چرا معلولین تحت ستم هستند؟

زمان تقریبی مطالعه متن ۶ دقیقه

پت استاک / برگردان: آرام نوبخت

برای سوسیالیست ها درک ماهیت ستمی که معلولین با آن رو به رو هستند، اهمیت دارد. هیچ تردیدی در این نیست که معلولین تحت ستم هستند. منتها ریشه های ستم بر ما، تا حدّی متفاوت از ستم بر زنان یا اقلیت های ملی است.

افراد معلول هر روز با تبعیض رو به رو هستند، حال یا در قالب رویکردهای منفی یا پس زده شدن از گروه های بزرگ­تر اجتماعی. اما در گذشته ما با شکل های به مراتب افراطی تر ستم هم رو به رو بوده ایم.

به عنوان مثال در آلمانِ دهۀ ۱۹۳۰، نخستین قربانیان نازی ها ۱۰۰ هزار انسان معلول بودند، یعنی کسانی که دستگاه حاکم «انسان های پست» خطاب می کرد. افرادی که از ناتوانی های فیزیکی و یادگیری رنج می بردند، در نتیجۀ ایدئولوژیِ «تصفیۀ نژادی» هیتلر سلاخی شدند.

اگر بدن شان مناسب نبود، به راحتی از شرّ آن ها خلاص می شدند. این اقدام پیش از حرکت به طرف حذف یهودیان، کولی ها، فعالین اتحادیه های کارگری و غیره بود.

بنابراین ستم بر معلولین، چه به لحاظ تاریخی و چه امروز، کم­تر از ستم بر سر گروه های تحت ستم جامعه، مثل زنان یا سیاهپوستان، نیست. منتها این ستم کاملاً به یک هدف یکسان خدمت نمی کند- تبعیض نسبت به افراد معلول از یک انگیزۀ اقتصادیِ کمی متفاوت سرچشمه می گیرد.

در نظام سرمایه داری، زنان منبع کار ارزان (به خصوص از نظر پرورش کودکان) و منبع بازتولید کار به حساب می آیند.

به همین دلیل است که سرمایه داری از تداوم ستم بر زن نفع می برد. نه فقط این، که از دامن زدن به نژادپرستی به عنوان ابزاری برای تضعیف و ایجاد شکاف و تفرقه در درون طبقۀ کارگر و متعاقباً پایین آوردن هزینه های کار هم منتفع می شود.

سودآوری

ریشۀ ستم بر معلولین در این واقعیت نهفته است که سرمایه داری همه چیز را به سود و سودآوری خلاصه می کند. در نتیجه نگاه سرمایه داران به معلولین هم از همین قاعده پیروی می کند.

اکثر کارفرمایان به کارکنان معلول خود به صورت یک «معضل» نگاه می کنند. یعنی یک مشکل، یک دشواری و چیزی که هزینه هایشان برای استخدام را بالا می برد. البته مقصود از این گفته این نیست که سرمایه داران نمی فهمند معلولین هم می توانند برایشان یک منبع کار ارزان باشند.

بلکه ستم بر معلولین از جای دیگری آغاز می شود: فرض اولیه این است که معلولین در نظام سرمایه داری به درد نخور هستند و نه افرادی با کاربردهای فراوان.

بنابراین ستم بر معلولین، بازتابی از تقلیل همه چیز در نظام سرمایه داری به سود است. سرمایه داری عملاً می گوید که معلولین مازاد بر نیاز هستند، به خصوص در دوره های بحران اقتصادی. در دوره های بحران معلولین همیشه جزو نخستین گروه هایی هستند که زیر ضرب می روند.

درک ریشه های ستم بر معلولین مهم است، چرا که چنین درکی به ما تصویر روشنی می دهد از این که علیه چه چیزی و چرا مبارزه می کنیم.

نقطۀ شروع برای جنبش معلولین این است که شما منکر وجود معلولیت و این که برخی انسان ها نقص دارند نمی شوید. اما عیب و نقص به خودی خود مانع دسترسی مردم به اشتغال، بُر خوردن و ادغام شدن در جامعه، رفاه عمومی و غیره نمی شود. بلکه این موانع را جامعه می تراشد.

