مفهوم و ضرورت جناح در سنت بلشویسم
آرام نوبخت و نضال تمدن
«جناح» از آن دست مفاهیم سیاسی و تشکیلاتی است که از زمان عروج استالینیسم، بهعنوان یک عامل مخرب ضدّ یکپارچگی حزب معرفی شده و از آن پس مبنایی برای خاموشی هرگونه صدای سیاسی منتقدِ درونحزبی بودهاست. شدت تحریفات سیستماتیک علیه جناح به نحوی بود که آن را از یک لازمۀ حیاتی تشکیلات بلشویکی به یک فحش سیاسی پرکاربرد مبدل کرد: «جناحباز» و «جناحبازی».
اما برای درک مفهوم جناح در یک تشکیلات بلشویکی، باید به تاریخ و رهبران انقلابی این حزب رجعت کرد. غنای سیاسی تشکیلات بلشویکی تا پیش از استیلای ضدّ انقلاب استالینیسم، وامدار تعدد جناحهای درون آن بوده است و از این روست که به قول تروتسکی:
«کلّ تاریخ بلشویسم، تاریخِ مبارزۀ آزاد گرایشها و جناحها است. بلشویسم دورههای مختلفی از مبارزۀ موافقان و مخالفان تحریم، “اُتزُویستها”، اولتیماتیستها، وحدتطلبان، پارتیزانهای “فرهنگ پرولتری”، پارتیزانها و مخالفین قیام مسلحانۀ اکتبر، پارتیزانها و مخالفین معاهدۀ برستلیتوفسک، کمونیستهای چپ، پارتیزانها و مخالفین سیاست ارتش رسمی و غیره و غیره را پشت سر گذاشت. کمیتۀ مرکزی حزب بلشویک هرگز به خواب هم ندید که یک مخالف “از روشهای جناحی چشمپوشی کند”… صبر و وفاداری نسبت به اپوزیسیون از جملۀ مهمترین خصایص رهبری لنین بودند»
اما پرسش این است که جناح چیست و چه کارکردی در حزب انقلابی دارد؟ در واقع جناح عبارت است از یک گروهبندی موقت و علنی و داوطلبانه به حول اختلاف سیاسی و موضوعات فوری برای اثبات حقانیت خط و موضع سیاسی خود به کلّ بدنۀ حزب که برخوردار از یک انضباط درونی و نماینده و غیره است و از همین رو وجود آن اجتنابناپذیر و به این اعتبار معیاری از سلامت رژیم درونحزبی است. تروتسکی به این پرسش اینگونه پاسخ میدهد:
«جناح چیست؟ جناح عبارت است از یک گروهبندی موقتی، نامقرر در اساسنامه و داوطبانه از نزدیکترین همفکران درون یک حزب که هدف از آن متقاعدسازی حزب به صحت خطّ سیاسی خود در کوتاهترین بازۀ زمانی ممکن است. پیدایش جناحها، حتی در بالغترین و هماهنگترین حزب نیز اجتنابناپذیر است. از منظر یکپارچهگرایی، مبارزۀ جناحی یک “شر” است؛ اما این شر در هر حال یک شرّ اجتنابناپذیر است، شرّی بهمراتب کمتر از ممنوعیت جناحها»
یک حزب انقلابی همانقدر نیازمند جناحهای گاهبهگاه است که نیازمند بحث آزاد و باز میان اعضایش. در هر بحثی دربارۀ خط سیاسی حزب، احتمال بروز اختلافات تا سر حد تشکیل جناحها همیشه نهفته است.
