سقوط امید به زندگی در امریکا برای نخستین بار از سال ۱۹۹۳
جری وایت / برگردان: آرام نوبخت
بنا به یافته های گزارش جدید مرکز فدرال کنترل و پیشگیری بیماری، امید به زندگی در ایالات متحده در فاصلۀ سال های ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ تنزل پیدا کرد که نخستین بار از سال ۱۹۹۳، یعنی اوج اپیدمی ایدز، محسوب می شود.
امید به زندگی هنگام تولد با ۰.۱ سال کاهش، از ۷۸.۹ سال در ۲۰۱۴ به ۷۸.۸ در ۲۰۱۵ کاهش یافت. به این ترتیب ایالات متحده از کوبا و کاستا ریکا و همین طور ژاپن و آلمان و فرانسه و سایر کشورهای صنعتی که همچنان شاهد صعود امید به زندگی هستند، عقب می افتد.
سال ۲۰۱۵، درست بیش از ۲.۷ میلیون مرگ در امریکا به ثبت رسید- یعنی ۸۶ هزار و ۲۱۲ یا ۱.۲ درصد بالاتر از سال ۲۰۱۴. مردان و زنان سفیدپوست و مردان سیاهپوست سال گذشته مرگ و میر بیشتری را تجربه کردند.
مرگ و میر ناشی از بیماری قلبی و سکته و همین طور بیماری های تنفسی خفیف تر مزمن و آلزایمز و دیابت پس از چندین سال کاهش مجدداً افزایش یافت. همچنین میزان مرگ و میر ناشی از بیماری های کلیوی و صدمات و جراحات غیرعمدی و خودکشی روندی صعودی داشت.
گزارش مذکور همچنین نشان دهندۀ بالا رفتن میزان مرگ و میر کودکان از ۵۸۲.۱ مورد در هر ۱۰۰ هزار تولد زنده در سال ۲۰۱۴ به ۵۸۹.۵ در سال ۲۰۱۵ بود. ایالات متحده پیشتر از نظر مرگ و میر کودکان رتبۀ ۲۶ را میان ۳۵ کشور عضو «سازمان همکاری و توسعۀ اقتصادی» (OECD) داشت. آن دسته ایالت های صنعتی که بیشترین آسیب اقتصادی را دیده اند (نظیر اوهایو و وست ویرجینیا) از نظر مرگ و میر کودکان درست بالای سنتاً فقیرترین ایالت های موسوم به «جنوب عمیق» جای گرفتند.
«اِرما تی. اِلو»، استاد جامعه شناسی دانشگاه پنسیلوانیا، به «وب سایت جهانی سوسیالیسم» گفت که «امید به زندگی برای افراد پایین تر از ردۀ سنی ۶۵ سال کاهش داشت، به خصوص به دلیل جراحات عمدی و این شاید با مرگ و مرگ ناشی از مصرف دارو ارتباط داشته باشد. جراحات غیرعمدی و خودکشی از ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۴ افزایش یافته بود و این روند سال گذشته هم ادامه یافت».
پروفسور اِلو افزود «امید به زندگی در ایالت متحده رو به کاهش است، اما در سایر کشورهای توسعه یافته چنین نیست. امریکا در این مورد بسیار ضعیف دارد عمل می کند. اگر به اختلاف فاحش امید به زندگی بر حسب درآمد و بخش هایی از کشور که شاهد از دست رفتن فرصت های شغلی بوده اند نگاه کنید، شاید بیشترین سرنخ ها را به شما بدهد که چرا که این روند نزولی آزاردهنده دارد رخ می دهد».
مطالعۀ استادهای دانشگاه هاروارد در «مجلۀ انجمن پزشکی امریکا» در آوریل ۲۰۱۶ نشان می داد که اختلاف امید به زندگی مردانِ ثروتمندترینِ ۱ درصد جمعیت با مردانِ فقیرترینِ ۱ درصد، ۱۵ سال است. این شکاف برای زنان ۱۰ سال بود. امید به زندگی برای فقیرترین مردان امریکا تقریباً با سودان و پاکستان برابری می کند.
به علاوه مطالعۀ دانشگاه هاروارد نشان می داد که امید به زندگی پایین در «جنوب عمیق» متمرکز نیست، بلکه در سراسر ایالت های به اصطلاح «زنگار» در غرب میانۀ امریکا شایع است. این ها نواحی ای هستند که ترامپ توانست از خشم گستردۀ اجتماعی نسبت به چندین دهه صنعت زدایی و سقوط استانداردهای زندگی و خصومت دمکرات ها با مسائل و دغدغه های اجتماعی رأی دهندگان طبقۀ کارگر، بهره برداری کند.
تنزل امید به زندگی، در حکم سند کیفرخواستی علیه هشت سال زمامداری اوباما است. «اصلاحات» اوباما با برنامۀ «لایحۀ مراقبت مقرون به صرفه» (اوباماکر) در واقع دسترسی به بهداشت و درمانی مکفی را برای آن دسته کارگرانی که درآمد واقعی شان از زمان آغاز «بهبود اقتصادی» اوباما در سال ۲۰۰۹ راکد باقی مانده یا سقوط کرده است، کمتر کرده است.
