مداخلۀ بانک های مرکزی برای سر پا نگاه داشتن حباب مالی

زمان تقریبی مطالعه متن ۴ دقیقه
اندره دیمن

برگردان: آرام نوبخت

اوایل هفتۀ گذشته، بازارهای بورس جهان بدترین شکل از پدیدۀ فروش یک­جا و نازل سهام* از زمان بحران مالی ۲۰۰۸ را تجربه کردند. با آغاز به کار بازارهای بورس امریکا در روز دوشنبه، شاخص متوسط صنعتی داو جونز، بیش از ۱ هزار واحد کاهش یافته بود که بزرگ­ترین سقوط تاریخی آن در طول یک روز محسوب می شود. اما تا آخر هفته، بازارهای ایالات متحده و اروپا، با بازیافتن بخش اعظم آن چه که از دست داده بودند، به طور قابل توجهی نیرو گرفتند.

یافتن دلیل پشت این چرخش ناگهانی در بازارهای بورس جهانی چندان دشوار نیست. همان طور که روزنامۀ نیویورک تایمز اشاره کرد، «باری دیگر، بانک مرکزی امریکا به نجات سرمایه گذاران شتافت»، سرمایه گذارانی که «با گفته های آرامش­بخش یکی از سیاست­گذاران صاحب نفوذ بانک مرکزی روحیه گرفته بودند». مقصود نیویورک تایمز از «گفته های آرامش­بخش»، وعده های این نهاد به تزریق پول نقد بیش­تر به نظام مالی بود که صعود مداوم قیمت های سهام را تغذیه کرده است.

روزنامۀ تایمز به طور اخص به نظرات ویلیام دادلی، رئیس بانک مرکزی امریکا در نیویورک و متحد کلیدی سرپرست بانک، ژانت یلن اشاره می کند که اعلام داشت وخامت اقتصاد امریکا، مسألۀ افزایش نرخ های بهره را «کم­تر الزامی» می کند.

بانک مرکزی امریکا چه اقدام به افزایش ناچیز نرخ های بهره در نشست ماه آتی خود بکند و چه نه، این بیانیه های اخیر در حکم تعهد به این است که نهاد مذکور هر آن چه را که بتواند برای حفظ حباب دارایی وال استریت انجام می دهد.

همان روز، پیتر پرت عضو هیئت اجرایی بانک مرکزی اروپا روشن کرد که این بانک آماده است با افزایش عملیات انتشار اسکناس موسوم به سیاست «تسهیل کمّی»، حتی فراتر هم برود: «در مورد تمایل و توانایی شورای راهبردی برای وارد عمل شدن در صورت نیاز، هیچ گونه ابهامی نباید وجود داشته باشد».

این بیانیه ها، اقدامات بانک مرکزی چین را حاد تر کرد. بانک مرکزی چین، در روز سه شنبه برای کاهش نرخ بهرۀ هدف و هم­زمان ذخیرۀ احتیاطی بانکی خود، موج دیگری از پول را علاوه بر ۹۰۰ میلیارد «رنمینبی» (۱۴۰ میلیارد دلار) که تخمین زده می شود در ماه های ژوئن و ژوئیه تزریق کرده بود، به اقتصاد وارد کرد.

حیرت آور است که تنها با چند اشارۀ جزئی و تلویحی از سوی مقامات سیاست پولی، بزرگ­ترین فروش یک­جا و ارزان سهام از سال ۲۰۰۸، ناگهان دست­کم تا حدودی معکوس شد.

این تحولات، واقعیت اقتصاد سرمایه داری معاصر را نشان می دهد؛ صعود کنونی بازار بورس، که شاهد سه برابر شدن ارزش تمامی سه شاخص اصلی بورس امریکا از سال ۲۰۰۹ بوده، نه محصول هرگونه «بهبود» اقتصادی حقیقی، که نتیجۀ تداوم تزریق پول نقد از طرف بانک های مرکزی جهان بوده است.

وضعیت حال حاضر، پیامد بسط این فرایند است. طی چند دهه، انباشت ثروت نخبگان مالی، به شکل فزاینده ای از هرگونه فعالیت مولد جدا شده و به مراتب مستقیم تر از پیش به سوداگری در حباب های مالی وابسته شده است. فرایندی که به عریان ترین حالت در ایالت متحده متجلی شده است. همان طور که ریموند دالیو، سرپرست بزرگ­ترین صندوق پوشش ریسک جهان به نام «شرکای بریج واتر» مطرح کرد: «پولی که از تولید و ساخت کالا به دست می آید، در قیاس با مقدار پولی که با توزیع پول سر میز قمار به دست می آید، بسیار ناچیز است».