لنین نیز در مقالهای برخی خصوصیات دیگر یک جناح را چنین برمیشمارد:
«جناح یک سازمان در درون یک حزب است که نه به خاطر محلّ کار و زبان یا سایر شرایط عینی، بلکه با یک پلاتفرم خاص از دیدگاههایش دربارۀ مسائل حزبی متحد شده است… {اعضای جناح} ملزم به انضباط درونی هستند؛ گروهشان با اکثریت آرا یک نماینده میفرستد… و غیره… جناحهایی با پلاتفرمهای منسجم و شفاف و جامع آشکارا از پلاتفرمهایشان دفاع میکنند، حال آنکه جناحهای غیراصولی پشت داد و هوارهای کممایه بر سر پاکدامنی و جناحگرا نبودنشان پنهان میشوند»
اما شکلگیری گروهبندی حول موضوعات غیرسیاسی و بدون مبنای اصولی کافی، نه فقط با مفهوم حقیقی «جناح» فاصله دارد، بلکه ماحصل عدم بلوغ یک تشکیلات است:
«این هم درست است که تلاش برای شکلدهی جناح بدون پایۀ اصولی کافی و در نتیجۀ نابالغی سیاسی و جاهطلبی شخصی و حرفهپرستی و غیره هم به کرّات قابل مشاهدهاست، بهخصوص در احزاب جوان»
اما اجتنابناپذیری شکلگیری جناحهای غیراصولی، ضرورتی به ممنوعیت جناح به طور کلی نمیدهد، چنانکه تروتسکی میگوید:
«در همۀ این موارد وظیفۀ رهبری است که بدون توسل به تمهیدات پلیسی، پوچی این تمهیدات را نشان دهد و از این طریق آنان را در برابر اعضای حزب بیاعتبار کند. تنها بدین نحو است که میتوان چنان وابستگی عمیقی را برای حزب آفرید که نزاعهای گاه و بیگاه، فارغ از تندی خود، وحدتش را تهدید نکنند»
شکلگیری و تداوم جناح تا زمانی موجه است که اختلافات جدی باشند و باتوجه به خصلت موقتی یک جناح، سرنوشت نهایی آن یا ادغام یا انشعاب اصولی خواهد بود: «اگر اختلافات جدی هستند، در این صورت روشهای جناحی موجهاند. اگر اختلافات جدی نیستند، آنگاه حریف، خودش را بیاعتبار خواهد یافت. مبارزۀ جناحی تنها میتواند به یک ادغام یا انشعاب اصولی عمیقتر بیانجامد». بهعنوان مثال در کنگرۀ سوم کمینترن دو جناح در حزب کمونیست آلمان شکل گرفته بودند که در آستانۀ انشعاب قرار داشتند، اما حول یک بیانیۀ سیاسی مشترک به یکدیگر پیوستند که یکی از توافقات آن، انحلال دو جناح بود. بااینحال بهسرعت جناحها و صفبندیهای دیگری حول موضوعات جدید سیاسی شکلگرفتند.
تروتسکی در مقابل این استدلالِ تاریخاً ریشهدار که جناح را تضییع وقت و انرژی حزب و مآلاً تضعیف کلّ تشکیلات میداند و از این رو انحلال و ممنوعیت جناحها را نتیجه میگیرد، میگوید:
«وجود جناحها ماهیتاً منجر به اصطکاک میشود و انرژی میکِشد، اما این هزینۀ سربارِ اجتنابناپذیرِ یک رژیم دمکراتیک است. یک رهبری مقتدر و توانا میکوشد که اصطکاک جناحی را به حداقل برساند. این قابلتحقق نیست مگر با سیاست صحیحی که بنا به تجربۀ جمعی آزموده شده باشد، با رویکرد وفادار به اپوزیسیون؛ با افزایش تدریجی اتوریتۀ رهبری و نه هرگز با ممنوعیت جناحها که خصلتی ریاکارانه و مسموم به مبارزه میبخشد». همچنین «ممنوعیت جناح یعنی لگدمال کردن اصول ابتدایی یک رژیم دمکراتیک».
البته در عین حال برای اینکه مبارزۀ جناحی به ضدّ هدف خود یا به بیان دیگر از کارافتادگی حزب در کلیت خود تبدیل نشود، مبارزۀ جناحی باید تابع انضباط و وحدت در عمل باشد: «عامل اصلاح مبارزۀ جناحی، انضباط در عمل است. حزب نه یک کلوب، که یک گروه رزم است».
