رأی ساندرز در آیووا

زمان تقریبی مطالعه متن ۶ دقیقه
پتریک مارتین / برگردان: آرام نوبخت

سه شنبه شب مقامات حزب دمکرات آیووا، هیلاری کلینتون را با کم­ترین اختلاف نسبت به ساندرز، پیروز رأی گیری اعلام کردند. کلینتون، وزیر خارجۀ سابق امریکا توانست ساندرز را با کسب ۶۹۹ به ۶۹۵ نمایندۀ کنوانسیون ایالتی، با اختلافی جزئی شکست دهد، و در حال حاضر دو نماینده باقی مانده اند که باید تعیین شوند.

آن چه جالب توجه تر به نظر می رسید اعلام این نتیجه بود که میزان کلّ مشارکت (۱۷۱ هزار و ۱۰۹ نفر)، تقریباً به طور یکسان بین دو نماینده تقسیم شده است. نزدیک به ۸۵ هزار نفر- که یک سوّم از آنان را افراد زیر ۳۰ سال سن شکل می دهند- به برنی ساندرز رأی دادند، کاندیدایی که خود را «سوسیالیست دمکرات» خطاب می کند. این رقم ۳۰ هزار نفر بیش تر از تعداد افرادی است که به «تد کروز»، سناتور مافوق راست­گرای برندۀ انجمن های حزبی جمهوری خواهان رأی دادند، و تقریباً دو برابر رأی دهندگان به کمپین پر خرج دونالد ترامپِ میلیاردر.

اختلاف میزان حمایت از ساندرز نسبت به کلینتون در بین رأی دهندگان جوان تر فاحش بود: نسبت حمایت از ساندرز به حمایت از کلینتون در بین رأی دهندگان در ردۀ سنی ۱۷ الی ۲۹ سال، ۸۶ به ۱۱ درصد بود. رأی دهندگان به دمکرات ها در بازۀ سنی ۳۰ تا ۴۴ سال نیز بیش­ترین حمایت را از ساندرز داشتند. رأی دهندگان کم درآمد، یعنی کسانی که سالانه پایین تر از ۳۰ هزار دلار درآمد دارند، درست مانند کسانی با درآمد سالیانۀ ۳۰ الی ۵۰ هزار دلار، قویاً از ساندرز حمایت کردند. در عوض حمایت از کلینتون بر رأی دهندگان مسن تر و با درآمد بالاتر، به خصوص کسانی با بیش از ۶۵ سال سن تمرکز داشت که در شمار زیادی شرکت کرده بودند.

یافته های نظرسنجی های ورودی/خروجی آیووا نشان می داد که ادعای سوسیالیست بودن این سناتور ایالت ورمونت، تا جایی که به هواداران او بازمی گردد، یکی از جاذبه های اصلی نامزدی وی برای انتخابات بوده است. ۶۸ درصد کسانی که در رأی گیری انجمن های حزبی دمکرات ها شرکت کردند، داشتن یک رئیس جمهور سوسیالیست را ایدۀ خوبی می دانستند، و ۳۱ درصد قویاً موافق آن بودند.

حمایت گسترده از ساندرز به اسطوره ای مُهر پایان می زند که رسانه های امریکا بی وقفه به عنوان متاع خود به مخاطب می فروشند؛ و آن این است که افکار مردم امریکا به طور تنگاتنگی به سرمایه داری جوش خورده است. ساندرز دوشنبه شب در سخنرانی اش خطاب به فعالین داوطلب کمپین خود در «دموین»، دوباره بر محکومیت نابرابری اقتصادی، جنایتکاری وال استریت و فساد نظام سیاسی امریکا به دست سرمایۀ کلانی که اساس کمپین خود او است، تصریح کرد.

هیلاری کلینتون نیز تلاش کرد تا به شکل زمختی همین ژست عوام پسندانه را بگیرد؛ کلینتون دوشنبه شب به هوادارانش گفت که او هم فردی «مترقی» است که اهداف یکسانی با رقیب خود دارد، مثل بهداشت و درمان همگانی، مشاغل خوب و افزایش دستمزدها، منتها اختلاف او بر سر بهترین روش های تحقق این اهداف است.