دالیو، که ثروتش از سال ۲۰۰۸ سه برابر شده است، همین هفته از بانک مرکزی امریکا خواست که در واکنش به رشد آشفتگی در بازارهای جهانی، دور جدیدی از سیاست «تسهیل کمّی» را آغاز کند.

در واقع، اقتصاد جهانی چنان به پول بی حساب و کتاب وابسته شده است که وزیر سابق خزانه داری امریکا، لاورنس سامرز، هفتۀ گذشته در ستونی تصدیق کرد: «رشد رضایت بخش، اگر بتواند محقق شود، مستلزم نرخ های بهرۀ پایینی است که تاریخاً تنها در دوران بحران های اقتصادی شاهده بوده ایم و چنین نتیجه گرفت: «شرایط جدید، مستلزم سیاست های جدید است».

البته ثروت نخبگان مالی قطعاً از خلأ نمی آید. انتقال عظیم ثروت از طبقۀ کارگر به سوی بانک ها، سرمایه گذاران و ابرثروتمندان، نهایتاً شکل تزریق مداوم حباب های دارایی را به خود گرفته است. مکمل این صعود بازارهای بورس، خواست بی انتهای ریاضت، کاهش دستمزدها، حمله به بهداشت و درمان و بازنشستگی در سرتاسر جهان است.

در هیچ جایی بیش از امریکا این فرایندها چنین آشکار نیستند. به دنبال سقوط مالی ۲۰۰۸، حکومت اوباما و بانک مرکزی امریکا، تریلیون ها دلار پول در اختیار بانک ها و مؤسسات مالی مهم قرار دادند. در نتیجه، سهم ثروتمندترینِ ۰.۱ درصد جمعیت از ثروت، از ۱۷ درصد در سال ۲۰۰۷ به ۲۲ درصد در سال ۲۰۱۲ رسید، در حالی که ثروت ۴۰۰ مورد از ثروتمندترین خانواده های امریکا از سال ۲۰۰۸ به این سو، دو برابر شده است.

همین دوره شاهد سقوط بی سابقۀ درآمدهای کارگران بوده است. طبق آخرین پژوهش بانک مرکزی دربارۀ منابع مالی مصرف کنندگان، بین سال های ۲۰۰۷ و ۲۰۱۳، درآمد یک خانوار متوسط امریکایی ۱۲ درصد سقوط کرد. خانوار متوسط امریکایی در حال حاضر نسبت به سال ۲۰۰۷، سالانه ۶۴۰۰ دلار کم­تر درآمد دارد.

خطر ترکیدن حباب های دارایی، از این رو است که سیاست پول ارزان، در حال رسیدن به پایان نمایش بوده و مهمّات بانک های مرکزی رو به ته کشیدن است. و به این ترتیب یورش نخبگان حاکم به طبقۀ کارگر امریکا و جهان، به مراتب وحشیانه تر خواهد شد.

همان طور که در سال ۲۰۰۹ نوشتیم: «اصلی ترین خصلت یک بحران تاریخاً چشم­گیر، در این است که به وضعیتی منجر می شود که نیروهای طبقاتی عمده در کشور (و کشورهای) بحران زده، وادار می شوند در ارتباط با بحران، موضع مستقلی را فرموله و اتخاذ کنند».

طبقۀ حاکم با حرکت به سوی بسط عظیم ثروت و امتیازات اجتماعی خود به بهای اکثریت عظیم جامعه واکنش نشان داد. این حرکت، طی ماه ها و سال های آتی تنها تشدید خواهد شد. طبقۀ کارگر باید برنامۀ مدون خود را متکی بر درک نیروهایی که با آن ها مواجه می شود پیش بکشد: یک اشرافیت مالی بی رحم، نهادهای سیاسی رشوه بگیر بانک ها و ابرشرکت های عظیم، و یک نظام جهانی به نام سرمایه داری که به بُن بستی تاریخی رسیده است.

۳۱ اوت ۲۰۱۵

* فروش سریع اوراق بهادار نظیر سهام و اوراق قرضه که منجر به کاهش قیمت آن ها می شود، یا به عبارت دیگر تنزل سریع و ناگهانی قیمت اوراق بهادار همراه با افزایش حجم معاملات (Sell-off).

*سیاست پول ارزان (easy money policy)، یک سیاست پولی است که عرضۀ پول را اغلب با پایین آوردن نرخ های بهره، افزایش می دهد.

امتیازدهی

لينک کوتاه مطلب:

آرام نوبخت

از بنیان‌گذاران «گرایش بلشویک لنینیست‌های ایران» و ساکن انگلستان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

78 − = 75