هشت سال گذشته، تداوم چندین دهه فرایند ضدّ انقلاب اجتماعی بوده است. طبقۀ حاکم امریکا هرگز سر سازشی با دستاوردهایی نداشت که کارگران در بحبوحۀ «جنگ های کارگری» کارگران صنعتی در فاصلۀ دهۀ ۱۹۳۰ و دهۀ ۱۹۷۰ به دست آورده بودند. حق استفاده از سهم پرداختی کارفرما بابت بهداشت و درمان و مزایای بازنشستگی، همراه با مدیکر و مدیکید، همگی منجر به بهبود قابل توجه امید به زندگی از ۵۹.۷ در سال ۱۹۳۰ به ۶۹.۷ در سال ۱۹۶۰ و ۷۷ تا سال ۲۰۰۰ شدند.
هدف از سیاست های جنگ طبقاتی که دورۀ زمامداری حکومت دمکرات کارتر (۱۹۷۷-۸۱) آغاز شد و در سال های زمامداری ریگان (۱۹۸۱-۸۹) شتاب گرفت، بازپس گیری هر آن چیزی بود که طبقۀ کارگر به چنگ آورده بود. «کارگران متحد خودروسازی» و «کارگران فلزکار متحد» و سایر اتحادیه ها در مواجهه با این سیاست ها هرگونه مقاومت را کنار گذاشتند و خود را به زائده و بازوی مدیریت شرکت ها مبدل کردند. این اتحادیه ها به اسم «رقابتی»تر کردن سرمایه داری امریکا، در تمام مبارزاتی که کارگران برای دفاع از مشاغل و استانداردهای خود داشتند خرابکاری کردند.
تا اواسط دهۀ ۲۰۰۰، همچنان بر طبل نارضایتی محافل سیاسی و شرکت ها کوبیده می شد. ادعا شد که زندگی کارگران بیش از حد طولانی است و آن ها نمی توانند از پس برنامه های پرداخت مزایا (یعنی حقوق بازنشستگی و مزایای درمانی پرداختی کارفرما) بربیایند.
«استیو میلر»، مدیر ارشد اجرایی «دلفی» به عنوان سازندۀ قطعات وسایل نقلیۀ موتوری در سال ۲۰۰۵ با گفتن این عبارت رویکرد طبقۀ حاکم را جمع بندی کرد: «باید به روزهایی برگشت که تا ۶۵ سالگی برای کارفرمایی کار می کردید و در ۷۰ سالگی هم می مردید. آن دوره ای که بهداشت و درمان ساده و ارزان بود و قرارداد اجتماعی لحاظ شده در برنامه های پرداخت مزایا شاید قدری معنی و مفهوم اقتصادی داشت».
او ادامه داد: «این روزها مردم بیش تر زنده هستند. علم پزشکی به سرعت دارد قابلیت هزینه کرد مبالغ هنگفت را برای زنده نگه داشتن تا چندین دهه گسترش می دهد. البته این چیز خوبی است. اما مسأله این است که آیا استطاعت آن را داریم؟» به همین ترتیب میلر گفت که حکومت دیگر نمی تواند مدیکر، مدیکید و تأمین اجتماعی را حفظ کند.
حکومت اوباما وظیفۀ انجام کار ناتمام سال های ریگان را به عهده گرفت؛ به خصوص وظیفۀ کاهش تند هزینه های درمانی برای شرکت های امریکا از طریق انداختن بار این هزینه ها بر دوش کارگران و راندن آن ها به سوی طرح های زیراستانداردی که زندگی شان را کوتاه تر می کرد.
در حال حاضر ترامپ مشغول دست و پا کردن حکومتی متشکل از میلیاردرها و ژنرال ها و عناصر مافوق ارتجاعی است که همگی متعهد به نابودی هرگونه موانع باقی مانده برای استثمار طبقۀ کارگر هستند. ترامپ شخص «تام پرایس»، نمایندۀ جورجیا را به ریاست «وزارت بهداشت و خدمات انسانی» امریکا انتخاب کرده است که یکی از مخالفین درازمدت طرح های مدیکر و مدیکید است. این برنامه های بیمۀ سلامتی دولت برای سالمندان و معلولین و فقرا در مجموع ۱۳۰ میلیون نفر یا تقریباً نیمی از جمعیت امریکا را تحت پوشش قرار می دهد.
انتصاب پرایس، بخشی از طرحی است برای لغو کامل یا جزئی اوباماکر و سپس شروع نابودی مدیکر و مدیکید به عنوان برنامه های دولتی همگانی و تبدیل آن ها به برنامه های اعطای بُن. سالمندان و فقرا در قالب این برنامه ها از سوبسیدهای دولتی ای برخوردار خواهند شد که تنها کسر ناچیزی از هزینۀ بیمۀ خصوصی آنان را پوشش می دهد.
۹ دسامبر ۲۰۱۶