سال ۲۰۱۵ و موج خروشان جنگ
۲۳ ژانویۀ ۲۰۱۵
برگردان: آرام نوبخت
پرزیدنت باراک اوباما، سه شنبه شب، طی سخنرانی خود در کنگره دربارۀ وضعیت عمومی کشور، ادعا کرد که با گذشت یک دهه و نیم از آغاز قرن جدید، ایالات متحدۀ امریکا تاریخ بیش از ۱۳ سال جنگ بی وقفه را «ورق زده» و «درس های پرهزینه ای» از مداخلات در عراق و افغانستان گرفته است.
این اظهارات اوباما همان قدر به واقعیت ارتباط دارد که ادعاهای توهمی و دروغین او مبنی بر «گذشتن سایۀ بحران» از فراز سر اقتصاد امریکا، و این که امریکا به یُمن «صنعت پرتب و تاب» خود، با تجربۀ «بهود»ی که بر «زندگی مردم بیشتری» تأثیر می گذارد و با دستمزدهایی که «نهایتاً رشد دوباره را از سر گرفته اند»، «از رکود بیرون آمده است».
ادعاهای نخ نمای اوباما دربارۀ فروکش موج جنگ، دروغ بودن خود را درست در ادامۀ سخنرانی خود او نشان داد. اوباما از کنگره درخواست کرد تا با تصویب یک لایحۀ «مجوز استفاده از نیروی نظامی» (AUMF) بدون محدودیت زمانی، جنگی را که کاخ سفید پنج ماه پیش در عراق و سوریه به راه انداخت، پوشش دهد.
رئیس جمهور امریکا این ادعای تردیدآمیز را مطرح کرد که نهادهای اطلاعاتی امریکا دیگر شکنجه نمی کنند- در حالی که عوامل دخیل در برنامۀ شکنجه در دورۀ حکومت بوش، از معافیت کامل از پیگرد برخوردار شده اند. در عین حال، اوباما با رجزخوانی اعلام کرد که کاربرد حملات موشکی پهبادها، «به آن صورت که باید، محدود شده است». این حملات، بر مبنای «فهرست های مرگ» صورت می گیرند که در نشست های کاخ سفید موسوم به «سه شنبه های مرگ» (Terror Tuesdays) تنظیم می شوند. یکی از تحلیل های اخیر از این ترورهای هدفمند نشان می داد که طی تلاش های صورت گرفته برای ترور ۴۰ تن در پاکستان، پهبادهای امریکایی ۱۱۴۷ نفر را قتل عام کرده بودند.
اوباما، این قهرمان سابق «امید و تغییر»، با انعکاس همان شعارهای سلف خود، جورج دابلیو بوش، اعلام کرد: «ما به تعقیب تروریست ها و انهدام شبکه های آنان ادامه خواهیم، و ما حق داریم که این امر را به طور یکجانبه انجام دهیم؛ از زمانی که من برای انهدام تروریست هایی که تهدید مستقیم ما و متحدین مان هستند دولت خود را آغاز کردم، این اقدام را بی رحمانه انجام داده ایم». به بیان دیگر، امپریالیسم امریکا همچنان حقّ حمله به هر کسی، در هر جای این کرۀ خاکی را برای خود مفروض می داند، گور پدر قوانین بین المللی!
همان خطوط ابتدایی سخنرانی اوباما- مبنی بر این که «نخستین بار از زمان حادثۀ یازده سپتامبر، مأموریت جنگی ما در افغانستان به پایان رسیده است»- یک دروغ آشکار بود. در همان حال که تقریباً ۱۵ هزار سرباز هنوز در کشور باقی هستند، نیروهای عملیات ویژه به مأموریت های تجسس و انهدام مخالفان رژیم مورد حمایت امریکا در کابل ادامه می دهند، در این میان، فرماندۀ ارشد امریکا در افغانستان اعلام کرد که گزینۀ «تمدید مأمویت» نیروهای اشغالگر امریکایی را محفوظ دارد.
در بستر وضعیت جاری جهانی، ادعای اوباما دربارۀ «ورق زدن» تاریخ، نه به معنای حرکت به جلو به سوی یک دورۀ جدید صلح، بلکه در عوض یک عقبگرد به سوی تنش های عمیق جهانی است، تنش هایی که بشریت را یک قرن پیش به کام یک جنگ جهانی فاجعه بار فرو برد.
امپریالیسم امریکا تقریباً در همۀ قاره ها درگیر مداخلات میلیتاریستی بی پروا بوده است، مداخلاتی که خطر برافروختن یک جنگ جهانی جدید را در بردارد. نخستین سه هفتۀ سال ۲۰۱۵، تنها شاهد تشدید این تهدیدها بوده است.
در شرایطی که نبردهای مرگبار میان نیروهای رژیم مورد حمایت امریکا در «کییف» و مخالفین آن در شرق اوکراین ازسر گرفته شده است، پنتاگون اعلام کرده که مشغول اعزام سربازان امریکایی به این کشور برای تعلیم و رایزنی با «گارد ملی» جدید- نیرویی تحت تسلط شبه نظامیان فاشیستی- است. حکومت اوباما طرح پیشنهادی روسیه را برای یافتن راه حل صلح آمیز نزاعی که تقریباً جان ۵ هزار نفر را از ماه آوریل به این سو گرفته است، رد کرد و آن را یک «طرح اِشغال روسی» نامید.
