امپریالیسم، «جنگ علیه تروریسم» و هیستری ضدّ مسلمانان
برگردان: آرام نوبخت
به دنبال حوادث تروریستی پاریس و «سن برناردینو» (کالیفرنیا)، «دونالد ترامپ»، کاندیدای میلیاردر حزب جمهوری خواه برای انتخابات ریاست جمهوری، روز دوشنبه طی سخنانی خواستار «جلوگیری تمام و کمال از ورود مسلمانان به ایالات متحده» شد. این صرفاً جدیدترین مورد از مجموعه خواسته های فاشیستی و خشنی است که از سوی این پرچمدار حزب جمهوری خواه مطرح شده است.
با این حال ترامپ از سایر اعضای دستگاه سیاسی حاکم امریکا هم بسیار فراتر رفت. این درخواست ترامپ، در راستای ملاحظات سایر سیاستمداران بود؛ به عنوان مثال «تد کروز» سناتور جمهوری خواه، ماه گذشته خواهان ممنوعیت ورود پناهندگان مسلمان-و نه مسیحی- از سوریه شده بود، و یا «بابی جیندال»، شهردار لوئیزیانا، به پلیس ایالتی دستور داده بود که مساجد را زیر نظر داشته باشند.
«دیوید بوئرز»، شهردار «رونوک» (ویرجینیا) از حزب دمکرات، ماه گذشته رویداد تاریخی حبس امریکایی های ژاپنی تبار در اردوگاه های کار اجباری در طول جنگ جهانی دوم را یادآور شد و ضمن تأیید آن گفت: «به نظر می رسد تهدیدی که امروز از سوی داعش متوجه امریکا است، همان قدر واقعی و جدی است که تهدید از سوی دشمنان ما در آن مقطع بود».
این احیا شدن دوبارۀ چنین درخواست های سیاسی ارتجاعی ای در ایالات متحده، در سایر کشورهای امپریالیستی نیز همچون آینه منعکس می شود. نخست وزیر بریتانیا، «دیوید کامرون» به مخالفین جنگ در سوریه برچسب «همسویی با تروریسم» زده است. در فرانسه حزب نئوفاشیست مارین لوپن، «جبهۀ ملی»، در انتخابات محلی این هفته و در بحبوحۀ لغو حقوق دمکراتیک از سوی حکومت «اولاند» و ایجاد جوّ رعب و وحشت به دنبال حوادث ۱۳ نوامبر، بزرگترین سهم از آرا را نصیب خود کرد.
در سرتاسر اروپا، عامدانه به این شووینیسم ضدّ مسلمانان در پاسخ به بحران پناهجویی دامن زده شده است. تمامی قدرت های مهم در جستجوی توجیه طرح های خود برای بسط جنگ در سوریه هستند.
در ایالات متحده، بیانیه های «ترامپ» به حق با خشم سیاستمداران و چهره های رسانه ای رو به رو شده است؛ آن ها همگی ادعا می کنند که با شنیدن بیانیه های ترامپ، به حیرت فرو رفته اند. اما به راستی چه کسی را دارند مسخره می کنند؟ شکل منسجم تر ترّهات یک چنین فاشیست خرفتی را می توان در جوّ هیستری دائمی و روزمرۀ رسانه ها سراغ گرفت. تفاوت بین ترامپ و کسی مثل «ولف بلیتزر» مجری خبرگزاری «سی.ان.ان»، بسیار نامحسوس است. او محصول یک محیط سیاسی بیمار است.
تا جایی که به اوباما بازمی گردد، او در سخنرانی روز یکشنبه ژست یک منتقد حملات جمهوری خواهان به مسلمانان را گرفت. با این حال حکومت اوباما خود مسئول تداوم یک سیاست امپریالیستی در خاورمیانه است که تمام کشورها را ویران کرده و جان دست کم یک میلیون نفر، به خصوص مسلمان را در این فرایند گرفته است.
