نژاد و طبقه و پیروزی انتخاباتی ترامپ

زمان تقریبی مطالعه متن ۶ دقیقه
بری گری / ترجمه و تلخیص: آرام نوبخت

کارگزاران حزب دمکرات و خبره‌های رسانه شکستِ بی‌چون و چرایی را که به ریاست جمهوری دونالد ترامپ انجامید، به عنوان تجلی نژادپرستی و تبعیض جنسیتی فراگیر در «طبقۀ کارگر سفیدپوست» جا می زنند.

نمونه‌ای از این تقلاهای پساانتخاباتی برای تبدیل نژاد به موضوع مرکزی را می توان در ملاحظات «وَن جونز»، مفسّر «سی اِن اِن» و مشاور سابق اوباما یافت که به زعم او پیروزی ترامپ «پس زنی و واکنش شدید سفیدها به یک کشور در حال تغییر» و «علیه یک رئیس جمهور سیاه» بود.

«ادوآردو پورتر» در نسخۀ چهارشنبۀ «نیویورک تایمز» نوشت که سقوط کلینتون و دمکرات‌ها «تصویری مشکل­ساز از جامعۀ امریکایی ترسیم می کند». به گفتۀ او جامعۀ امریکایی، «جامعه‌ای زیر سیطرۀ خصومت نژادی است، امری که بیش از هر چیز باید مدّ نظر داشت…»

تفسیر انتخابات ۲۰۱۶ از پشت عینک نژاد و قدری کم­تر جنسیت، در تضاد فاحش با واقعیات قرار دارد. رأی دهندگانی که کلینتونِ مولتی میلیونر، این تجسم وضع سیاسی موجود را شکست دادند، پیش از این دو بار با رأی خود باراک اوباما را بر کرسی کاخ سفید نشاندند.

ترامپ پیروزی خود را اساساً مدیون موج بلند آرای سفیدپوستان زیردیپلم، در ردۀ سنی ۴۵ تا ۶۴ سال و به خصوص مرد است. این جمعیت آماری با اختلافی ناموزون به یک میلیاردر جمهوری خواه رأی داد.

این افراد که طی سال‌های ۱۹۵۲ تا ۱۹۷۱ به دنیا آمده اند، در فاصلۀ سال‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۹ به نیروی کار پیوستند. به این اعتبار می توان گفت که در سراسر حیات کاری خود با اخراج‌های گسترده و تنزل دستمزدها و وخامت بیش­تر شرایط کار رو به رو بوده اند.

آن‌ها کارگرانی هستند که بیش از همه درگیر مبارزات تند اواخر دهۀ ۱۹۷۰ و دهۀ ۱۹۸۰ علیه کاهش دستمزد و کارشکنی‌ها علیه شکل­گیری اتحادیه‌ها بودند. همان کارگران مبارز جوان تری که صف‌های اعتراضی را مقابل شرکت‌های هورمِل، فلپس، داج، گِرِی هاند، پاتکو، اِی تی مَسی و پیتسون و کارخانه‌های خودرو سازی و فولاد سراسر ایالت‌های صنعتی غرب میانه سازمان می دادند. اما در عوض مبارزات آن‌ها به طور سیستماتیک با خیانت اتحادیه‌های کارگری منزوی شد.

سهم کلینتون از این رأی دهندگان در قیاس با سهم اوباما در سال ۲۰۱۲ دستخوش سقوط تندی شد. در ایالت‌های صنعتی مهمی نظیر میشیگان و ویسکانسین و پنسیلوانیا که زمانی «میدان نبرد» بودند، سهم کلینتون به ترتیب ۱۳، ۱۰ و ۹ واحد کاهش یافت.

این که دغدغۀ اصلی کارگران رأی دهنده را مسائل اقتصادی شکل می دادند، در این واقعیت مشهود است که با وجود گذشت هشت سال از زمان پایان رسمی «رکود بزرگ»، ۶۲ درصد رأی دهندگان بنا به نظرسنجی‌های مقدماتی رتبۀ اقتصاد را منفی ارزیابی می کنند.

سه چهارم رأی دهندگان سفیدپوستی با تحصیلات زیردیپلم گفتند که وضعیت اقتصادی «خوب نیست» یا «ضعیف» است و تقریباً از هر ۱۰ نفر ۸ نفر گفتند که وضعیت شخصی‌شان به لحاظ مالی یا فرقی با چهار سال قبل نداشته یا حتی بدتر شده.

برای این بخش فراگیر از جمعیت کارگر کشور، چهار دهۀ گذشته تنها فرسایش بی‌وقفۀ شاخص‌های زندگی را به ارمغان آورده است. بنا به داده‌های ادارۀ سرشماری که «مرکز اولویت‌های بودجه و سیاست گذاری» تحلیل کرده است، کارگران مرد سفیدپوست با مدرک زیردیپلم شاهد سقوط بیش از ۲۰ درصدی متوسط درآمدهای‌های خود (پس از تعدیل بر حسب تورم) در فاصلۀ سال‌های ۱۹۷۵ و ۲۰۱۴ بوده اند.

