تجزیۀ امپریالیستی جدید خاورمیانه

زمان تقریبی مطالعه متن ۵ دقیقه

ژوزف کیشور

برگردان: آرام نوبخت

رویدادهای هفتۀ گذشته، هم­چون نقطۀ عطفی در روند توسعۀ امپریالیسم قرن بیست و یکم در تاریخ به ثبت خواهد رسید. به دنبال تشدید کارزار بمباران فرانسه در سوریه طی ماه گذشته، ایالات متحدۀ امریکا، بریتانیا و آلمان نیز ظرف چند روز به مداخلۀ نظامی خود در سوریه شدت بخشیدند.

بهانۀ این عملیات، حملات تروریستی ۱۳ نوامبر در پاریس است که اکنون تیراندازی و کشتار فجیع روز چهارشنبه در «سن برناردینو» (کالیفرنیا) نیز به آن اضافه می شود. با این حال دلایلی که به مردم ارائه می شود، ارتباط اندکی با تصمیمات استراتژیکی دارد که در رده های بالای ارتش و نهادهای امنیتی اتخاذ می شود.

کشتار ۱۳۰ تن در پاریس و ۱۴ تن در «سن برناردینو» به یکسان تراژیک هستند، اما نمی توانند توضیح دهندۀ مداخلۀ نظامی فوری و متشنج قدرت های اصلی امپریایستی در خاورمیانه باشند. هر کسی باید به یاد بیاورد که در سال ۱۹۱۵، پس از غرق شدن کشتی «آر. ام. اس لوسیتانیا»، با مرگ ۱۱۹۸ تن، ایالات متحده از ورود به جنگ جهانی اول طفره رفت. در آن مقطع، طبقۀ حاکم امریکا هم­چنان بر سر این که آیا مداخله در «جنگ بزرگ» اقدامی مقتضی است یا خیر، به چند پاره تقسیم شده بود.

نیروی اصلی در پس جنگ سوریه، همان نیرویی است که انگیزۀ تجزیۀ امپریالیستی خاورمیانه در کلیت آن بوده است: منافع سرمایۀ مالی بین المللی. قدرت های مهم امپریالیستی می دانند که اگر قرار است در این تقسیم غنایم حرفی برای گفته داشته باشند، باید سهم خودشان از کشتار را هم متقبل شوند.

این تحرک جنگی در خاورمیانه عمیقاً در میان مردن منفور است، و همین امر توضیح دهندۀ دستپاچگی برای بهره برداری از حملات اخیر، همراه با جوّ رعب و وحشتی که رسانه ها به آن دامن زده اند، برای انجام هر چه سریع تر یک رشته اقدامات است. رویدادهای هفتۀ گذشته را درنظر بگیرید:

روز سه شنبه، حکومت اوباما اعلام کرد که گروه جدیدی از «نیروهای عملیات ویژه» را ظاهراً برای مقابله با دولت اسلامی عراق و شام (داعش) اعزام خواهد کرد. همان روز طی یک کنفرانس مطبوعاتی، اوباما تکرار کرد که هرگونه حلّ مسألۀ جنگ سوریه، باید از مدار خلع بشار اسد به عنوان متحد کلیدی روسیه بگذرد.

روز چهارشنبه، پس از آن که رهبر حزب کارگر، «جرمی کوربین»، با پذیرش «رأی آزاد» نمایندگان حزب خود راه را برای جنگ باز کرد، پارلمان بریتانیا به حمایت از اقدام نظامی در سوریه رأی دارد. چهارشنبه شب، هواپیماهای جنگی بریتانیا بلافاصله برای بمباران اهداف در سوریه حرکت کردند. «دیوید کامرون»، نخست وزیر بریتانیا، هر گونه مخالفت با جنگ را به عنوان «همسویی با تروریسم» محکوم کرد.

روز جمعه، «بوندستاگ» آلمان بدون تقریباً هرگونه بحثی، به سرعت رأی به پیوستن به جنگ سوریه داد. تصویب مداخلۀ نظامی در پارلمان، به دنبال تصمیم حکومت در اوایل هفته برای اعزام ۱۲۰۰ سرباز، شش جت «تورنادو» و یک کشتی جنگی به منطقه بود.

سپس اواخر هفته، دستگاه سیاسی و رسانه های امریکا از کشتار «سن برناردینو» بهره برداری کردند تا فشار بیش­تری برای بسط جنگ وارد بیاورند. کاندیداهای انتخاباتی حزب جمهوری خواه، بیانیه هایی خصمانه صادر کردند که تأکید می کرد امریکا «با جنگ جهانی بعدی» رو به رو است («کریس کریستی»، شهردار نیو جرسی)؛ «ملت، به یک رئیس جمهور دورۀ جنگ نیاز دارد» («تد کروز»، سناتور تگزاس)، و «آن ها به ما اعلان جنگ کرده اند، ماهم باید به آن ها اعلان جنگ کنیم» («جب بوش»، شهردار سابق فلوریدا).