اوباما در سخنرانی خود ضمن شور و شوق از ویرانی حاصل از تحریم های اعمالی امریکا، اتحادیۀ اروپا و ناتو بر روسیه، با غرور گفت که «روسیه منزوی است و اقتصاد آن، متلاشی».
واشنگتن مصمم است جنگ در اوکراین را ادامه دهد، تا به این ترتیب شکست ژئوپلتیکی قاطعانه ای را به روسیه وارد بیاورد. از دید امریکا، این یک گام مهم برای عرض اندام هژمونی آن بر منطقۀ «اوراسیا» است- حتی اگر به قیمت یک جنگ هسته ای باشد.
در آسیا، امپریالیسم امریکا با اتهامات بی اساس خود به کرۀ شمالی در مورد هک کردن شرکت «سونی»، عامدانه به آتش بیار تنش ها با کرۀ شمالی تبدیل شده، و در عین حال به دنبال تقابل با چین است. وزارت خارجۀ امریکا خواست کرۀ شمالی به گفتگو را پس زده و با انجام رزمایش های نظامی مشترک با کرۀ جنوبی در فصل بهار، به تنش ها بر سر شبه جزیرۀ کره شدت می بخشد. امریکا همزمان تنازعات با چین را در دریای جنوب چین تغذیه می کند.
امپریالیسم امریکا هرچند طلایه دار حرکت به سوی جنگ است، اما تنها نیست. قدرت های امپریالیستی کوچک تر نیز منافع خود را طلب می کنند. آلمان و ژاپن هر دو در حال کنار دور انداختن ژست های صلح طلبی سابق شان در دورۀ پسا جنگ جهانی دوم هستند و آن هم به نفع احیای عریان میلیتاریسم. فرانسه با بهره برداری از حملات تروریستی اخیر در پاریس، مشغول توجیهِ شدت بخشیدن به مداخلات امپریالیستی در خاورمیانه، آفریقا و فراتر است. سربازان کانادایی در معرکۀ جنگ عراق درگیرند، در حالی که استرالیا نقش شریک متجاوز در سیاست «محور آسیا»ی واشنگتن را برای خود در نظر گرفته است.
در همان حال که اوباما ادعا می کند در حال نبرد با «تروریسم» در سوریه و عراق است، اسرائیل به عنوان متحد اصلی امریکا در خاورمیانه مشغول تسلیح و کمک به شاخۀ وابسته به القاعده در سوریه است- درست همان کاری که خود واشنگتن در گذشته کرد- و در این میان به حملات تحریک آمیز با هدف روشن کردن جرقه های جنگ منطقه ای دامن می زند.
درست مانند سال های ۱۹۱۴ و ۱۹۳۹، محرک این فوران میلیتاریسم جهانی، عبارت است از بحران عمیق، طولانی و ساختاری سرمایه داری جهانی، بحرانی که طی آن هر یک از قدرت های امپریالیستی به دنبال نجات خود به بهای رقبایشان هستند.
همان طور که لئون تروتسکی، از رهبران انقلاب روسیه، در جزوۀ جاودانه اش با عنوان «جنگ و انترناسیونال»، یک قرن پیش نوشت، علت بنیادی جنگ در تضادهای نظام سرمایه داری جهانی، مهمتر از همه تضاد میان خصلت جهانی تولید سرمایه داری و نظام دولت-ملت که سرمایه داری و مالکیت خصوصی بر ابزار تولید در آن ریشه دارند، نهفته است.
همان طور که تروتسکی اشاره کرد، جنگ جهانی که در سال ۱۹۱۴ به ناگهان آغاز شد، «عظیم ترین تلاشی در تاریخ یک نظام اقتصادی بود که به دلیل تناقضات های ذاتی خود ویران شد». این جنگ، بیانگر «ورشکستگی تاریخی» تمامی آن کسانی بود که «وظیفه شان هدایت جامعۀ بورژوازی، سخن گفتن به اسم آن و بهره برداری از آن بوده است».
هرچند جنگ «روشی است که سرمایه داری به واسطه اش، در اوج تکامل خود، به جستجوی حلّ تضادهای لاینحل خود برمی آید»، اما به گفتۀ تروتسکی طبقۀ کارگر می بایست «با روش خود، روش انقلاب سوسیالیستی» به آن واکنش نشان دهد.
صدسال پس از نوشته شدن این عبارات، نظام سرمایه داری، بشریت را با تهدید به فاجعۀ به مراتب عظیم تر جنگ جهانی هسته ای سوم رو به رو می کند، و به بدیل هایی که تروتسکی در سال ۱۹۱۴ ترسیم کرده بود، قدرت و فوریتی بس عظیم تر می بخشد.
تنها راه خروج طبقۀ کارگر بین المللی از فاجعه ای که سرمایه داری جهانی تدارک می بیند، ساختن یک جنبش ضدّ جنگ توده ای بر مبنای برنامۀ انترناسونالیسم سوسیالیستی است.
۲۳ ژانویۀ ۲۰۱۵