دربارۀ بمباران سوریه: ضرورت تشکیل جبهۀ سوم انقلابی
تصاویر زجرکُشیِ ۷۰ شهروند غیرنظامی با بمبهای شیمیایی، نمایش ردیف اجساد بیجان کودکان در یک کامیون، فیلم مردی که از شدت سوزش و درد با چشمان مات روی زمین به رعشه درآمده و هقهقکنان کفِ سفید بالا میآورد، چیزی جز احساس انزجار برای ما و شرم و نفرت برای عاملین این سلاخی ندارد.
اما تمامی قرائن نشان میداد که تلافیِ «حقوق بشری» امپریالیسم امریکا و متحدینش به این بهانه، قابلانتظار و قریبالوقوع است. این بمباران کمتر از ۴۸ ساعت بعد از انتشار سریع و هماهنگ نخستین گزارشهای مدعی حملۀ شیمیایی رژیم اسد در شهر «خان شیخون» (استان ادلیب) رخ داد که تحت کنترل شاخۀ سوری القاعده، موسوم به «هیئه تحریرالشام» است.
پس از انتشار اخبار اولیه، ترامپ طی یک کنفرانس مشترک خبری در کاخ سفید، شانه به شانۀ ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن و عروسک خیمهشببازی محبوب واشنگتن در بین رژیم های عرب، اعلام کرد که «اقدامات شنیع اسد قابل تحمل نیست» و «از نظر من بسیاری خطوط را شکسته است». در اینجا ترامپ با انتقاد از ناتوانی باراک اوباما از مداخلۀ نظامی در سوریه بابت حملات شیمیایی سال ۲۰۱۳ اضافه می کند که «الآن من مسئولیت دارم» و «رویکرد {ما} در قبال سوریه و اسد بسیار تفاوت پیدا کرده است».
در این میان سخنانِ سهشنبه شب نیکی هیلی، فرستادۀ واشنگتن در سازمان ملل، به مراتب مستقیمتر و صریحتر بود: «وقتی سازمان ملل به کرّات از انجام وظیفۀ خود برای اقدام جمعی عاجز می ماند، آنموقع مقاطعی در زندگی دولتها پیش میآیند که مجبور میشویم رأساً اقدام خودمان را انجام دهیم».
چنین سخنانی چندشآورترند وقتی به یاد بیاوریم که حکومت امریکا بیش از هر رژیم دیگری از زمان سقوط «رایش سوم» مسبب مرگ شهروندان غیرنظامی و «جنایات جنگی» بوده است؛ وقتی ببینیم که شخص ترامپ برای ژنرال عبدالفتاح السیسی، قصاب مصر، که ظرف تنها یک روز یک هزار تظاهرکنندۀ بیدفاع را سلاخی کرد، فرش قرمز پهن میکند؛ اگر به یاد بیاوریم که همین ماه پیش با یک قلم بمباران امریکا در موصل بیش از ۲۰۰ غیرنظامی جان خود را از دست دادند و صدها-اگر نه هزاران- نفر بیشتر زیر آوار مدارس و مساجد و خانه ها در سوریه و یمن زنده به گور شدند. سلطنت متعفن عربستان سعودی ۱۳ میلیون مرد و زن و کودک یمنی را تا سر حدّ مرگ گرسنگی میدهد و روزی نیست که مدارس و بیمارستانها را بمباران نکند و این در حالی است که تمام مهمات و بذرهای مرگ را شرکتهای امریکایی و بریتانیایی برایشان تهیه میکنند. در این موارد امریکا و رسانههای جریان اصلی کمترین علاقهای به پوشش خبری جنایاتی که هر روز رقم میخورند ندارند.
