج به طور قابل‌توجهی به نفع متفقین حرکت کرد. نیروهای نظامی و اقتصاد ژاپن به زانو در آمده بودند و فرماندۀ نظامی ژاپن در حال تدارک صلح و بالا بردن پرچم سفید برای جلوگیری از نابودی کامل بود. شکست ژاپن اجتناب‌ناپذیر بود و صلح تنها گزینه برای اتمام بمباران بی‌رحمانۀ ۳ سالۀ شهرهایش که به تخمین منجر به مرگ ۹۰۰ هزار تن شده بود.

با این‌حال برای امریکایی‌ها زمان حرف اول را می‌زد. اتحاد شوروی پس از پیروزی در جبهۀ غربی، اکنون داشت نگاه خود را معطوف به شرق می‌کرد. امریکایی‌ها عجز و استیصال خود را در جلوگیری از کسب قلمرو و نفوذ شوروی در منطقه به نمایش گذاشته بودند. پرزیدنت ترومن برای جلوگیری از تهاجم شووی به قلمروی ژاپن و برای نمایش نیرو و توان نظامی امریکا، با پشتیبانی هم فرانسه و هم بریتانیا فرمانِ آن‌چه را که غیرقابل تصر می‌نمود صادر کرد.

روز ۶ اوت ۱۹۴۵، یک بمب اتمی به نام «پسربچه» بر شهر هیروشیما اندخته شد و بمب دوم به نام «آدم گنده» سه روز بعد بر شهر ناگاساکی. مجموع تلفات بنا به تخمین‌ها ۲۰۰ هزار تن بود، هرچند این رقم پیامدهای ماندگار تشعشعات اتمی را که هم‌چنان ساکنین این دو شهر را تباه می‌کنند و نسل‌های بعدی را نیز خواهند کرد، به حساب نمی‌آورد.

در آن مقطع، رسانه‌ها و مطبوعات غربی ژاپنی‌ها را هم‌چون انسان‌های بدوی و اولیه‌ای ترسیم می‌کردند که با پیروی از آیین سامورایی «بوشیدو» حاضرند تا آخرین قطرۀ خون خود بجنگند. با این حال در یکی از گزارش ایالات متحده در سال ۱۹۴۶ زیر عنوان «پیمایش بمباران استراتژیک ژاپن» پس از مصاحبه با رهبران نظامی و غیرنظامی ژاپن و ارزیابی اسناد و مکاتبات، چنین نتیجه گرفته می‌شد که بمب اتمی برای پیروزی در جنگ غیرضروری بوده‌است. گزارش می‌گوید:

«بر مبنای بررسی دقیق کلیۀ شواهد و بنا به شهادت رهبران ژاپنیِ در قد حیات، باورِ پیمایش مذکور بر آن است که قطعاً پیش از ۳۱ دسامبر ۱۹۴۵ و احتمالاً به قطع تا پیش از ۱ نوامبر ۱۹۴۵، ژاپن تسلیم می‌شد، حتی اگر از بمب اتمی استفاده نمی‌شد، حتی اگر روسیه وارد جنگ نمی‌شد و حتی اگر هیچ تهاجمی برنامه‌ریزی یا فکر نشده بود».

این داده‌ها را خیلی‌ها در درون خود ارتش امریکا نیز تأیید می‌کنند. به‌عنوان دو مثال: دریاسالار چستر نیمیتز، فرماندۀ کل قوای ناوگان امریکا در اقیانوس آرام گفت که «از منظر صرفاً نظامی بمب اتمی هیچ نقش تعیین‌کننده‌ای در شکست ژاپن نداشت» یا دریاسالار ویلیام لیهی، رئیس ستاد پرزیدنت ترومن در سال ۱۹۵۰ گفت « استفاده از {بمب‌های اتمی} در هیروشما و ناگاساکی هیچ کمک مادی‌ای در جنگ ما علیه ژاپن نبود. ژاپنی‌ها نقداً به خاطر تحریم دریایی کارا و بمباران موفق با سلاح‌های متعارف، شکست‌خورده و آمادۀ تسلیم بودند».

این بمب‌ها نه برای جلوگیری از تلفات بیش‌تر انداخته شدند و نه برای نابودی ارتش ژاپن. برخلاف آن‌چه اغلب گفته می‌شود، نه این شهرها پادگان‌های خیلی بزرگی داشتند و نه در طول جنگ از اهمیت عظیمی برخوردار بودند. این شهرها به‌عنوان روشی برای ارعاب و آماده‌سازی صحنه برای جاه‌طلبی‌های امپریالیستی امریکا ویران شدند. به‌علاوه این بمباران نشانه‌ای روشن بود از تمایل امریکا به بهره‌برداری از ظرفیت‌ها و توانایی‌های هسته‌ای خود. امریکا با به پایان رساندن جنگ به این شیوه، به مبرم‌ترین هدف خود دست یافت: توقف توسعۀ شوروی در شرق آسیا.

به دنبال این رویدادها امریکا به سرعت وارد مداخله در ژاپن و ساخت جای پای محکمی برای خود در رژیم جدید شد؛ از جملۀ این اقدامات، کمک به تدوین یک قانون اساسی بود که تا به امروز نیز به قوت خود باقی است. ژاپن به این ترتیب به‌عنوان یک وزنۀ سرمایه‌داری در مقام هم نفوذ شوروی و هم بعدتر چین که یک انقلاب را در دورۀ مائو از سر گذراند، عمل کرد.

رویدادهای هیروشیما و ناگاساکی نشان می‌دهند که طبقۀ سرمایه‌دار برای صیانت از قدرت جهانی خود حاضر است تا کجا پیش برود. این همان میراثی است که ترامپ نیز هنگام تهدید دشمنانش به «آتش و غیض» از آن بهره می‌برد. مادام که سرمایه‌داری و امپریالیسم به حال خود رها شوند تا جهان را غارت کنند، ما همیشه در زیر خطر دائمی توحش و سبعیت به سر خواهیم برد.

دروغ‌ها و تبلیغات طبقۀ حاکم همواره برای توجیه اقدامات خود از قربانیان دیو خواهند ساخت. از این رو باید رویدادهای اوت ۱۹۴۵ و زنان و مردان و کودکان بیگناهی را که جان باختند به یاد آوریم و برای آینده‌ای سوسیالیستی تدارک ببینیم که در آن چنین رویدادهایی در نهایت به دست تاریخ سپرده خواهند شد.

۹ اوت ۲۰۱۷

امتیازدهی

لينک کوتاه مطلب:

آرام نوبخت

از بنیان‌گذاران «گرایش بلشویک لنینیست‌های ایران» و ساکن انگلستان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

− 1 = 2