اوبا یکشنبه شب طی یک سخنرانی از سیاست خود در سوریه در برابر منتقدین جمهوری خواه دفاع نمود و مخالفت خود را با اعزام گستردۀ نیروهای زمینی به عراق و سوریه به نفع تشدید حملات هوایی، تأمین مالی گروه های داخل سوریه و استفاده از سربازان کشورهای همسایه اعلام داشت. او با با ستایش از حرکت های فرانسه، آلمان و بریتانیا، اعلام کرد «از زمان حوادث پاریس (۱۳ نوامبر)، نزدیک ترین متحدین ما … سهم خود را در کارزار نظامی ما بالا برده اند که این به ما کمک می کند به تلاش خود برای نابودی داعش شتاب بدهیم».

در همان حال که آن ها روی جنگ اصرار دارند، اما نه اوباما و نه هیچ بخشی از دستگاه سیاسی، قادر نیست کلمه ای دربارۀ ریشه های واقعی داعش بگوید؛ چرا که در این صورت کذب بودن بهانۀ «جنگ علیه تروریسم» که ۱۵ سال است بنیان سیاست خارجی امریکا بوده، نشان داده می شود.

اوباما در سخنرانی روز یکشنبه تلویحاً به رشد داعش «در میانۀ هرج و مرج جنگ در عراق و سپس در سوریه» اشاره کرد، تو گویی این چیزی نامرتبط به سیاست خود امریکا بوده است. در واقع امریکا و متحدین آن ابتدا عراق را اشغال و نابود کردند؛ سپس گروه های بنیادگرای اسلامی را در سوریه ساختند که از درون آن داعش به عنوان طلایه دار جنگ علیه رئیس جمهور سوریه، اسد، ظاهر شد.

ستیزه جویان داعش که حملات پاریس را سازمان دادند، قادر بودند که آزادانه به داخل و خارج سوریه سفر کنند، چرا که هزاران نفر از جوانان مشابه با حمایت مقامات در حال سفر از اروپا به سوریه برای پیوستن به جنگ با اسد بودند.

در مورد حملۀ «سن برناردینو»، مقامات سفر دو ضارب به عربستان سعوی و تماس آن ها با افرادی در جبهۀ النصره را به عنوان مواردی ذکر می کنند تا این کشتار را یک اقدام تروریستی معرفی کنند. این در حالی است که عربستان سعودی، مرکز حمایت و تأمین مالی گروه های بنیادگرای اسلامی در سرتاسر خاورمیانه، یکی از متحدین کلیدی امریکا در منطقه است، و جبهۀ النصره، شاخۀ وابسته به القاعده، متحد عملی امریکا در سوریه به شمار می رود.

اقدامات قدرت های امپریالیستی، نه پاسخی به حملات اخیر، بلکه تحقق طرح ها و جاه طلبی های بلندمدت هستند. با رأی این هفتۀ بریتانیا، رأی «مجلس عوام» (سال ۲۰۱۳) در ردّ مشارکت در جنگِ برنامه ریزی شده به رهبری امریکا با رژیم اسد، معکوس می شود. طبقۀ حاکم آلمان برای ایفای نقش نظامی به مراتب فعالانه تر، قیل و قیل به راه انداخته است، تا خود را به عنوان یک قدرت مسلط اروپا ابزار کند.

تا پیش از حملات «سن برنادیو»، در درون دستگاه سیاسی و رسانه ای حاکم امریکا صداهایی مصمم به اعزام نیروی زمینی و تحمیل یک منطقۀ «پرواز ممنوع» در سوریه، به گوش می رسید.

قدرت های امپریالیستی، به سرکردگی ایالات متحده، به مدت یک ربع قرن، در جنگی بی پایان، با مرکزیت خاورمیانه و آسیای مرکزی، درگیر شده اند. بیش از یک میلیون نفر کشته شده، و میلیون ها نفر دیگر پناهنده شده اند. پس از جنگ های افغانستان و عراق در دورۀ حاکمیت بوش، اوباما ناظر بر جنگ لیبی و کارزارهای «سی.آی.ای» برای «تغییر رژیم» در اوکراین و سوریه بوده است. پیامدهای فاجعه بار هر عملیات، صحنه را برای بسط و تشدید جنگ آماده کرده است.

آن چه دارد رخ می دهد، بازتقسیم و استعمار دوبارۀ جهان است. تمامی قدرت های کهن، برای طلب کردن سهم خود، هجوم آورده اند. نزاع سوریه، هرچند در کانون منطقۀ نفت خیز خاورمیانه است، اما در حال تبدیل به یک جنگ نیابتی با روسیه است. در آن سوی سرزمین های پهناور اوراسیا، ایالات متحده در حال دست زدن به اقداماتی بیش از پیش تحریک آمیز علیه چین در دریای جنوب چین است.

وضعیت ژئوپلتیک امروز، انفجاری تر از هر زمان دیگری نسبت به جنگ جهانی دوم است. طبقۀ حاکم، در احاطۀ بحران اقتصادی و اجتماعی مهارناپذیری است که هیچ راهکار مترقی برای آن ندارد، و به همین دلیل به طور روزافزونی به جنگ و چپاول به عنوان تنها پاسخ ممکن می نگرد.

۷ دسامبر ۲۰۱۵

امتیازدهی

لينک کوتاه مطلب:

آرام نوبخت

از بنیان‌گذاران «گرایش بلشویک لنینیست‌های ایران» و ساکن انگلستان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

− 2 = 3