آغاز این ارکستر هماهنگ در رسانههای «بیطرف»، آن هم بدون اینکه چندوچون و جزئیات چندانی از این رویداد روشن شده باشد، نشانههای زیادی از یک پروپاگاندای تبلیغاتی هدفمند و برنامه ریزیشدۀ سی آی ای و سرویس های اطلاعاتی غرب را به طور فشرده در خود داشت؛ تاکنون تنها منابع «کارشناسان» رسانههای غرب، یا «پزشکان بدون مرز» بودهاند یا سازمان «کلاهسفیدها» (الدفاع المدنی السوری) که به دلیل دریافت بودجه از دولتهای امریکا و آلمان و … و پیوندهای مشکوکش با القاعده و به طور کلی اسلامگرایان سوریه بیاعتبار و بدنام است.
نخستین مسألهای که این کشتارِ بیرحمانه در ادلیب مطرح میکرد، انگیزۀ آن بود و اینکه چه کسی از آن منتفع میشود. پاسخ این سؤال مشخص هرچه بود، نمیتوانست رژیم اسد در موقعیت کنونی آن باشد. هرچند رژیم اسد بنا به ماهیت ارتجاعی خود تماماً قابلیت چنین توحشی را دارد و در صورت لزوم لحظهای برای انجامش درنگ نمیکند، اما خود به خوبی میداند با یدک کشیدن کارنامهای طولانی از سرکوب و کشتار، عمیقاً منفور و بیاعتبار است و شش سال جنگ داخلی فرسایشی تا چه حد بنیههایش را تحلیل برده است. در چنین شرایطی استراتژیست های رژیم اسد بهراستی باید کودن بوده یا قصد انتحارِ خودخواسته داشته بوده باشند که علیرغم تجربۀ مشابهی در سال ۲۰۱۳ دست به حملۀ شیمیایی بزنند و موقعیت متزلزل کنونی خود را ضعیفتر کنند. با اینحال با کالبدشکافی بیشتر این رویداد در آینده، جوانب بیشتری از عاملین این فاجعه بهدست خواهد آمد. اما تا به اینجا در یک چیز نباید تردید داشت و آن اینست که همۀ طرفین درگیر در جنگ داخلی سوریه، مسئولین مستقیم یا غیرمستقیم چنین جنایاتی هستند.
حتی زمانبندی این حملۀ شیمیایی نیز چندان تصادفی نبود. این حمله صبح روز سهشنبه همزمان با آغاز «کنفرانس حمایت از آیندۀ سوریه و منطقه» در بروکسل صورت گرفت؛ اتحادیۀ اروپا با این کنفرانس قصد داشت طرحهای پیشنهادی برای «گذار سیاسی» سوریه و همین طور مداخلۀ اروپا در عملیات بالقوه پرمنفعتِ بازسازی این کشور تاراجشده را در دستور کار قرار دهد. وقوع حملۀ شیمیایی زمینه را برای فشارهای مصرانهتر حکومت ترامپ در جهت سرنگونی امپریالیستی رژیم اسد فراهم آورد.
در حملۀ اخیر نیز الگویی مشخص به چشم میخورد. آخرین باری که واشنگتن و متحدینش رژیم اسد را متهم به کاربرد سلاحهای شیمیایی کردند و بر مبنای همین بهانه جنگی تمامعیار به راه انداختند، اوت ۲۰۱۳ بود. این حمله که بعدتر با افشای اطلاعات بیشتر یک طرح مشترک تبلیغاتی و تحریکآمیز با همدستی «شورشیان» و سازمان اطلاعات ترکیه از آب درآمد، درست همان روزی صورت گرفت که بازرسان سلاح سازمان ملل به دمشق رسیده بودند.
