هفتمین کنگرۀ سراسری بلشویکها: قطعنامه دربارۀ جنگ
قطعنامۀ زیر دربارۀ جنگ با اتفاق آرا و هفت رأی ممتنع در هفتمین کنگرۀ سراسری حزب بلشویک در شهر پتروگراد (سن پترزبورگ کنونی) به تاریخ ۷ الی ۱۲ مه (برابر با ۲۴ الی ۲۹ آوریل به تقویم قدیم) تصویب شد. پیشنویس متن این قطعنامه را لنین تهیه کرد. متن زیر ترجمۀ فارسیِ نسخۀ جدید انگلیسی از متن روسی اصلی است.
***
۱) جنگ فعلی از جانب هر دو گروه قدرتهای متخاصم، یک جنگ امپریالیستی است، یعنی جنگی که سرمایهداران برای تقسیم سودهای حاصل از سلطۀ جهانی، برای بازارهای سرمایۀ مالی (بانکی) و انقیاد ملل ضعیف و غیره به راه انداختهاند. هر یک روز جنگ، بورژوازیِ صنعتی و مالی را غنی میکند و در عوض باعث تهیدستی و تحلیل رفتن توان پرولتاریا و دهقانانِ تمامی کشورهای متخاصم و همینطور کشورهای بیطرف میشود. مضاف بر این، در خودِ روسیه نیز به طول انجامیدن جنگ معرّف بزرگترین خطر در برابر دستاوردهای انقلاب و پیشروی بیشتر آن است.
تا جایی که به روسیه مربوط میشود، انتقال قدرت دولتی به حکومت موقت، یعنی به حکومت زمینداران و سرمایهداران، نه خصلت و معنای جنگ را تغییر داد و نه میتوانست چنین کند.
این واقعیت زمانی بهشکلِ حقیقتاً حیرتآوری خود را بروز داد که حکومت جدید نه فقط از انتشار معاهدات پنهانی میان تزار نیکولای دوم و حکومتهای سرمایهداری بریتانیا و فرانسه و غیره عاجر ماند، بلکه حتی رسماً و بدون هرگونه مشورت با مردم این معاهدات پنهانی را تأیید کرد. این معاهدات به سرمایهداران روس وعده میدهند که دستشان را برای تاراج چین و ایران و ترکیه و اتریش و غیره بازمیگذارند. پنهانسازی این معاهدات از مردم روسیه بدان معناست که دارند مردم را دربارۀ ماهیت واقعی جنگ فریب میدهند.
بنابراین حزب پرولتری نمیتواند حامی جنگ فعلی یا حکومت کنونی یا وامهای آن باشد، مگر آنکه کاملاً از انترناسیونالیسم، یعنی از همبستگی برادرانۀ کارگران تمامی کشورهای جهان در مبارزه علیه یوغ سرمایه گسست کند.
مطلقاً نمیتوان به وعدههای حکومت فعلی مبنی بر چشمپوشی از الحاقات (به معنی تصرف کشورهای خارجی) یا ابقای اجباری ملیتها در چهارچوب مرزهای روسیه، اعتماد کرد. زیرا اولاً سرمایهداران که با هزاران رشتۀ سرمایۀ بانکی به یکدیگر پیوند خوردهاند نمیتوانند از این الحاقات چشمپوشی کنند، مگر با چشمپوشی از سودِ میلیاردها پولی که در وام و امتیازات و صنایع جنگی و غیره سرمایهگذاری کردهاند. و ثانیاً این حکومت جدید پس از چشمپوشی از الحاقات برای فریفتن مردم، از طریق شخص میلیوکوف در تاریخ ۹ آوریل ۱۹۱۷ در مسکو اعلام داشت که قصد صرفنظر از اینها ندارد و در یادداشت ۱۸ آوریل و توضیحش در ۲۲ آوریل، خصلت تهاجمی سیاست خود را تصدیق کرد. بنابراین کنفرانس ضمن هشدار به مردم دربارۀ وعدههای توخالی سرمایهداران اعلام میدارد که ضرروی است میان صرفنظر از الحاقات در حرف و در عمل، یعنی انتشار و فسح فوری تمامی معاهدات پنهانی و متجاوزانه و اعطای فوری حق تصمیمگیری آزاد کلیۀ ملل به تشکیل دولتهای مستقل یا باقی ماندن به عنوان جزئی از یک دولت دیگر، تمایز روشنی ترسیم کرد.