درآمد آن‌ها بین سال‌های ۲۰۰۷ و ۲۰۱۴، یعنی سال‌های زمامداری اوباما، ۱۴ درصد سقوط کرد.

اما عامل تعیین کنندۀ انتخابات سه شنبه چه بود؟ ایالت‌های صنعتی بزرگی که از منظر اقتصادی با تعطیلی کارخانجات و نابودی مشاغلی که دستمزد مناسبی داشتند ویران شده اند و سال ۲۰۱۲ به اوباما رأی دادند، اکنون به صفوف جمهوری خواهان چرخش کرده اند. این اساساً رأی کارگرانی است که اکثرشان از قضا سفید هستند، آن هم در اعتراض به سیاست‌های ضدّ کارگری و حامی شرکت‌های بزرگ که در دورۀ اوباما ادامه یافته و تشدید شده اند.

این ایالت‌ها عبارتند از میشیگان، پنسیلوانیا، ویسکانسین، اوهایو و آیووا. سایر ایالت‌های صنعتی که سابقاً سفت و سخت دمکرات بودند، در سال‌های اخیر جمهوری خواه شده اند، مثل ویرجینیای غربی و کنتاکی، که همین‌ها به پیروزی ترامپ کمک کرده اند.

بین ایالت‌های صنعتی که به سمت ترامپ چرخش کردند و تعطیلی کارخانه‌های خودروسازی در دورۀ طرح نجات مالی ۲۰۰۹ اوباما برای جنرال ماترز و کرایسلر، یک همبستگی به چشم می خورد. این تعدیل ساختاری، علاوه بر کاهش ۵۰ درصدی دستمزد همۀ استخدام‌های جدید، شامل تعطیلی ۱۴ کارخانه و حذف ۳۵ هزار شغل می شد. هفت تا از کارخانه‌های تعطیل شده در میشیگان بودند و سه کارخانه در اوهایو. ویسکانسین نیز شاهد تعطیلی کارخانۀ جنرال موتورز در جِینس­ویل بود.

نمود دیگر خشم عمیقی که در رأی به ترامپ متجلی شده، تعداد ایالت هایی هستند که در مسابقۀ انتخابات مقدماتی به برنی ساندر رأی داده بودند، اما این بار از نامزد جمهوری خواه حمایت کردند؛ به عنوان مثال میشیگان، ویسکانسین، ویرجینای غربی، ایندیانا و آیداهو. تسیلم بی‌شرمانۀ ساندرز در برابر کلینتون، به عنوان نتیجۀ اجتناب ناپذیر تبلیغاتش برای حزب دمکرات، نقش مهمی در پیروزی ترامپ ایفا کرد.

تفکیک آرا بر حسب ایالت هایی نظیر میشیگان، ویسکانسین و اوهایو نشان می دهد که شهرک‌ها و شهرهای صنعت کوچک تر که سال ۲۰۱۵ به اوباما رأی دادند، این بار روز سه شنبه از ترامپ حمایت کردند و به این ترتیب این ایالت‌ها را به سمت کمپ جمهوری خواهان لغزش دادند.

از سوی دیگر، سقوط تند میزان مشارکت انتخاباتی در شهرهایی با جمعیت مزدحم امریکایی‌افریقایی مثل دیترویت و کلیولند و میلواکی (که خود شکست کلینتون را تضمین کرد)، با تفسیرهای نژادی مغایرت دارد.

در شهرستان وِین، ایالت میشیگان، که دیترویت در آن قرار دارد، میزان مشارکت انتخاباتی نسبت به سال ۲۰۰۸ به میزان ۷۸ هزار رأی کاهش داشت. در خودِ دیترویت، کلینتون ۴۸ هزار رأی کم­تر از آرای اوباما در سال ۲۰۱۲ به خود اختصاص داد. در شهرستان جِنسی، ایالت میشیگان، که شهر فلینت در آن قرار دارد، مشارکت رأی دهندگان تا ۲۷ هزار نفر کاهش یافت.

در شهرستان کویاهوپا، ایالت اوهایو، که شهر کلیولند در آن قرار دارد، رأی کلینتون بیش از ۵۰ هزار کاهش داشت، همراه با تندترین کاهش در خودِ کلیولند. در میلواکی مشارکت رأی دهندگان ۵۸ هزار کاهش داشت. در فیلادلفیا کلینتون ۱۸ هزار رأی کم­تر از اوباما به دست آورد.

