تغییرات جوّی و مبارزه علیه سرمایه‌داری

زمان تقریبی مطالعه متن ۳ دقیقه

پتریک مارتین / برگردان: آرام نوبخت

دو رویداد طی همین هفته مجدداً توجه عمومی را متوجهِ خطرات ذاتی گرمایش زمین و تغییرات جوّی کرده‌است. اولین رویداد، گزارشی بود که روز دوشنبه در مجلۀ PNAS منتشر شد و هشدار می‌داد که فعالیت بشر در حال شتاب‌بخشی به «انهدام بیولوژیک» و انقراض دسته‌جمعی گونه‌ها به‌عنوان ششمین مورد از چنین پدیده‌ای در حیات تکاملی سیارۀ زمین است.

گزارش مذکور با بررسی داده‌های تاریخی ۲۰۰ حیوان خشکی‌زی چنین یافته بود که اکثر آن‌ها در بحران هستند، چرا که تقریباً همگی دارند سهم قابل‌توجهی از طیف‌های جغرافیایی خود را از دست می‌دهند و بیش از ۴۰ درصدشان نیز دچار اُفت شدید جمعیت (۸۰ درصد یا بیش‌تر) شده‌اند. شیرها و چیتاها و زرافه‌ها و گونه‌های مختلف پرندگان از جملۀ جاندارانی بودند که بیش‌ترین افت جمعیت را از سر گذرانیده‌اند.

رویداد دوم، سقوط بخشی از یخ‌تاقِ لارسن سی (Larsen C) قطب جنوب در روز چهارشنبه و تشکیل یک کوه یخی عظیم (بنا به تخمین شامل ۱ تریلیون تُن یخ معادل با دو برابر آب شیرین دریاچۀ اِیری) بود. این کوه یخی همان مساحتی را دارد که ایالت دِلاوِر امریکا (یا اگر بخواهیم با برخی از مشهورترین جزیره‌های جهان قیاس کنیم، می‌توانیم بگوییم که بزرگ‌تر از بالی و ترینیداد یا جزیرۀ پرینس ادوارد کانادا و اندکی کوچک‌تر از کُرس، قبرس یا پورتوریکو است).

دانشمندان متخصص قطب جنوب هنوز بر سر این‌که آیا تغییرات جوّی مهم‌ترین عامل شتاب‌بخشی به رویداد «زایش» این کوه یخی عظیم جدید بوده‌است یا خیر دچار اختلافند. این گونه ریزش‌ها بخشی معمول از سیکل حیات یخسارهای غول‌آسای پوشانندۀ جنوبگان هستند. اما متوسط دماهای اطراف قطب جنوب به مدت یک ربع قرن رو به افزایش بوده‌اند، به‌خصوص در منطقۀ اطراف لارسن سی.

تردیدی نیست که گرمایش زمین تأثیری قابل‌توجه و بلندمدت بر قطب جنوب داشته‌است. این تأثیر پیش‌تر با سقوط یخسارهای موسوم به لارسن اِی در سال ۱۹۹۵ و لارسن بی‌در سال ۲۰۰۲ نشان داده شده‌اند. اکنون نگرانی از این است که جدایی یک کوه یخی عظیم با ۱۲ درصدِ کلّ مساحت لارسن سی، شاید منادی سقوط کلّ یخسار باشد که یک رویداد ژئوفیزیکی مهم خواهد بود.

فرسایش یخ در قطب جنوب، بخشی از یک فرایند بزرگ‌تر جهانی است، از جمله ذوب‌شدگی سریع کلاهک یخی شمالی که اقیانوس منجمد شمالی را می‌پوشاند، انقباض کلاهک یخی گرینلند و فروپاشی یخچال‌های طبیعی در سراسر جهان تحت تأثیر گرمایش جهانی.

در این‌جا ارزش دارد اشاره کنیم که مطالعه و بررسی لارسن سی اساساً از طریق آن دسته تجهیزات ماهواره‌ای صورت گرفته است که ناسا و آژانس فضایی اروپا در مدار قرار داده‌اند. در ابتدا تجهیزات «تابش‌سنج طیفی تصویربرداری با وضوح متوسط» (MODIS) بر ماهوارۀ آکوآ جدایی کوه یخی را آشکار کرد و سپس یکی دیگر از تجهیزات ناسا به نام «رادیومتر تصویربرداری مادون قرمرز مرئی» (VIIRS) که در مدار قطبی گردش دارد، جدایی کامل این کوه یخی از لارسن سی را تأیید کرد.

