ایرلند: صدمین سالگرد قیام عید پاک در سال ۱۹۱۶- بخش دوّم و پایانی

زمان تقریبی مطالعه متن ۵ دقیقه

به سوی شورش

با به درازا کشیدن کشتارهای جنگ، عطش «کانلی» نیز برای ضربه زدن به نظام سرمایه داری و امپریالیستی در اروپا افزایش یافت. با این حال «کانلی» در ایرلند منزوی بود و با سایر رهبران سوسیالیست انقلابی مخالف سلاخی جنگ امپریالیستی نظیر لنین و تروتسکی در روسیه، لوکزامبورک و لیبکنشت در آلمان و مک­لین در اسکاتلند ارتباطی نداشت.

در طول جنگ، ایرلند از میهن پرستی افراطی که در سرتاسر اروپا گسترش یافته بود، ایمن نبود. بسیاری از کارگران ایرلند، از جمله کسانی که به دنبال درگیری ۱۹۱۳ با کارفرمایان در فهرست سیاه قرار گرفته بودند، به دلایل اقتصادی وادار به نام نویسی در ارتش بریتانیا شدند. علاوه بر این، خطر معرفی خدمت اجباری سربازی در ایرلند، مشابه با آن چه در بریتانیا بود، از دور نمایان می شد.

در یک چنین بستری بود که «کانلی» بیش از قبل اشتیاق زیادی داشت که در ایرلند نوعی شورش، با وجود غیاب جوّ مساعد آن در بین بخش های وسیع کارگران در آن مقطع، رخ بدهد. به همین جهت او به سوی نیروهای ناسیونالیست رزمنده رو کرد. این نیرو، به صورت ترکیبی از انجمن «برادری جمهوری خواهان ایرلند» (IRB) و بخش هایی از «داوطلبان ایرلندی» که به درخواست «ردموند» برای حمایت از تلاش نظامی بریتانیا بی اعتنایی کرده بودند، ظاهر شد.

سازمان «داوطلبین» در سال ۱۹۱۳ از سوی «اوئن مک نیل» و دیگران، بخشاً به عنوان واکنشی به تشکیل «نیروی داوطلب اولستر» در شمال شرقی در برابر جنبش «حاکمیت ملی» (خودگردانی برای ایرلند در درون انگلستان) شکل گرفته بود. سازمان «داوطلبین» به سرعت رشد کرد و به ۱۸۰ هزار عضو دست یافت. «حزب پارلمانی ایرلند» به رهبری «ردموند»، از این پیشرفت نگران بود و برای به دست گرفتن کنترل «داوطلبین» مانور خود را آغاز کرد.

زمانی که جنگ جهانی اول آغاز شد، «ردموند» با یک پیشنهاد بزدلانه به حکومت بریتانیا نزدیک شد، مبنی بر این «داوطلبین ایرلندی» از ایرلند به نفع امپراتوری دفاع خواهند کرد، به طوری که سربازان بریتانیا بتوانند عقب نشینی کنند و به جبهه اعزام شوند. طبقۀ حاکم بریتانیا به سرعت این پیشنهاد را رد کرد و در عوض «ردموند» را به عنوان گروهبان مسئول جذب نیرو در ایرلند به کار گمارد. سازمان «داوطلبین» به دو بخش تقسیم شدند. اکثریت با جناح «رموند» بود که به «داوطلبین ملی» تغییر نام داد، در حالی که هنوز بخش قابل ملاحظه ای متشکل از ۱۳ هزار نفر با «داوطلبین ایرلندی» باقی ماند.

شعار انجمن «برادری جمهوری خواهان ایرلند» این بود که «مشکل انگلستان، فرصت ایرلند است». این انجمن از زمان آغاز جنگ در خفا مشغول تدارک برای قیام بود. در ژانویۀ ۱۹۱۶، «کانلی» به عضویت شورای نظامی این انجمن در آمد تا قیام روز عید پاک را تدارک ببیند. در واقع «ارتش شهروندان ایرلند» کانلی که با هدف دفاع از اعتصاب کنندگان در برابر حملات پلیس شکل گرفته بود، ماه ها تهدید می کرد که خودش رأساً قیام خواهد کرد.

قیام عید پاک

دوشنبۀ عید پاک ۱۹۱۶، تقریباً ۱۳۰۰ عضو «داوطلبان ایرلندی»، ۲۲۰ عضو «ارتش شهروندان ایرلندی» با تعدادی تفنگ کنترل مرکز دوبلین را به دست گرفتند. «جمهوری ایرلند» اعلام شد. خیابان ها سنگربندی شدند. و از سپس به انتظار تهاجم اجتناب ناپذیر نیروهای بریتانیا نشستند.

شورشیان یک هفته و با وجود برتری قوای دشمن (۲۰ سرباز بریتانیایی به ازای هر یک شورشی)، به سختی مقاومت کردند. اما به سرعت محاصره و به طور بی رحمانه ای گلوله باران شدند. تا آخر هفته آن ها وادار به تسلیم بی قید و شرط شده بودند. شصت شورشی، ۱۲۰ سرباز بریتانیایی و ۴۵۰ شهروند غیرنظامی کشته شدند و بیش از ۲۵۰۰ نفر مجروح.

