نتانیاهو و پوزش خواهی از هیتلر

زمان تقریبی مطالعه متن ۵ دقیقه
ژان شائول

برگردان: آرام نوبخت

روز سه شنبه، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، رهبری ملی فلسطینیان را مقصر «راه حل نهایی» هیتلر دانست. نتانیاهو طی سخنرانی خود در ۳۷مین کنگرۀ صهیونیسم در اورشلیم، اعلام کرد که ریشه کن کردن شش میلیون یهودی اروپا و از جمله استفاده از اتاق های گاز، نه ایدۀ هیتلر، که ایدۀ مُفتی اعظم اورشلیم بوده است.

نتانیاهو ادعا می کند «هیتلر نمی خواست در آن مقطع یهودیان را ریشه کن کند، بلکه خواهان بیرون راندن یهودیان بود. حاج امین الحسینی نزد هیتلر رفت و گفت که “اگر بیرون شان کنی، همۀ آن ها به این جا (فلسطین که در آن مقطع تحت حاکمیت بریتانیا بود) بازمی گردند. هیتلر پرسید “پس با آن ها چه کار باید بکنم”. و حسینی پاسخ داد: “بسوزان شان”»

کل این شرح مکالمه بین هیتلر و حسینی دروغ است.

حسینی یک رهبر ملی گرای بورژوا بود که برای جلب حمایت در برابر بریتانیا به آلمان آمده بود، آن هم به این دلیل که بریتانیا در سال ۱۹۱۷ وعدۀ ایجاد یک سرزمین را برای یهودیان در داخل فلسطین داده بود. منتها حسینی هم با سرزمین یهودیان در داخل فلسطین مخالفت داشت و هم مهاجرت آن ها به فلسطین. او در تاریخ ۲۸ نوامبر ۱۹۴۱ با هیتلر ملاقات کرد. اما در گزارش رسمی ملاقات هیچ گونه اشاره ای به چنین ملاحظاتی نمی کند. در واقع هیچ مدرکی وجود ندارد که او حتی از «راه حل نهایی» با خبر بوده باشد، چرا که این طرح تا سال ها پنهان نگاه داشته شده بود.

طرح انحلال یهودیان، متعلق به هیتلر بود. در ژانویۀ ۱۹۳۹، بیش از دو سال قبل از ملاقات با حسینی، هیتلر در رایشتاگ- پارلمان آلمان نازی- سخنرانی داشت و در آن جا به صراحت دربارۀ قصد خود مبنی بر ریشه کن کردن نژاد یهود صحبت کرد.

محکومیت سخنان نتانیاهو از طرف مورخین، بازماندگان هولوکاست در اسرائیل و سیاستمداران دنیا، تقریباً جهانی بوده است. نتانیاهو علناً خود را با مدافعین هیتلر تداعی کرده و خود را در صف چنین نیروهای ارتجاعی- از قماش یورگ بابروفسکی، استاد تاریخ اروپای شرقی در دانشگاه هامبولت برلین- قرار داده است. بابروفوسکی به حمایت از ارنست نولته، از دیگر پوزش خواهان نازی ها، درآمده و اعلام کرده بود: «هیتلر بیمار روانی نبود، او شرور نبود». اکنون بر مبنای چنین دروغ پردازی هایی دربارۀ تمایلات صلح جویانۀ هیتلر، هر نئو فاشیستی برای پراکندن چنین دیدگاه هایی، احساس راحتی خواهد کرد.

صدر اعظم آلمان، آنگلا مرکل که با خجالت در کنار نتانیاهو در کنفرانس مطبوعاتی روز چهارشنبه ایستاده بود، گفت که مسئولیت هولوکاست، با آلمانی ها است. سخنگوی او، اشتفن زایبرت اضافه کرد: «تمام آلمانی ها، تاریخ جنون نژادی مرگبار نازی ها را که منجر به گسست از تمدن، یعنی هولوکاست شد می دانند… ما می دانیم که مسئولیت این جنایت علیه بشریت، با آلمان و خودمان است».