این رها شدن افسار نیروهای ارتجاع محض، در واقعیت امر تجلی ارگانیک ماهیت خودِ امپریالیسم است. همان طور که لنین تأکید کرد، امپریالیسم «سرتاسر ارتجاع است». لنین در اواسط جنگ جهانی اول نوشت « تفاوت بین بورژوازی امپریالیستی از نوع جمهوری خواه -دمکراتیک و از نوع سلطنت طلب – ارتجاعی، دقیقاً از این رو محو شده است که آن ها هر دو به صورت زنده در حال گندیدن هستند». تعفن جامعۀ سرمایه داری معاصر- متکی بر انگل پروری، کلاهبرداری های مالی، جنگ و تاراج- باری دیگر کثافات سیاسی را در قالب عوام فریبی های نژادپرستانه بالا می آورد.
کلّ تجربۀ قرن بیستم این واقعیت را نشان داده است که جنگ امپریالیستی، همیشه همراه است با حمله به حقوق دمکراتیک و تشدید بیگانه هراسی. مداخلۀ امریکا در جنگ جهانی اول که به زعم «وودرو ویلسون» قرار بود جهان را به جایی امن برای دمکراسی تبدیل کند، همراه با خود کشتار کارگران و زندانی کردن رهبران سوسیالیست نظیر «یوجین دبس» را به دنبال داشت، و این سپس همراه شد با موج یورش های سیستماتیک به سوسیالیست ها موسوم به «Palmer Raids».
دورۀ منتهی به جنگ جهانی دوم و همین طور سال های جنگ، رعب و وحشتی غیرقابل توصیف را با خود به همراه آورد؛ از جمله ظهور فاشیسم و «راه حلّ نهایی» حزب نازی که منجر به قتل ۱۱ میلیون نفر و سر به نیست شدن بخش وسیعی از یهودیان اروپا شد. در ایالات متحده، حکومت «فرانکلین روزولت»، بر روند توقیف امریکایی های ژاپنی تبار و زندانی کردن رهبران برجستۀ جنبش تروتسکیستی تحت «قانون اسمیت» نظارت داشت.
دورۀ جنگ کره، نقطۀ اوج مک کارتیسم و پروژۀ تعقیب و شکار سوسیالیست ها در اتحادیه های کارگری و صنعت تفریحی بود. جنگ استعماری فرانسه در الجزیره، کشور را به لبۀ پرتگاه جنگ داخلی کشاند، از جمله کشتار معترضین در یک تظاهرات مسالمات آمیز و اعمال وضعیت فوق العاده. در طول جنگ ویتنام، «اف.بی.آی» به درون سازمان های سیاسی به طور گسترده ای رخنه کرد و ترور چهره های اپوزیسیون (از جمله اعضای برجستۀ گروه «بلک پنترز») را سازمان داد.
در طی هر جنگ امپریالیستی، طبقۀ حاکم در جستجوی آن است که عقب مانده ترین و نژادپرستانه ترین فضا را ترویج کند. «جنگ علیه تروریسم» که به مرگ یک میلیون مسلمان منجر شده است، با ایجاد محیطی که در آن به هیستری نژادپرستانه از سوی رسانه ها دامن زده می شود، تفاوتی با سایر موارد ندارد.
ریشه های اجتماعی عمیق حرکت به سوی جنگ و حمله به حقوق دمکراتیک، در این واقعیت نمایش داده می شوند که با وجود پایان حاکمیت بوش، تغییر قابل توجهی در این مسیر ایجاد نشد. الغای حقوق دمکراتیک در دورۀ اوباما ادامه یافت. سهم اصلی او، نهادینه کردن قتل های پرهزینۀ دولتی بود، درست مانند یک بانک مرکزی برای سیاست خارجی امریکا.
سستی سیاسی لیبرالیسم معاصر و سازمان های مختلف چپنما، نتیجۀ این امر است که آن ها خود عمیقاً در تشویق و توجیه جنگ و میلیتاریسم دست دارند.
با وجود رگبار تبلیغاتی ممتد رسانه ها، هیچ حمایت وسیع یا ریشه داری نسبت به صحبت های ترامپ و کل دستگاه سیاسی به چشم نمی خورد. اما شکل سازمان یافتۀ روحیه و جوّ ضد امپریالیستی و دمکراتیک، بستگی دارد به بسیج سیاسی مستقل طبقۀ کارگر حول برنامه ای که منشأ جنگ و ارتجاع سیاسی را هدف بگیرد؛ یعنی: نظام سرمایه داری.
۹ دسامبر ۲۰۱۵