نبود هرگونه شور و شوق برای کلینتون تنها به نژاد محدود نبود. بلکه اساساً یک پاسخ طبقاتی به باندی از وال استریت با کارنامه‌ای سرشار از میلیتاریسم و فساد بود. کلینتون در سطح ملی ۶ میلیون رأی کم­تر از آرای اوباما در سال ۲۰۱۲ به دست آورد. کل رأی اوباما در سال ۲۰۱۲ کم­تر از آرای او در سال ۲۰۰۸ بود، اگرچه او مخالف میت رامنی، از مدیران ارشد و سرمایه گذاران خصوصی و تجسم تام و تمام سفته بازان وال استریت بود که چهار سال پیش از این اقتصاد را به سقوط کشاندند.

تردید زیادی نیست که با کالبدشکافی‌های بعدی انتخابات ۲۰۱۶ مشخص خواهد شد که مهم­تر از تأثیر مداخلۀ اف بی‌آی در مناقشۀ ایمیل‌های کلینتون بر نتایج انتخابات، عامل دیگری وجود داشت و آن این­که درست دو هفته قبل از روز انتخابات، اعلام شد که حق بیمۀ پرداختی در طرح اوباماکر به طور متوسط ۲۵ درصد در سال ۲۰۱۷ افزایش خواهد یافت. این بارِ اقتصادی جدید و خُردکننده بر درآمد خانواده‌های کارگری، مؤید این واقعیت بود که نسخۀ شفابخش اوباما برای اوضاع داخلی، چیزی نیست جز تضمین سودهای بادآورده برای شرکت‌های بیمه و ابرشرکت‌ها به بهای افزایش همه جانبۀ هزینه‌ها از جیب کارگران.

تمام ایالت‌های صنعتی غرب میانه که از دمکرات‌ها به سمت جمهوری خواهان چرخش کردند، هدفِ طرح افزایش دو رقمی حق بیمه قرار گرفتند؛ ازجمله افزایش بی‌رحمانۀ ۳۲.۵ درصدی در پنسیلوانیا.

این حقایق کاملاً روشن می کند که مسائل اقتصادی و طبقاتی- و نه نژاد و جنسیت- هستند که در پشت شکست کلینتون و دمکرات‌ها قرار دارند.

پیروزی ترامپ یک سقوط مفتضحانۀ تاریخی نه فقط برای حزب دمکرات، که همین طور بروکراسی اتحادیه‌های کارگری است. ایالت‌های صنعتی که برای پیروزی قطعی جمهوری خواهان حیاتی بودند، همان ایالت هایی هستند که با خیانت‌های اتحادیه‌های «کارگران متحد خودروسازی»، «فلزکاران متحد» و «کارگران متحد معدنچی» و «فدراسیون کارگران امریکا- کنگرۀ سازمان‌های صنعتی» (افلا‌کیو) نابود شده اند. چندین دهه ائتلاف این اتحادیه‌ها با حزب دمکرات و سرکوبی مبارزۀ طبقاتی، مراکز و قطب‌های سابق خودروسازی و فولاد و معدن را به ویرانه‌های اقتصادی مبدل کرد.

زمانی که جورج والاس، عوام فریب نژادپرست و شِبه پوپولیست، سال ۱۹۷۲ در انتخابات مقدماتی دمکرات‌ها در میشیگان پیروز شد، توضیح دادیم که این تحول خطرناک پیامد ائتلاف سیاسی ورشکستۀ اتحادیۀ «کارگران متحد خودروسازی» با حزب دمکرات است. نقش این اتحادیه در حفظ چنبرۀ این حزب سرمایۀ کلان بر طبقۀ کارگر، زمینه ساز آن شد که کارگران در مواجهه با حملات به مشاغل و استانداردهای زندگی خود حول ناسیونالیسم اقتصادی پشت سر ارتجاعی‌ترین نمایندگان طبقۀ حاکم صف بکشند.

تقریباً ۴۵ سال بعد، در شرایط یک بحران به مراتب بدخیم تر سرمایه داری امریکا و جهان و تشدید به مراتب بیش تر حملات به طبقۀ کارگر، این خطر تجلیِ نحس خود را در قدرت گیری یک حکومت راست افراطی می یابد.

طبقۀ کارگر تنها نیروی اجتماعی است که می تواند تحرکات هر دو حزب دمکرات و جمهوری خواه را به سوی جنگ و دیکتاتوری شکست دهد. مسألۀ حیاتی در این میان، طرد تمامی اشکال سیاست‌های نژادی و هویتی است. وظیفۀ ما ایجاد وحدت طبقۀ کارگر امریکا و جهان در مبارزه علیه سرمایه داری است.

۱۰ نوامبر ۲۰۱۶

امتیازدهی

لينک کوتاه مطلب:

آرام نوبخت

از بنیان‌گذاران «گرایش بلشویک لنینیست‌های ایران» و ساکن انگلستان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 + 5 =