۲) «دفاعطلبی انقلابی» که اکنون در روسیه به تمامی احزاب پوپولیست («سوسیالیست های خلقی»، «ترودُویکس» و اِسآرها) و حزب فرصتطلب منشویکهای سوسیال دمکرات («کمیتۀ تشکیلاتی» و چیدزه و سِرِتِلی و سایرین) و همینطور اکثر انقلابیونی که در صفوف هیچ حزبی نیستند سرایت کرده است، از منظر اهمیت طبقاتی خود از یک سو نشاندهندۀ منافع و نگرش دهقانان مرفه و بخشی از خرده مالکینی است که مثل سرمایهداران از اِعمال زور بر مردمان ضعیف منتفع میشوند و از سوی دیگر «دفاعطلبی انقلابی» نتیجۀ فریبِ بخشی از پرولتاریا و شِبهپرولتاریای شهر و روستا از سوی سرمایهداران است، اینان به خاطر جایگاه طبقاتی خود هیچ منفعتی از سودهای سرمایهداران و جنگ امپریالیستی ندارند.
کنفرانس هرگونه اعطای امتیاز به «دفاعطلبی انقلابی» را ناروا و عملاً گسست از انترناسیونالیسم و سوسیالیسم میداند. در مورد گرایشهای دفاعطلب در بین تودههای وسیع مردم نیز حزب ما با توضیح خستگیناپذیر این حقیقت که رویکرد ناآگاهانه و اعتماد به حکومت سرمایهداران در این مقطع یکی از موانع اصلی خاتمۀ سریع جنگ است، عیله این گرایشها مبارزه خواهد کرد.
۳) در ارتباط با مهمترین مسأله، یعنی چگونگی خاتمۀ هرچه سریعتر جنگ فعلی سرمایهداری از خلال نه یک صلح قهرآمیز که یک صلح حقیقتاً دمکراتیک، کنفرانس چنین اعلام میکند:
این جنگ با امتناع سربازانِ تنها یک جبهه از تداوم جنگ یا با آتشبس سادۀ یکی از طرفین تخاصم قابل پایان گرفتن نیست.
کنفرانس یک بار دیگر افترای پستی را که سرمایهداران علیه حزبمان شایع کردهاند- مبنی بر اینکه ما مدافع یک صلح مجزا با آلمان هستیم- رد میکند. ما سرمایهداران آلمان را همانقدر راهزن میدانیم که سرمایهداران بریتانیایی و فرانسوی و غیره را. از نظر ما امپراتور ویلهلم همانقدر یک راهزنِ صاحب تاج و تخت است که نیکولای دوم یا سلاطین بریتانیا و ایتالیا و رومانی و دیگر کشورها.
حزب ما صبورانه و به طور مداوم این حقیقت را به مردم توضیح خواهد داد که جنگها را حکومتها به راه میاندازند، اینکه جنگها همیشه با سیاستهای طبقات معین رابطۀ تنگاتنگی دارند و اینکه این جنگ میتواند با یک صلح دمکراتیک پایان پذیرد، منتها تنها از خلال انتقال کل قدرت دولتی در دستکم تعدادی از کشورهای متخاصم به طبقۀ پرولترها و شِبه پرولترها بهعنوان تنها طبقۀ قادر به پایان بخشیدن به یوغ سرمایه.
در روسیه طبقۀ کارگر پس از تسخیر قدرت تمهیداتی را اتخاذ خواهد کرد که حاکمیت اقتصادی سرمایهداران را تضعیف و آنان را به لحاظ سیاسی تماماً خلع سلاح کند و فوراً و آشکارا یک صلح دمکراتیک را بر مبنای چشمپوشی کامل از هرگونه غرامت و الحاقات به کلیۀ ملل پیشنهاد خواهد داد. چنین تمهیداتی و چنین پیشنهاد صلح آشکاری، باعث اعتماد کامل کارگران کشورهای متخاصم به یکدیگر خواهد شد و ناگزیر به قیامهای پرولتاریا علیه آن دسته حکومتهای امپریالیستی که در برابر صلحِ پیشنهادی مقاومت نشان خواهند داد میانجامد.
تا زمانی که طبقۀ انقلابی روسیه کلّ قدرت دولتی را بگیرد، حزب ما هرچه در توان دارد به کار خواهد بست تا از آن دسته احزاب و گروههای پرولتری خارج که در طول جنگ حقیقتاً مشغول مبارزهای انقلابی علیه حکومتهای امپریالیستی و بورژوازی خود هستند، حمایت کند. حزب ما به طور اخص از برادری گستردۀ سربازانِ تمامی کشورهای متخاصم که نقداً در جبههها آغاز شده است، حمایت میکند و به دنبال آن است که این تجلی خودانگیختۀ همبستگی ستمدیدگان را به یک جنبشِ آگاه و سازمانیافته و همینطور قادر به انتقال کلّ قدرت دولتی در همۀ کشورهای متخاصم به دستان پرولتاریای انقلابی مبدل کند.