فاکتورهای مهمی مانند صدور فرمان لغو قیام به «داوطلبان ایرلندی» از سوی «مک نیل» (رهبر اسمی این نیرو و انعکاس محافظه کاری طبقات متوسط ایرلند) در روز یکشنبۀ عید پاک، و همین طور تسخیر زیردریایی AUD آلمان به دست بریتانیا که حامل ۲۰ هزار تفنگ برای شورشیان بود، از ابعاد و شدت مبارزه کاست. با این حال این قیام نهایتاً از همان آغاز محکوم به شکست بود، چرا که فضا یا حمایت ناچیزی برای این اقدام در بین جمعیت وسیع مردم وجود داشت. هیچ گونه فراخوانی به اعتصاب عمومی در هفتۀ عیدپاک برای فلج ساختن جنبش سربازان بریتانیا صادر نشد.

«کانلی» به عنوان یک متفکر برجستۀ مارکسیست و رهبری قهرمان کارگران، عقب نشینی های طبقۀ کارگر ایرلند و خیانت بزرگ رهبران جنبش سوسیالیستی بین المللی را عمیقاً درک کرد. او به این نتیجه رسید که «حتی یک تلاش نافرجام برای انقلاب اجتماعی به زور اسلحه… برای آرمان سوسیالیستی کم­تر فاجعه بار خواهد تا اقدامات سوسیالیست هایی که اجازه می دهند در سلاخی بردارانش مورد استفاده قرار گیرند. یک قیام بزرگ از سوی طبقۀ کارگر در سرتاسر قاره، جنگ را متوقف خواهد کرد».

«کانلی» با وجود عزم خود برای عمل، در دورۀ تدارک قیام و همین طور خودِ قیام، به نیروهای ناسیونالیستی که در کنارشان مشغول نبرد بود امتیازاتی سیاسی بخشید و موقتاً برخی ایده ها و روش هایی را که به دقت در طول دهه ها فعالیت انقلابی اش تکامل بخشیده بود به کنار گذاشت. این موضوع به خوبی در «اعلامیه» ای دیده می شود که نام کانلی در آن آمده است و با وجود جوانب مثبت، یک سند ناسونالیستی است.

کانلی که تصمیم به شرکت در قیام گرفته بود، بهتر بود که یک سند سوسیالیستی مجزا و روشن را تدوین می کرد که خطوط کلی دیدگاهش را نسبت به «جمهوری کارگری»، یعنی جامعه ای که ثروت و منابع آن تحت کنترل و مالکیت دمکراتیک کارگران باشد، ترسیم کند.

انقلاب از دست رفته

شهامت و از خودگذشتگی سترگ «کانلی» (و قطعاً دیگرانی که در جریان قیام مبارزه کردند) محل مناقشه نیست. با این حال زودرس بودن قیام را می توان با نگاهی به رویدادهای پس از آن دید. «کانلی» در فصل آغازین کتاب مشهور خود «کارگران در تاریخ ایرلند» نوشته بود که: «انقلاب ها هرگز محصول فرعی ذهن ما نیستند، بلکه محصول شرایط مادی آماده هستند».

در حالی که «شرایط مادی» انقلاب سوسیالیستی در برابر سرمایه داری بریتانیا و ایرلند تا سال ۱۹۱۶ تکامل نیافته بود، اما تأثیر رویدادهای ملی و بین المللی در دورۀ پس از ۱۹۱۷، چنین انقلابی را به یک امکان واقعی بدل می کرد. آغاز انقلاب روسیه و موج انقلابی که سرتاسر اروپا را در نوردید، یک تأثیر عمیقاً رادیکال کننده بر طبقۀ کارگر این جزیره داشت.

این رادیکالیزاسیون نه فقط بر ایرلند جنوبی (جایی که ضدیت در برابر امپریالیسم بریتانیا به دنبال قیام دشوارتر شده بود)، بلکه هم­چنین بر کارگران پروتستان و کاتولیک ایرلند شمالی تأثیر به جای گذاشت. این امر منجر به یک سلسله اعتصابات عمومی در سطح محلی و ملی، اعلام «سوویت ها» (شوراهای دمکراتیک کارگری)، و در برخی موارد کنترل شهرهایی مانند «بلفاست» و «ایمرک» به دست کارگران و اعتصاب کنندکان و تکامل چشم انداز سوسیالیستی در جامعه شد.

غیاب یک رهبری سوسیالیستی انقلابی، که بتواند طبقۀ کارگر و این جنبش ها را در مبارزه برای تغییر سوسیالیستی متحد کند، به این معنا بود که انقلاب در این دوره، راه را به سوی ضدّ انقلاب از نوع تجزیه (شکاف امپریالیستی) این جزیره باز می کند. تراژدی «کانلی» این بود که او زنده نماند تا این رویدادها را ببیند و بنابراین نقش ضروری را در ساختن این نوع رهبری ایفا کند.

برخلاف افسانه پردازی های دستگاه حاکمیت سیاسی امروز و مورخین رسمی، «دورۀ انقلابی» ۱۹۱۶ تا ۱۹۲۲ نتیجۀ مثبتی برای طبقۀ کارگر دربر نداشت. آن چه ایجاد شد، دو دولت فرقه ای و سرکوب­گر است که از پاسخ به نیازهای طبقۀ کارگر ناتوان بودند و هنوز نیز هستند.

به همین دلایل است که باید از گذشته بیاموزیم و برای ساختن یک جنبش سوسیالیستی که قادر به تغییر واقعی مورد نیاز طبقۀ کارگر باشد، تلاش کنیم.

۲۶ مارس ۲۰۱۶

 

امتیازدهی

لينک کوتاه مطلب:

آرام نوبخت

از بنیان‌گذاران «گرایش بلشویک لنینیست‌های ایران» و ساکن انگلستان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

29 + = 33