همچنین در مورد حدود و ثغور رشد انواع جناحها تاحدی که به حزب ضربه نزند چنین نوشت:
«بهطور کل بهتر است بگذاریم گرایشهای خردهبورژوایی خودشان را تماماً ابراز کنند تا برای دیگران افشا شوند. اگر چنین گرایشهایی در تشکیلات وجود نداشته باشند و اعضا تقریباً یکدست باشند، صرفاً گروهبندی موقت پیش خواهد آمد مگر آنکه رهبری غلط باشد. این در عمل ثابت خواهد شد. بنابراین وقتی اختلاف پیش میآید، باید مباحثه صورت بگیرد و رأیگیری شود و رأی اکثریت به اجرا گذاشته شود. نباید تبعیضی علیه اقلیت صورت بگیرد، هر خصومت شخصی فقط آنها را در معرض ضربه قرار نمیدهد، بلکه رهبری را هم در معرض ضربه قرار میدهد. رهبری واقعی آنست که نسبت به اقلیتِ منضبط، دوستانه و وظیفهشناس باشد…از برخوردهای تشکیلاتی فقط باید در موارد خیلی حاد استفاده کرد. انضباط بر بنیان آموزش گذاشته میشود و نه بر پایۀ مقررات. حیاتِ انعطافپذیرِ درون حزب بلشویک بود که اجازۀ ساخت انضباطش را داد.»
تأکید تروتسکی بر اینکه «هرکسی که جناحها را ممنوع کند، دمکراسی حزب را منحل و گام نخست را به سوی یک رژیم دیکتاتوری برداشتهاست»، با تجربۀ تاریخی حزب بلشویک به دنبال ممنوعیتِ ضروری، اما موقتی جناحها در شرایط اضطراری اواخر جنگ داخلی در سال ۱۹۲۱، یعنی سالهای تاریک حزب و رهبران ارشد آن به اثبات رسید. از این نقطه به بعد فرآیند قدرتگیری باندی بروکراتیک در رهبری تسهیل شد:
«البته درست است که حزب بلشویک در کنگرۀ دهم حزب به تاریخ مارس ۱۹۲۱ جناحها را ممنوع کرد. میتوان این سیاست را درست یا نادرست دانست. اما مسیر بعدی تحولات در هر حال اثبات کرده که این ممنوعیت، سرآغاز انحطاط حزب بود. بروکراسی بهزودی از مفهوم “جناح” یک لولو ساخت تا از حزب اجازۀ نفس کشیدن و فکر کردن را هم بگیرد. بنابراین رژیمی توتالیتر شکل گرفت که بلشویسم را کُشت»
بر مبنای سنت انقلابی حزب بلشویک در ارتباط با جناحها و در پرتو تجربۀ منفی آغاز انحطاط حزب از ۱۹۲۱ به دلیل نقض حق جناح است که تروتسکی همواره از شکلگیری اپوزیسیون چپ تا بنیانگذاری انترناسیونال چهارم، به این سنت سرسختانه وفادار ماند:
«انترناسیونال چهارم هرگز جناحها را منع نکرده است. جناحها در بین ما وجود داشته و دارند. همیشه بر سر محتوای عقاید هر جناح مناقشه به راه میافتد و نه هیچوقت حول حقّ وجود آنها. از منظر دیدگاه بلشویکی نسبت به دمکراسی حزبی، این را رسوایی تام و تمام میدانم که یک مخالف را که در اقلیت قرار گرفتهاست متهم به روشهای “جناحی” کنم، به عوض اینکه با او دربارۀ چکیدۀ مسأله وارد بحث شوم.»