معلولین زمانی از این امکانات بی بهره می شوند که جامعه از ارائۀ ابزار غلبه بر این محرومیت ها عاجز است؛ زمانی که از ایجاد اشتغال به معلولین ناتوان است؛ زمانی که بدون هر گونه الزامی، نسبت به معلولین تبعیض قائل می شود.

این «الگوی اجتماعی معلولیت»، نقطۀ عزیمت ما است. با وجود گام های عظیمی که از نظر سطح آگاهی نسبت به این مسائل برداشته شده اند، هنوز بخش زیادی از محرومیت ها پابرجاست.

علاوه بر این بیش­تر معلولیت ها به خاطر نوع جامعه ای است که در آن زندگی می کنیم. اکثر مردم گوشه و کنار جهان به خاطر فقری که در آن به سر می برند، به خاطر سوء تغذیه، آلودگی محیط زیست، نبود امکانات بهداشتی و ایمنی در محیط های کار و به عبارت دیگر به دلیل بی اعتنایی سرمایه داری، معلول می شوند.

بیکاری

برای افراد معلول، تبعیض در بازار کار یک واقعیت روزمره است. اگر معلول باشید، سه برابر بیش­تر از یک فرد غیرمعلول احتمال بیکار بودن و شش برابر بیش­تر احتمال رد شدن بعد از پُر کردن فرم تقاضای کار را دارید.

اگر در فرم تقاضای شغل بنویسید که معلولیت دارید، شش برابر بیش­تر احتمال دارد که با شما مصاحبه نشود.

اگر وقت مصاحبه بدهند، باز شش برابر بیش­تر احتمال ردّ شما برای آن شغل وجود دارد. اگر به مسألۀ دستمزدها نگاه کنیم، می بینیم که اکثر معلولین به اجبار حقوق بسیار ناچیزی می گیرند یا در شغل هایی به کار گرفته می شوند که مستلزم مهارت پایین هستند. این واقعیت تلخ زندگی معلولین در بازار کار است.

یک رویکرد برای حلّ این تبعیض، رویکرد سازمان هایی نظیر «Remploy» در انگلستان است. در این رویکرد، دولت به کارخانه هایی که افراد معلول را استخدام می کنند کمک کرد. اما این کارگاه های دولتی اکثراً طی سال های اخیر در حال ناپدید شدن بوده اند. سازمان «Remploy» به خصوص از این جهت در صدر اخبار بوده است که کارخانه هایش در حال تعطیلی هستند.

منتها سنتاً چیزی که سازمان «Remploy» ارائه می کرد، نوعی تبعیض علیه کارگران معلول بود و به همین دلیل است که شمار زیادی از فعالین حوزۀ معلولیت مدت ها به شیوۀ ادارۀ این سازمان اعتراض داشته اند.

در حال حاضر کارگران «Remploy» مشغول مبارزه برای دفاع از شغل شان هستند- اما بسیاری از سازمان های خیزیۀ معلولین در پشت حکومت صف کشیده اند و می گویند که این کارخانه ها باید تعطیل شوند.

هرچند روش سازمان هایی نظیر «Remploy» چیزی هست که سوسیالیست ها می خواهند به زباله دان تاریخ بیاندازند، اما راهش این نیست که افراد را بگیریم و به زور به بازار کاری پرتاب کنیم که آن ها را تکه پاره می کند. ما باید برای نوعی از بازار کار مبارزه کنیم که در آن خبری از نیاز به محیط های کار ویژه برای استخدام کارگران معلول نباشد.

اکثریت معلولین دستمزدهای پایین تری می گیرند، در حالی که هزینه های زندگی غالباً برای آن ها بالاتر است. بنابراین جای تعجبی ندارد که چیزی در حدود دو سوم معلولین زیر خطّ فقر زندگی می کنند.

