مارتین لوتر کینگ و سرنوشت جنبش حقوق مدنی

زمان تقریبی مطالعه متن ۴ دقیقه

پتریک مارتین / برگردان: آرام نوبخت

روز دوشنبه، از بنای یادبود جدید مارتین لوتر کینگ در واشنگتن رونمایی شد. مراسم یک هفته ای کاخ کنگرۀ امریکا، قرار بود روز یکشنبه با سخنرانی اوباما به اوج برسد، که البته به خاطر «توفان آیرین» لغو و به پنج شنبه شب موکول شد. انتظار می رفت که صدها هزار نفر در این برنامه شرکت کنند.

دستگاه سیاسی و رسانه های حاکم از این مناسبت به عنوان فرصتی بهره برداری کرده اند تا اجازه دهند رهبران معاصر امریکا از تداعی کردن خود با کینگ منتفع شوند، در حالی که مطلقاً استحقاق آن را ندارند. هیچ کسی بیش از خود اوباما از این که در کنار کینگ قرار بگیرد منتفع نشده است، و به راستی هیچ کسی کم­تر از او شایستۀ چنین چیزی نیست.

بنای یادبود کینگ، شامل مجسمۀ غول پیکری از این رهبر حقوق مدنی می شود، با دیوارهایی گرداگرد آن که نقل قول هایی از بسیاری از سخنرانی ها و نوشته های کینگ بر آن ها نقش بسته است. ارزش آن را دارد که برخی از گفته های رادیکال تر کینگ را به یاد بیاوریم؛ گفته هایی که بسیاری، یعنی آنان که در جستجوی سترون ساختن مبارزات خونین دهۀ ۱۹۶۰ هستند، ترجیح می دهند به یاد نیاورند، چه رسد به آن که بر سنگ حک کنند.

کینگ طی نشستی در «شورای رهبری مسیحی جنوب» اعلام کرد که رفرم های اوایل دهۀ ۱۹۶۰، «اساساً به طبقۀ متوسط سیاه محدود بود»، و ضروری است که به وضعیت کارگران هم پرداخته شود. او گفت «ما می گوییم که سرمایه داری … یک مشکلی دارد»، «باید توزیع ثروت بهتر شود و شاید امریکا باید به سمت یک سوسیالیسم دمکراتیک حرکت کند».

کینگ ضمن محکومیت علنی و شجاعانۀ جنگ ویتنام گفت «ما در این جنگ جنایتکار هستیم» و «تقریباً بیش از هر ملت دیگری در این جهان مرتکب جنایت شده ایم». او حکومت ایالات متحده را «بزرگ­ترین تدارکاتچی خشونت در جهان امروز» لقب داد.

کینگ یک موعظه گر پاسیفیست بود و نه یک سوسیالیست یا انقلابی؛ و نسخۀ رادیکالش از سیاست بورژوایی، هرگز از نظام دو حزبی امریکا گسست نکرد. اما سیاستمدار دمکرات معاصری را نمی توان متصور بود که چنین شدیداللحن جنایات سرمایه داری امریکا را هم در داخل و هم خارج محکوم کند.

مراسم روز یکشنبه در برهۀ وخامت بحران اقتصادی و اجتماعی فرارسیده است که سطوح بی سابقه ای از فقر و گرسنگی را، به ویژه در میان کارگران سیاه و سایر اقلیت ها به وجود آورده است. به دنبال سیاست های راست­گرایانه و حامی سرمایۀ حکومت اوباما، ریزش توهمات در میان کارگران، از جمله کارگران و جوانان سیاهپوست، رو به رشد است. از بنای یادبود کینگ به شکل مزوّرانه ای برای منحرف ساختن این خشم اجتماعی موجّه و تبدیل آن به حمایت از انتخاب دوبارۀ اوباما بهره برداری می شود.

جنبش حقوق مدنی به رهبری مارتین لوتر کینگ جونیور، اثر عظیمی بر جامعۀ امریکایی برجای گذاشت. میلیون ها کارگر و جوان سیاهپوست، با حمایت ده ها میلیون نفر در سرتاسر جهان، وارد مبارزات گسترده ای شدند که ساختار «جیم کرو» در جنوب را ازهم گسست.

به دلیل سیاست های ارتجاعی «فدراسیون کارگران امریکا-کنگرۀ سازمان های صنعتی» (AFL-CIO) و همسویی با حزب دمکرات در میان «چپ» امریکا، رهبری این جنبش توده ای در دستان بخشی از روحانیت سیاه باقی ماند؛ و نهایتاً به کانال های امن سیاسی منحرف شد، به خصوص در دورۀ پس از ترور کینگ به سال ۱۹۶۸.

پایان دادن به ستمی نژادی که خودِ حکومت روا می داشت، به جای آن که نقطۀ آغازی برای مبارزه علیه کلیت نظام سرمایه داری شود، به مناسبتی برای معاملۀ کثیف میان طبقۀ حاکم امریکا و یک لایۀ ممتاز طبقۀ متوسط سیاهپوست بدل شد.