باند و باندبازی و تفاوت آن با جناح
شکلگیری جناحهای غیراصولی که اختلافات سیاسی را به قصد جلب بیشترین شمار آرا برمبنای اتحادی موهوم و ساختگی لاپوشانی میکنند نقض سیاست سوسیالیستی اصولی است. جناحهای غیراصولی، محصول ورود مستقیم تمایلات و تاثیرات غیرپرولتری به درون حزب است.
جناحهای غیرعلنی با اعضا و رهبران و اسناد و مباحثات محرمانه در سنت لنینیستی جایی ندارند. جناحهای غیرعلنی عملکرد سانترالیسم دموکراتیک حزب را مسدود و خطر اختلافات سیاسیِ منتهی به انشعاب را افزایش میدهند. جناحهای غیرعلنی نیرویی را از بند رها میکنند که عنان کنترلش هم دیگر از دست پایهریزانش خارج خواهد شد.
یک جناح دائمی دیگر جناح نیست، یعنی گروهبندیای نیست که برای هدفی خاص و موقت سازمانیافته باشد. بلکه باندی است از افراد هممشرب که با خودشان راحت هستند و با دیگران ناراحت. به بیانی دیگر یک باند اساساً به مسائل سیاسی واقعی ارتباطی ندارد بلکه برمبنای رفیقبازی و احساسات جریحهدار و هواخواهی یکدیگر و خوشامد و بدآمد مشترک و غیره پیش میرود. باند نمیتواند تمامی اعضای حزب را جذب کند چون گروهی انحصارگرا است و نه فراگیر. اعضای باند خود را «ما» میدانند و باقی حزب را «آنها». باند دقیقاً نقطۀ مقابل یک جناح اصولی است. درحالیکه یک جناح اصولی موجودیت خود را اعلام میکند و متکی به حزب است، یک باند بنا به ماهیت خود محرمانه است و «برنامه»اش راز مگو است. درحالیکه یک جناح تنها برای دفاع از مواضع سیاسی خود به مسائل تشکیلاتی رهبری میپردازد؛ برای یک باند، مسائل سیاسی همیشه تابع این «مسألۀ تشکیلاتی» است که آیا احساساتِ اعضای باند جریحهدار شده یا خیر.
جمعبندی:
جناح چنانکه گفتهشد یک گروهبندی موقت، داوطلبانه، علنی حول یک اختلاف اصولی در قالب یک پلاتفورم روشن و برخوردار از انضباط خاص درونی و نمایندگانی در درون حزب انقلابی است. شکلگیری جناحها نشانۀ پویایی و زندهبودن یک تشکیلات انقلابی است. اما لازمۀ مبارزۀ جناحی، وحدت و انضباط در عمل است. ممنوعیت جناح سرآغاز انحطاط حزب انقلابی خواهد بود. سرنوشت نهایی جناحها یا انحلال در حزب یا انشعاب خواهد بود. یک جناح بنا به ماهیت موقت خود نمیتواند دائمی باشد. به این اعتبار یک جناح غیراصولی، غیرعلنی یا دائمی در واقع جناح نیست. باند اساساً به مسائل سیاسی واقعی ارتباطی ندارد بلکه برمبنای رفیقبازی و غیره پیش میرود. باند نمیتواند تمامی اعضای حزب را جذب کند چون گروهی انحصارگرا است و نه فراگیر. اینهمانی جناح و باند، نه تنها مفهوم جناح را از ماهیت سیاسیاش عاری میکند، بلکه با اخلال در عملکرد سانترالیسم دموکراتیک، سرآغاز انحطاط حزب خواهد بود.
منابع:
لئون، تروتسکی. «تروتسکیسم و حزب سوسیالیست کارگران و دهقانان». ۱۹۳۹
https://www.marxists.org/
ولادمیر.ا.لنین. «جناح جدید وحدتطلبان و منزهطلبان»
https://www.marxists.org/
لئون، تروتسکی. «نوشتهها: ۱۹۳۵-۳۶»
https://
حزب دیاسپی. اصول و روشهای تشکیلاتی حزب سوسیالیست دموکراتیک. ۱۹۹۸