با در نظر داشتن همۀ اینها تردیدی باقی نمیماند که رویداد اخیر در سوریه بهانهای ساختگی برای مداخلۀ نظامی طرحریزیشدۀ بلندمدت امپریالیسم در منطقه است. ترامپ به صدمین روز ریاست جمهوری خود نزدیک میشود و نیازمند ارائۀ کارنامهای «قابل قبول» از عملکرد خود است. اما ناتوانی حکومت ترامپ از اجرای برنامههایش که خود بازتابی از ورشکستگی تاریخی کلّ بورژوازی از حلّ بحرانهایش است، مشکلات و فشارهای زیادی را از جانب سایر گرایشهای بورژوازی متوجه او کرده است. کشمکشهای درونی حکومت امریکا بر سر سیاست خارجه که از زمان انتخابات ریاست جمهوری نوامبر گذشته به بالاترین سطوح دولت نیز راه یافته و اکنون با حمایت نیرومندترین جناحهای پنتاگون و سی آی ای، درخواستهای مکرر حزب دمکرات برای تشدید جنگ در سوریه و رویارویی با روسیه وجه غالب پیدا کرده و کاخ سفید وادار شده با چرخشی سریع سیاستی را که چند روز قبل اعلام میکرد کنار بگذارد. از سوی دیگر به دلیل نزدیکی حکومت ترامپ به روسیه، شاهد برکناری استیو بنن، استرتژیست ارشد شبهفاشیست ترامپ از کمیتۀ اصول شورای عالی امنیت و عزل معمار ایدئولوژیک «اول امریکا»ی ترامپ بودهایم و حتی برخی اطرافیان ترامپ تحت تحقیق نهادهای اطلاعاتی-امنیتی هستند. با اینکه حملۀ اخیر امپریالیسم امریکا دستاورد بهخصوصی نمیتواند در سوریه داشته باشد، ولی لااقل میتواند ژست «امریکا را دوباره باشکوه کنیم» بگیرد و حتی وانمود کند که به روسیه نزدیک نیست. این نشانۀ بسیار مهمی است برای چین که حریف اصلی امپریالیسم آمریکاست و رهبرش چند روز دیگر با ترامپ دیدار خواهد داشت.
اما در یک نگاه عمیقتر درمییابیم که گسترش تحرکات میلیتاریستی امپریالیسم در منطقه، نسبت مستقیمی با افول جایگاه اقتصادی آن از جنگ جهانی دوم به این سو دارد. در واقع میلیتاریسم، ابزار جبران انحطاط اقتصادی است، خاصه در شرایطی که امپریالیسم امریکا از یکسو در کشمکش و تنش با دیگر قدرتهای امپریالیستی اصلی جهان (از جمله آلمان و ژاپن) است و از سوی دیگر رویارو با قدرتهای سرمایهداری توسعهطلب جدید مانند چین و روسیه. امپریالیسم با مداخلات نظامی خارجی هرچه بیشتر از یک سو توجه عمومی جامعه را از بحران درونی خود منحرف میکند و از سوی دیگر با گسترش تولید سلاح و مهمات و یافتن بازار و درگیری در پروژه های عمرانی «بازسازی»، تقلا میکند وضعیت اقتصادی خود را از «رکود» بیرون بیاورد. فاجعۀ اخیر در منطقه و بهویژه سوریه، ماحصل بلوکبندیها و رقابتهای میان این قدرتها و نیروهای نیابتی آنان است. توصیف تروتسکی از بورژوازی جهانی در آستانۀ جنگ جهانی دوم، با وضعیت امروز همخوانی دارد، وقتی میگوید بورژوازی «با چشمان بسته به سوی یک فاجعۀ اقتصادی و نظامی» تلوتلو میخورد.
فاجعۀ سوریه ضرورت ایجاد یک جنبش فراگیر ضدّجنگ و متکی بر جنبش کارگری را با هدف نهایی الغای نظام سرمایهداری به عنوان ریشۀ جنگ در دستور کار سوسیالیستهای انقلابی قرار میدهد.
نه به رژیم اسد! نه به مداخلۀ امپریالیسم و رژیمهای ارتجاعی منطقه!
پیش به سوی تشکیل جبهۀ سوم انقلابی
۱۸ فروردین ۱۳۹۶