دشمن اصلی در داخل است!
مه ۱۹۱۵
برگردان: آرام نوبخت
* به علت پاره ای نارسایی ها در ترجمۀ انگلیسی، این متن به وسیلۀ رفقا بتی جعفری و فرامرز عباد با نسخۀ اصلی آلمانی مقابله شده است.
***
آن چه طی ده ماه گذشته، از زمان تهاجم به صربستان، هر روز انتظار می رفت، اکنون جامۀ عمل پوشیده است: جنگ با ایتالیا.
توده ها در کشورهای درگیر جنگ، شروع به رها کردن خود از شبکه های رسمی دروغپردازی کرده اند. مردم آلمان نیز علل و اهداف جنگ جهانی را، این را که چه کسی مستقیماً مسئول آن است، درک کرده اند. توهم دیوانه وار دربارۀ «اهداف مقدّس» جنگ، بیشتر و بیشتر فروریخته، اشتیاق برای جنگ رو به نقصان گذاشته است، اراده برای یک صلح فوری همه جا به طور نیرومندی رشد کرده است- حتی در درون ارتش!
این مسأله ای دشوار برای امپریالیست های آلمان و اتریش بود که بیهوده به دنبال رستگاری می گشتند. اکنون به نظر می رسد آن را یافته اند. مداخلۀ ایتالیا در جنگ، فرصتی خوشایند به آنان بخشیده تا به جنون های جدید نفرت ملی، خفه کردن اراده برای صلح و محو کردن ردّ پای گناهان خویش شدت ببخشند. آن ها در حال شرط بندی روی فراموشکاری مردم آلمان هستند، شرط بندی روی شکیبایی و خودداری آن ها که به شکل ملال آوری آزموده شده است.
اگر این طرح موفق شود، نتایج ده ماه تجربۀ خونین، بی ارزش خواهد شد، و پرولتاریای جهانی باری دیگر، خلع سلاح و تماماً به عنوان یک عامل سیاسی مستقل، به دور انداخته خواهد شد.
این طرح باید متلاشی شود- مشروط به این که پرولتاریای آلمان، که به سوسیالیسم بین المللی وفادار مانده، نسبت به مأموریت تاریخی خود در این زمانۀ سترگ، آگاه و شایسته باقی بماند.
دشمنان مردم، روی فراموشکاری توده ها حساب می کنند- ما با این راه حل، به مقابله با آن برمی خیزیم:
همه چیز را بدانید، هیچ چیز را فراموش نکنید!
هیچ چیز را فراموش نکنید!
دیده ایم که چگونه وقتی جنگ آغاز شد، توده های مردم با نوای اغواگرانۀ طبقات حاکم، مسحور اهداف سرمایه داری شدند. دیده ایم که چگونه حباب های برّاق عوام فریبی ترکیدند، چگونه رؤیاهای احمقانۀ ماه اوت ناپدید شدند، چگونه به جای شادی، فلاکت و مصیبت بر مردم مستولی شد؛ چگونه اشک های بیوه های جنگ و یتیمان جنگ به رودخانه ای بزرگ بدل گشت؛ چگونه شرمِ سه طبقه (۱)، تقدیس وقیحانۀ اصول چهارگانه- تمامیت خواهی، حاکمیت یونکر، نظامیگری و استبداد پلیسی- به حقیقتی تلخ بدل شد.
همین تجربه به ما هشدار داده است که: همه چیز را بدانید، هیچ چیزی را فراموش نکنید!
زننده، آن سخنرانی های شدیداللحنی است که امپریالیسم ایتالیا با آن بر غارت و تاراج خود سرپوش می گذارد. زننده، آن تراژدی-کمدی رومی است که شکلک هایِ این روزها رایج از «آتشبس مدنی» (۲) در آن وجود دارد.
هنوز زننده تر این است که در همۀ این موارد ما می توانیم درست مانند انعکاس آینه، روش های آلمانی و اتریشی ماه های ژوئیه و اوت ۱۹۱۴ را ببینیم.
جنگ افروزان ایتالیا شایستۀ هر نوع تقبیحی هستند. اما آنان هیچ چیز نیستند به جز نسخه های رونوشتِ جنگ افروزان آلمان و اتریش، کسانی که اساساً مسئول آغاز جنگ هستند. افرادی سرتاپا یک کرباس!
مردم آلمان از چه کسانی می توانند بابت این درد جدید قدردانی کنند؟
از چه کسانی می توان بابت تلّ جدیدی از اجساد که کوهی را شکل خواهند داد، توضیح خواست؟
موضوع هنوز این است: اولتیماتوم اتریش به صربستان از ۲۳ ژوئیۀ ۱۹۱۴، جرقه ای بود که جهان را به آتش کشید، حتی اگر گسترش این آتش به ایتالیا خیلی دیر بود.