حمایت گسترده از کمپین ساندرز، رسانه های تحت کنترل شرکت های بزرگ را حیرت زده کرده که این خود نمودی است از شکاف عمیقی که کلّ دستگاه حاکم و تودۀ مردم امریکا را از هم جدا می کند. در حال حاضر مفسرین و متخصصین از این نفرت نسبت به وال استریت و صاحبان شرکت های بزرگ بهت زده شده اند- این را می توان به شکل چپ­گرایانه در کمپین ساندرز و به شکل راست گرایانه در کمپین دونالد ترامپ، میلیاردر کله گندۀ املاک دید- در حالی که به زعم رسانه ها، جامعۀ امریکا به خصوص در قیاس یا رقبای اروپایی و آسیایی خود خوب عمل می کند.

این سردرگمی توأم با ترس است. «دیوید گرگن»، مشاور بلندمدت رؤسای جمهور هر دو حزب و متخصص رسانه ای همۀ فصول، پس از رأی گیری آیووا به «نیویورک تایمز» گفت: «حیرت آور است که برندۀ جبهۀ جمهوری خوهان نمایندۀ راست افراطی است و برندۀ معنوی دمکرات ها، از چپ افراطی. این یک “رأی عدم اعتماد” روشن به نظام اقتصادی است».

سایت «کمیتۀ بین المللی انترناسیونال چهارم» طی نظرات مختلفی که از زمان آغاز کمپین ریاست جمهوری امریکا در سال گذشته منتشر شده است، اختلافات سیاسی خود را با ساندرز روشن کرده است. «سوسیالیسم دمکراتیک» او بسیار کم­تر از لیبرالیسم برنامۀ «نیو دیل» فرانکلین روزولت رادیکال است، و همراه است با حمایت آشکار از سیاست خارجی میلیتاریستی امپریالیسم امریکا.

با این وجود، رأی گسترده به کاندیدایی که خود را سوسیالیست خطاب می کند، از اهمیت تاریخی قابل توجهی برخورداراست، به خصوص در کشوری مانند ایالات متحده که عقاید سوسیالیستی بیش از ۶۰ سال عملاً جرم تلقی شده اند؛ سوسیالیست ها از اتحادیه های کارگری بیرون رانده شدند؛ و در دورۀ بگیروببندهای دهۀ ۱۹۵۰ (عصر مک کارتی) به طعمه و قربانی هالیوود تبدیل شدند؛ و بحث عمومی دربارۀ هرگونه بدیل در برابر نظام سرمایه داری عملاً در سیاست رسمی و رسانه های تحت کنترل شرکت ها ممنوع شده است.

به مدت تقریباً نیم قرن، با ترکیبی از ارتجاع سیاسی بدخیم، میلیتاریسم و تمرکز وسواسی «چپ» رسمی بر موضوعات نژاد، جنسیت و گرایش جنسی، مسائل اساسی طبقاتی به کناری رانده شده اند. این همراه شده است با یک چرخشِ به مراتب عظیم تر به راست از سوی دو حزب اصلی، یورش بی امان به شرایط اجتماعی و استانداردهای زندگی طبقۀ کارگر، و منکوب کردن اعتصابات و مبارزات کارگری از سوی اتحادیه هایی که به همدست و پادوی ابرشرکت ها و حکومت تبدیل شده اند.

این دوره رو به پایان است. خشم طبقۀ کارگر به طور ممتد گسترش یافته است، به خصوص از زمانی که وال استریت، اقتصاد امریکا و جهان را در سال ۲۰۰۸ به قهقرا برد و سپس از همین بحران برای غنی تر کردن خود به بهای کارگران استفاده نمود. تجربۀ تلخ حکومت اوباما، که با وعدۀ «تغییر» مترقی روی کار آمد، اما در عوض خود در رأس انتقال بیش­تر و بی سابقۀ ثروت از پایین به بالا همراه با گسترش مییلتاریسم و جنگ بوده است، تنها خشم و مبارزه جویی کارگران و جوانان را تشدید کرده است.

ساندرز به این دلیل با واکنش نیرومندی رو به رو شده است که به موضوعات اجتماعی پرداخته است، موضوعاتی که فراتر از نژاد، قومیت، جنسیت و غیره می روند. رأی آیووا این واقعیت را برجسته کرده است که موضوعات طبقاتی نظیر امنیت و برابری اقتصادی هستند که توده های وسیع را سرزنده نگه می دارند، نه نگرانی های کوته بینانه «سیاست های هویتی» که بازتاب دهندۀ مشغله های اقشار ممتاز طبقۀ متوسط هستند.