پوزش خواهی نتانیاهو از هیتلر، نه یک گفتۀ نسنجیده، که بخشی از یک سخنرانیِ آماده شده بود. این نخستین بار نبود که او چنین ادعایی را مطرح می کند. در سال ۲۰۱۲ نیز او ادعا کرده بود که حسینی «یکی از معماران اصلی» راه حل نهایی هیتلر بوده است.

البته مفتی اعظم، هدف اصلی تجدیدنظرطلبی تاریخی نتانیاهو نیست. هدف او چیزی کم­تر از نسبت دادن جنایات نازی ها به مردم فلسطین نیست.

مردم فلسطین به هیچ وجه مسئولیتی در قبال هولوکاست بر عهده ندارند. هولوکاست محصول تناقضات جامعۀ سرمایه داری اروپا، در شرایط فوران جنگ جهانی دوم، با پیشگامی امپریالیسم آلمان بود. توحش و نسل کشی از طرف نازی ها، از درون کنش و واکنش دو فرایند برخاست: هراس طبقۀ سرمایه دار از جنبش کارگری سوسیالیستی، و میراث طولانی و مهلک نفرت از یهودیان در اروپا که به یهودستیزی سیاسی تکامل پیدا کرد.

هدف سیاسی ملاحظات نفرت انگیز نتانیاهو واضح است: این اظهارت تنها چند روز پس از آن مطرح شد که حکومت او، با اعلام تمهیداتی که شهروندان و ساکنین فلسطینی اسرائیل را عملاً تحت حاکمیت نظامی قرار می داد، قدم گذاشتن اسرائیل به عرصۀ جنگ داخلی را اعلام داشت.

پیش از این حکومت های متوالی اسرائیل محاصرۀ هشت سالۀ غزه را حفظ کرده و مانع دسترسی ساکنین آن به ابتدایی ترین مایحتاج نظیر بهداشت و درمان، سوخت و مصالح ساختمانی شده اند، و به این ترتیب غزه را به یک زندان بدون سقف تبدیل کرده اند که بی شباهت به گتوهای ورشو نیست. سال گذشته، بیش از ۲ هزار نفر از اهالی غزه طی «عملیات تیغۀ حفاظتی» کشته شدند، به دنبال کازار بمباران هوایی که ناحیه را به تلّی از ویرانه تبدیل کرد، ۱۱ هزار نفر مجروح و ۲۵۰ هزار نفر آواره شدند. بنابراین هر کسی می تواند تصور کند که نتانیاهو قصد ایجاد چه کابوس دیگری را دارد.

دیدگاه های نتانیاهو، تاریخی طولانی دارد. او رهبر حزب «لیکود» است؛ اسلاف سیاسی این حزب را حزب «حیروت» و حزب مافوق راست «تجدیدنظرطلبان» که در دهۀ ۱۹۲۰ به وسیلۀ ولادیمر ژابوتینسکی در فلسطین بنیان گذاشته شد، تشکیل می دهند. او در جستجوی رقابت و سبقت جستن از رژیم های فاشیستی آلمان، ایتالیا و لهستان بود. پدر نتانیاهو، یکی از فعالین «تجدیدنظرطلب»، بعدها به منشی خصوصی ژابوتیسنکی تبدیل شد.

همان طور که «لِنی برِنر» به تفصیل در کتاب «صهیونیسم در عصر دیکتاتورها» توضیح می دهد، «تجدیدنظرطلبان» کوچک­ترین اقدامی در مخالفت با آزار و شکنجۀ یهودیان اروپایی نکردند، بلکه در عوض با فاشیست ها همکاری کردند تا با تحقق مهاجرت گسترده به فلسطین، پروژۀ صهیونیستی دوام بیاورد.