موضوع هنوز این است: این اولتیماتوم علامتی دالّ بر بازتوزیع جهان بود و ضرورتاً از تمامی دول غارتگر سرمایه داری خواست که در این طرح شرکت جویند.
موضوع هنوز این است: این اولتیماتوم مسألۀ سلطه بر بالکان، آسیای صغیر، و تمامی مدیترانه و بنابراین تمامی تخاصمات میان اتریش-آلمان و ایتالیا را یک جا در خود داشت.
اگر امپریالیست های آلمان و اتریش اکنون تلاش کنند خود را پشت منظرۀ غارتگری ایتالیا پنهان کنند، آن هم زمانی که ردای خشم اخلاقی و بی گناهیِ فردی به ناحق محاکمه شده را به تن می کنند، در حالی که در رُم هیچ چیز به جز همپالگی های خود را نیافته اند، در آن صورت شایستۀ بی رحمانه ترین تحقیر و تمسخر هستند.
قاعدۀ «هیچ چیزی را فراموش نکنید» در این مورد مصداق دارد که چگونه در مسألۀ ایتالیا، مردم آلمان صرفاً بازیچۀ میهن پرستان بسیار شریف آلمان شدند.
معاهدۀ «اتحاد سه گانه» با ایتالیا، همواره یک نمایش مضحک بوده است- همۀ شما در این مورد فریب خوردید!
متخصصین همواره می دانسته اند که در مورد جنگ، ایتالیا مخالف قطعی اتریش و آلمان خواهد بود- اما شما را واداشتند تا باورر کنید که همپیمان قطعی آن خواهد بود!
بخشِ خوب سرنوشت آلمان در سیاست جهانی، چیزی بود که در معاهدۀ اتحاد سه گانه تصمیم گرفته شد، معاهده ای که بدون مشورت شما، امضا و تجدید شد. تا به امروز حتی یک کلمه از این معاهده هم با شما در میان گذاشته نشده است.
اولتیماتوم اتریش به صربستان، که به واسطۀ آن یک باند کوچک کلّ بشریت را در کمال تعجب قبضه کرد، معاهدۀ میان اتریش و ایتالیا را شکست- به شما هیچ چیز در این باره گفته نشد.
این اولتیماتوم با محکوم نمودن صریح ایتالیا ارائه شد- این هم به صورت یک راز از شما دور نگاه داشته شد.
روز ۴ مه سال جاری، ایتالیا اتحاد با اتریش را منحل کرد- تا ۱۸ مه، این حقیقت حساس از مردم آلمان و اتریش دریغ نگاه داشته شد، بله، با وجود صحت، مستقیماً از سوی مقامات انکار شد.
به شما هیچ حقی برای تأثیر بر مذاکرات آلمان و اتریش با ایتالیا- که مداخلۀ ایتالیا وابسته به آن بود- داده نشد. با شما در این مسألۀ حیاتی همچون گوسفند برخورد شد، در حالی که جنگ طلبان، دیپلماسی پنهانی، معدودی افراد در برلین و وین، دربارۀ سرنوشت آلمان تاس ریختند.
حمله با اژدر به کشتی لوستانیا، نه فقط قدرت جنگجویان انگلیسی، فرانسوی و روسی را تقویت کرد، بلکه ایالات متحده را به نزاعی سترگ طلبید، و تمامی کشورهای بی طرف را با خشمی مهارناپذیر علیه آلمان کرد، همچنین کار فاجعه آمیز جنگ طلبان ایتالیا را درست در این لحظۀ سرنوشت ساز تسهیل کرد. مردم آلمان مجبور بودند در این باره سکوت کنند؛ مشت آهنین به دور گریبان آن ها نگاه داشته شد.
پیش از این مذاکرات می توانست در ماه مارس امسال آغاز شده باشد- این پیشنهاد انگلستان بود- اما حرص برای سود امپریالیست های آلمان منجر به ردّ این پیشنهاد شد.
احزاب آلمانیِ شیفتۀ فتح استعماری و الحاق بلژیک و لورِن فرانسه، سرمایه داران شرکت های بزرگ کشتی رانی و مبلغین صنایع سنگین آلمان، تلاش های نویدبخش صلح را عقیم گذاشتند.
این از مردم آلمان پنهان شد، باری دیگر با شما در این مورد مشورت نشد.
ما می پرسیم: مردم آلمان از چه کسی می توانند بابت تداوم جنگ مهیب و مداخلۀ ایتالیا قدردانی کنند؟ چه کسانی دیگر به جز مردم وظیفه ناشناس در داخل، مسئول هستند؟
همه چیز را بدانید، هیچ چیز را فراموش نکنید!