در طرح‌های بودجۀ سال مالی ۲۰۰۸ حکومت ترامپ، این نوع مأموریت‌های مطالعۀ ماهواره‌ای زمین یا هدفِ کاهش بودجه قرار گرفته‌اند یا حذف کامل. تد کروز، سناتور جمهوری‌خواه و رئیس کمیته‌ای در سنا که بر ناسا نظارت دارد، به کرّات ناسا را تحت فشار قرار داده‌است تا تلاش‌هایش را بر سایر سیاره‌های منظومۀ شمسی متمرکز و از مطالعات مشابه دربارۀ زمین صرف‌نظر کند، آن‌هم به دلیل نگرانی از این‌که تلاش‌های ناسا می‌تواند منجر به تقویت اجماع علمی بر سر گرمایش جهانی و تغییرات جوّی به‌عنوان دو تهدید اصلی باشد.

کله‌شقی‌های ارتجاعی حکومت ترامپ و راستِ جمهوری‌خواه می‌تواند آنانی را که حقیقتاً دغدغه‌مند مخاطرات گرایش جهانی هستند وادارد تا «عقلانیتِ» حکومت اوباما و حزب دمکرات و متحدین اروپایی‌شان نظیر آنگلا مرکل در آلمان را مطلوب‌تر ببییند. این یک خطای فاجعه‌بار خواهد بود.

تمهیداتی که سیاستمداران بورژوا- دمکرات‌ها در امریکا و محافظه‌کاران و سوسیال دمکرات‌های اروپا- پیشنهاد کرده‌اند، صرفاً وعده‌های توخالی برای مقابله با مخاطرات گرمایش زمین هستند. پیمان پاریس که آن‌چنان برایش بازارگرمی شد و حکومت ترامپ ماه پیش از آن عقب‌نشینی کرد، به شیری بی‌یال و دُم می‌مانست.

پیمان پاریس مشخصاً حمایت ابرشرکت‌های جهان و مدیران ارشد اجرایی را با خود داشت، یعنی کسانی که همگی از مسئولین اصلی انتشار کربن و سایر آلایندگی‌ها هستند. کم‌تر از ۱۰۰ ابرشرکت به تنهایی مسبب دو سوم کلّ انتشار کربنِ ناشی از فعالیت‌های بشر هستند.

در این‌جا به‌ویژه باید کلامی هم دربارۀ احزاب «سبز» گفت که ریشه‌هایشان به جنبش‌های زیست‌محیطی اواخر دهۀ ۱۹۶۰ و اوایل دهۀ ۱۹۷۰ بازمی‌گردد، اما به محض قدرت‌گیری نشان دادند که خادمان بی‌شرم سرمایۀ کلان هستند. سیر تکامل آن‌ها امکان‌ناپذیریِ برخورد با بحران زیست محیطی را در چهارچوب نظام اقتصادی و اجتماعی موجود به نمایش می‌گذارد.

تلاش جهانی و بسیج منابع فنی و مولد علمیِ کل نوع بشر و ترکیب کردن کاهش «ردپای کربنی» جامعه از طریق توسعۀ سیستم‌های انرژی کاراتر با روش‌های عملی بازیابی کربن از اتمسفر که فرایند کاهش میزان دی‌اکسید‌کرین را به سطوح تاریخاً پایدار آغاز خواهد کرد، همه و همه در بحران جوّی کنونی ضروری‌اند.

اما این تلاش‌ها بلافاصله با موانع غیرقابل عبور سرمایه‌داری اصطکاک پیدا می‌کنند: مالکیت خصوصی مشتی میلیاردر سرمایه‌دار و ابرشرکت غول‌پیکر بر ابزار تولید و تقسیم جهان به دولت‌ملت‌های سرمایه‌داری رقیب. این تنها نشان می‌دهد که هرگونه تلاش جدّی برای معکوس‌سازی گرمایش جهانی و تغییرات جوّی در درون چهارچوب و حصار نظام سود ناممکن است.

بحران جوّی، در کنار صعود نابرابری اجتماعی و حملات به حقوق دمکراتیک و گسترش جنگ‌ها، دلیل دیگری است برای پایان دادن به سرمایه‌داری و استقرار یک جامعۀ سوسیالیستی که در آن نیروهای مولد تابع نیازهای مردم این سیاره و نه سود خصوصی باشند.

۱۴ ژوئیۀ ۲۰۱۷

امتیازدهی

لينک کوتاه مطلب:

آرام نوبخت

از بنیان‌گذاران «گرایش بلشویک لنینیست‌های ایران» و ساکن انگلستان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

74 − = 66