نشانه های رو به رشدی از احیای مبارزۀ طبقاتی وجود دارند، از جمله ضدیت وسیع کارگران خودروسازی با قراردادهایی که «اتحادیۀ کارگران خودروسازی» (UAW) سال پیش تحمیل کرد؛ و همین طور فوران مبارزات توده ای و اعتصابات معلمان دیترویت به صورت مستقل از اتحادیه ها و اعتراضات جاری به مسمویت منابع آب شهر «فلینت» (ایالت میشیگان).

در عین حال نظام دو حزبی کشور که طبقۀ حاکم امریکا به واسطه اش قدرت سیاسی را برای بیش از یک قرن و نیم به انحصار خود در آورده است، در حال رویارویی با یک بحران بی سابقۀ مشروعیت سیاسی است، و دارد کنترل خود را بر جمعیتی که عمیقاً از کلّ این نظام سیاسی منزجر است، از دست می دهد.

رأی وسیع آیووا به کمپین ساندرز، تجلی نارضایتی عمیق اجتماعی است که طبقۀ کارگر را به نزاع سیاسی با نظام سرمایه داری می کشاند. شاید خودِ این کاندیدا «انقلاب سیاسی» را صرفاً رأی بیش تر در نظرسنجی ها تصور کند و همین طور کوششی برای افزایش حمایت از حزب دمکرات، به عنوان یکی از دو حزب سرمایۀ کلان. اما با این حال تردیدی زیادی نیست که بسیاری از مخاطبین او چیزی جاه طلبانه تر را در ذهن دارند.

واقعیت این است که سرمایه داری جهانی عمیق تر از پیش در رکود اقتصادی غوطه می رود و نشانه هایی از دور جدید شوک مالی در مقیاسی به چشم می خورد که می تواند گوی سبقت را از شوک سال ۲۰۰۷-۲۰۰۸ برباید. پدیدۀ ساندرز را باید در بستر جهانی آن قرار داد. علائم رو به رشدی هستند که نشان می دهند طبقۀ کارگر سرتاسر جهان در جستجوی گسست از سازمان های کهنه و فرتوت خود هستند- اتحادیه های کارگری، احزاب کارگری، احزاب سوسیال دمکرات- که همگی به هیچ چیز بیش­تر از ابزار نخبگان حاکم سرمایه داری برای مهار و خرابکاری در مبارزات کارگری تبدیل شده اند.

مراحل اولیۀ این فرایند، شامل ظهور عناصر چپ­نمایی مانند سیریزا در یونان، پودموس در اسپانیا و جرمی کوربین در حزب کارگر بریتانیا می شوند، که همگی به این منظور به حرکت به چپ طبقۀ کارگر رجوع می کنند که آن را دوباره به اشکال جدید انطباق با نظام سرمایه داری بحران زده منحرف کنند. ساندرز همتای امریکایی چنین گرایش هایی است که عامدانه برای محدود کردن ضدیت رو به رشد طبقۀ کارگر در حصارهای حزب دمکرات، یکی از قدیمی احزاب سرمایه داری جهان، فعالیت می کند.

چرخش طبقۀ کارگر به چپ، ناگزیر بسیار فراتر از حد و مرزهایی خواهد رفت که ساندرز در رؤیایش ترسیم کرده است. منطق عینی مبارزات طبقۀ کارگر، این طبقه را به رویارویی با هر دو حزب سرمایۀ بزرگ و نظام سرمایه داری مورد حمایت آن ها خواهد کشاند. اما این رویارویی را باید به لحاظ سیاسی آماده کرد و به جنبش انقلابی و سیاسی آگاهانه در برابر سرمایه داری و برای سوسیالیسم تبدیل نمود.

۳ فوریۀ ۲۰۱۶

 

امتیازدهی

لينک کوتاه مطلب:

آرام نوبخت

از بنیان‌گذاران «گرایش بلشویک لنینیست‌های ایران» و ساکن انگلستان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

− 1 = 6