برای مردمی که فکر می کنند، تقلیدهای ایتالیا از اقدامات آلمان از تابستان سال پیش تاکنون، نمی تواند محرکی برای دیوانگی های جنگی جدید باشد؛ بلکه می تواند انگیزه ای باشد برای کنار گذاردن امیدهای واهی به طلوع جدید عدالت سیاسی و اجتماعی، پرتو جدیدی باشد برای روشن کردن مسئولیت های سیاسی و افشای خطر عمومی از سوی پیروان آلمانی و اتریشی جنگ، می تواند یک کیفرخواست جدید علیه آن ها باشد.
اما قاعدۀ «بدانید و فراموش نکنید» بیش از هر چیز در مورد مبارزۀ قهرمانانه علیه جنگ که رفقای ایتالیایی ما برایش مبارزه کرده و هنوز می کنند، کاربرد دارد. مبارزات در مطبوعات، نشست ها، تظاهرات خیاباتی، مبارزات با انرژی انقلابی و عزم، مقدومت با تمام وجود در برابر صدای گوش خراش امواج ناسیونالیستی که مقامات به آن دامن زده اند. با اشتیاق هر چه تمام به مبارزۀ آنان درود می گوییم. باشد که روحیۀ آنان، الگوی ما باشد! باشد که این الگوی انترناسیونال باشد!
اگر از روزهای اوت این چنین می بود، جهان در وضع بهتری قرار داشت. پرولتاریای جهانی در وضع بهتری می بود.
اما ارادۀ قاطع به نبرد، نمی تواند بیش از حد دیر وارد عمل شود!
شعار مضحک «تا آخر خط پیش بروید»، به پایینترین سطح ممکن افول کرده است؛ این شعار تنها ما را به قعر گرداب قتل عام هدایت می کند. مبارزۀ طبقاتی پرولتاریای جهانی علیه قتل عام امپریالیستی جهانی، حکم سوسیالیستی همین لحظه است.
دشمن اصلی مردم، در کشور خود آن ها است!
دشمن اصلی مردم آلمان، در آلمان است: امپریالیسم آلمان، جنگ طلبان آلمانی، دیپلماسی پنهانی آلمان. مردم آلمان هستند که باید در یک نبرد سیاسی، در همکاری با پرولتاریای دیگر کشورها که مبارزه شان علیه امپریالیست های خودشان است، با دشمن در داخل مبارزه کنند.
ما همانند مردم آلمان فکر می کنیم. ما هیچ چیز مشترکی با «تیرپیتس»ها و «فالکنهاین»ها، با حکومت ستم سیاسی و بردگی اجتماعی آلمان نداریم. هیچ چیز برای آن ها، همه چیز برای مردم آلمان. همه چیز برای پرولتاری جهانی، به خاطر پرولتاریای آلمان و بشریتِ لگدمال شده.
دشمنان طبقۀ کارگر مشغول حساب کردن بر روی فراموشکاری توده ها هستند- نشان دهید که این یک محاسبۀ اشتباه بزرگ است. آن ها روی خودداری و تحمل توده ها شرط بندی می کنند. اما ما این شعارِ پرحرارات را مطرح می کنیم:
تا کِی قماربازان امپریالیسم باید از صبر مردم سوء استفاده کنند؟ کشتار کافی است! بیش از حد کافی است! مرگ بر جنگ افروزان داخلی و خارجی!
به قتل عام پایان دهید!
پرولترهای تمامی کشورها، از نمونۀ قهرمانانۀ برادران ایتالیایی خود پیروی کنید! خود را با مبارزۀ طبقاتی بین المللی علیه توطئه های دیپلماسی پنهانی، امپریالیسم، جنگ، و برای صلح با روح سوسیالیستی، متحد کنید.
دشمن اصلی، در داخل است!
توضیحات:
(۱) پس از انقلاب های ۱۸۴۸ در ایالت های آلمان، «نظام رأی گیری سه طبقه ای» (Dreiklassenwahlrecht) برای انتخابات مجلس سُفلی پارلمان پروس، از سوی حکومت فردریش ویلهلم چهارم در پروس به تاریخ ۳۰ مه ۱۸۴۹ معرفی شد و نهایتاً در سال ۱۹۱۸ به طور کامل ملغا شد. واجدین شرایط رأی دهی، مردان بالای ۲۴ سال سن بودند که بر مبنای میزان مالیات مستقیم پرداختی خود به سه طبقه تقسیم می شدند. در این جا کارل لیبکنشت، به جای «نظام رأی گیری» از لفظ «شرم» استفاده می کند و این نظام را «شرمِ سه طبقه ای» می نامد.
(۲) آتش بس یا متارکۀ موقت جنگ (Burgfrieden)، اصطلاح آلمانی سده های میانی است که در این جا به «آشتی ملی»، «آتش بس اجتماعی» و سازش طبقاتی اشاره دارد.