پرزیدنت ریچارد نیکسون، خالق سیاست «تبعیض مثبت»، مروّج «سرمایه داری سیاه»، یعنی پرورش دادن یک لایۀ کوچک از جمیعت سیاه که بتواند دست­کم به مدار بیرونی طبقۀ حاکم راه یابد، زمینه های ایدئولوژیک این زدوبند را فراهم آورد.

این سیاست منجر به آن شد که به دنبال شورش های توده ای دهۀ ۱۹۶۰، شهرداران سیاه شهر به شهر قدرت بگیرند، و شماری از امریکایی های افریقایی تبار به تدریج وارد سلسله مراتب شرکت ها، ارتش و حکومت شوند. این ساختارها، تنها با «تنوع» کمی بیش­تر، دست ناخورده باقی ماندند.

پرزیدنت جورج. دابلیو.بوش ابتدا «کولین پاول»، و سپس «کاندولیزا رایس» را به سمت وزیر امور خارجه منصوب کرد. امریکایی-افریقایی ها هشت سال به عنوان نمایندگان بین المللی اصلی امپریالیسم امریکا خدمت کردند، بدون آن که از خونین بودن جنگ های امریکا بکاهند یا سیاست خارجی امریکا را کم­تر غارتگرانه و ارتجاعی کنند.

در این میان تودۀ کارگران سیاه، و طبقۀ کارگر به طور کلی، فارغ از هر نژاد، با سقوط استانداردهای زندگی و شرایط بدتر معیشت رو به رو شدند.

مشارکت دادن بخشی از طبقۀ متوسط سیاه، خود جزئی از یک تحول فراتر بود که طی آن معترضین، آکادمیسین ها و روشنفکران ضدّ جنگ سابق از پیشینۀ طبقۀ متوسط، بر مبنای سیاست های متکی بر «هویت» و «سبک زندگی» و اشکال متعدد ایدئولوژی های «چپ» ضدّ مارکسیستی، از هرگونه جهت­گیری طبقاتی، حتی دورافتاده ترینِ آن، فاصله گرفتند؛ و نتیجۀ امر، بی اعتنایی و نهایتاً دشمنی آن ها با مبارزات و منافع طبقۀ کارگر بود. هدف از این فرایند عبارت بود از پرورش هواداران جدید «چپ» برای امپریالیسم امریکا.

اوباما نقطۀ اوج این فرایند است: یک رئیس جهور امریکایی- افریقایی راست­گرا، جنگ طلب و حامی وال استریت. ارتقای او به ریاست جمهوری، میراث دهه ها پیشرفت حقوق مدنی نیست، بلکه تلاشی است از سوی صاحبان منافع شرکت های ثروتمند در درون حزب دمکرات برای استفاده از رنگ پوست این کاندیدا به منظور پنهان سازی سیاست های ارتجاعی خود.

کینگ در بحبوحۀ فعالیت های علنی خود ترور شد، یعنی زمانی که داشت به نتایجی رادیکال دربارۀ ضرورت پیوند دادن مبارزات سیاهان جنوب به مبارزات طبقۀ کارگر سرتاسر کشور و مرتبط کردن مبارزه برای عدالت اجتماعی در داخل و ضدیت با جنگ امپریالیستی در خارج می رسید.

محدودیت های چشم انداز رفرمیستی کینگ و جنبشی که او هدایت کرد، مدت ها قبل با سیر رویدادها نشان داده شده است. نشان داده شد که تغییر بنیادین جامعۀ امریکا به واسطۀ اندرزهای اخلاقی، فارغ از این که چه مقدار صادقانه بوده باشند، ناممکن است. آن چه نیازش احساس می شود، یک چشم انداز متفاوت، متکی بر منطبق مبارزۀ طبقاتی است.

کارگران امریکا تنها با کسب نتایج سیاسی ضروری از سرنوشت نهایی جنبش حقوق دمکراتیک است که می توانند در این روز به تلاش های دمکراتیک این جنبش احترام بگذارند و آن را پاس بدارند.

کارگران باید به مبارزه ای سیاسی علیه نظام سرمایه داری و برای یک چشم انداز سوسیالیستی و انترناسیونالیستی دست بزنند. مبارزه برای دفاع از حقوق دمکرایتک، باید به مبارزه برای شغل، زندگی شایسته و خدمات اجتماعی پیوند بخورد. هیچ یک از این اهداف نمی تواند در جامعه ای محقق شود که به دست اقلیتی معدود، یعنی میلیاردرهایی که ثروت و قدرت سیاسی را در انحصار خود دارند، اداره می شود.

۲۶ اوت ۲۰۱۱

امتیازدهی

لينک کوتاه مطلب:

آرام نوبخت

از بنیان‌گذاران «گرایش بلشویک لنینیست‌های ایران» و ساکن انگلستان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

+ 5 = 8