تاریخاً این برداشت وجود داشته که اگر فردی معلول است، اگر کسی نمی تواند از او مراقبت کند، پس باید به نوعی مؤسسه یا نهاد بیرونی سپرده شود. اما این روزها بیش­تر تأکید بر این است که می توان در خانه هم مراقبت های مناسب و مقتضی را ارائه کرد، که این خود از نظر رویکردهای جامعه به افراد معلول یک پیشرفت واقعی محسوب می شود.

این اواخر پیشرفت های دیگری هم وجود داشته است و این پرسش مطرح می شود که چه کسی این مراقبت های در منزل را عهده دار می شود: فرد معلول یا یک نهادهای نگهداری معلولین.

اگر شما یک فرد معلول در منزل باشید هیچ دلیلی ندارد که نخواهید یا نتوانید به جای مثلاً ۸ شب، ۱۱ شب بخوابید. زندگی شما نباید طوری باشد که گویا تمام مدت در بیمارستان هستید.

این تغییرات اخیر واقعی هستند، اما هنوز مشکلاتی وجود دارند. دولت صحبت های زیادی دربارۀ بازتر کردن محیط نگهداری از معلولین، دادن آزادی و انتخاب واقعی به معلولین و غیره می کند. اما در واقع شما اغلب می بینید که کاملاً عکس آن دارد اتفاق می افتد. مشکل این است که در این جا، و به خصوص در سطح مقامات محلی، بودجه نیست.

من برای یک خیریۀ معلولین کار می کنم. افرادی هستند که از ما مراقبت و حمایت بیش­تری را طلب می کنند.

می گویند «ما تک و تنها هستیم. وقتی می خواهیم به دستشویی برویم به کسی نیاز داریم که کمک مان کند. به کسی نیاز داریم که چند ساعت پیش مان بیاید».

تحقیر

اما پاسخ به چنین درخواست هایی بیش­ از پیش به این صورت شده است که مثلاً «قبل از خواب آب نخورید» یا «برای ادرار غیرارادی پوشک های مخصوص بزرگسالان داریم».

بنابراین یا باید تشنه بمانید یا تن به تحقیر بدهید. دولت مداوم دربارۀ «آزادی» حرف می زند، اما بودجه ای کنار نمی گذارد که افراد معلول بتوانند آزادانه دست به انتخاب های واقعی بزنند.

در شهر «کَمدن» (شمال لندن) که من زندگی می کنم، هیچ هزینه ای بابت نگهداری از معلولین اخذ نمی شد. اما اخیراً این هم تغییر کرده است. هر کسی که بیش از ۳۰ هزار پوند پس انداز داشته باشد، درست مانند هر کسی که کمک هزینۀ زندگی بابت معلولیت دریافت می کند، باید پول بدهد.

بنابراین کسی را در نظر بگیرید که تنها منبع درآمدش، کمک هزینۀ زندگی برای معلولین است. الآن مقامات محلی می گویند که قرار است بخش اعظم این کمک هزینه های زندگی معلولین را پس بگیرند تا در عوض از ما نگهداری و رسیدگی کنند. در نتیجه ما داریم عملاً یک مالیات بر معلولیت پرداخت می کنیم.

مدتی قبل با یکی از محافظه کاران عضو شورای شهر ملاقات داشتم که چنین تغییری را معرفی کرده بود. او می گفت: «این سیاست “حزب کارگر جدید” هست. ما صرفاً داریم کاری را می کنیم که دولت می گوید». خیلی ها متوجه نمی شوند که الآن شما اساساً باید بابت «امتیازِ» معلول بودن هم پول بدهید.

باید بفهمیم که چه اتفاقی دارد می افتد، و باید بفهمیم که مبارزه برای حقوق معلولین، به معنای مبارزه برای نوعی دیگر از جامعه است، جامعه ای که در آن نیازهای مردم و نه سود اولویت باشد.

 

امتیازدهی

لينک کوتاه مطلب:

آرام نوبخت

از بنیان‌گذاران «گرایش بلشویک لنینیست‌های ایران» و ساکن انگلستان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

16 − = 15