«تجدیدنظرطلبان» وارد فعالیت های تروریستی در قالب گنگ های «اشترن» و «ارگون» شدند (مناخیم بگین و اسحاق شامیر از رهبران این باندها، بعداً نخست وزیر شدند)؛ صهیونیست های حزب کار، فعالیت های آن ها را تحریم کردند. بگین، کشتار بدنام «دیر یاسین» را انجام داد که طی آن تمامی ۲۵۴ سکنۀ روستا کشته شدند. این واقع نقش مهمی در بیرون راندن فلسطینی ها از زمین ها و خانه هایشان به عنوان پیش شرط اساسی بنیان گذاری دولت اسرائیل داشت.

«تجدیدنظرطلبان» (که بعدها به حزب «حیروت» و نهایتاً «لیکود» تبدیل شدند) در سال های نخست دولت صهیونیستی یک نیروی سیاسی بی اعتبار بودند، و از این رو در حکومت وحدت ملی دوران جنگ ۱۹۶۷ به حزب کارگر پیوستند. از زمان شکست حزب کارگر در انتخابات ۱۹۷۷، رهبران آن ها به مدت ۳۲ سال از ۳۸ سال آخر در قدرت بوده اند (یا به عنوان «لیکود» یا شاخۀ آن، «کادیما»).

نتانیاهو فرزند خلف پدر خود است، و همان تعریف و تمجیدهایِ به زحمت قابل پنهان سازی «تجدیدنظرطلبان» از هیتلر و طرح آن ها برای اشغال کلّ فلسطین و اخراج یا پاکسازی ساکنین کنونی آن را تکرار می کند.

نتانیاهو طی نُه سال نخست وزیری خود، با ترویج جنبش مافوق ناسیونالیستی شهرک نشینان و متعصبین دوآتشۀ مذهبی که حملات خشن شان به فلسطینی ها اساساً بدون مجازات پیش رفته است، بیش از پیش سیاست اسرائیل را به سمت راست چرخش داده است.

این که چنین فردی به همراه نیروهایی که رهبری می کند، می توانند به رهبران اسرائیل مبدل شوند، علامتی است از یک جامعۀ بیمار. شکست خفت بار چشم اندازی صهیونیستیِ استقرار یک سرزمین برای یهودیان جهان- جایی که در آن به بهای اخراج و شکنجۀ فلسطینیان، از شرّ آزار و اذیت و یهودی ستیری سابق در اروپا رها شوند- این جامعه را به مرز انفجار کشانده است.

اسرائیل به عوض آن که عدالت اجتماعی و برابری را برای کلیۀ شهروندان خود داشته باشد، به سمبل پاکسازی نژادی، جنگ و اشغال نظامی تبدیل شده است. اسرائیل جامعه ای است عمیقاً متلاشی شده و یکی از کشورهای جهانِ توسعه یافته که بالاترین قطب­بندی اجتماعی در آن به چشم می خورد. قتل فلسطینیان و نابودی مایملک آن ها، حملات نژادپرستانه به کارگران مهاجر و سایر اقدامات خشونت آمیز نیروهای راست افراطی که دولت صهیونیستی کِشت کرده، گواهی است بر بازتولید همان شرایط دیکتاتوری، گتوها، پوگروم ها و جنگ داخلی که نسل اولیۀ یهودیان اروپا خود از آن گریخته بودند، منتها این بار در داخل اسرائیل.

تنها یک راه برون رفت از این تناقاضات بدخیم جامعۀ اسرائیل وجود دارد. و آن هم اتحاد کارگران عرب و یهیود در مبارزۀ مشترک در برابر سرمایه داری و برای ایجاد یک جامعۀ سوسیالیستی است، جامعه ای که مرزهای مصنوعی و تقسیم کنندۀ مردمان و اقتصادهای منطقه را ازهم خواهد گسست. تنها با این راه است که کارگران منطقه می توانند خود را از جنگ ها و ستم هایی که محرکۀ آن، سود سرمایه داران خارجی و طبقات حاکم بومی است، رها کنند.

۲۳ اکتبر ۲۰۱۵

امتیازدهی

لينک کوتاه مطلب:

آرام نوبخت

از بنیان‌گذاران «گرایش بلشویک لنینیست‌های ایران» و ساکن انگلستان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

76 − = 75