اهمیت یونان
برگردان: آرام نوبخت
رویدادهای این هفتۀ یونان از اهمیتی شایان برای کارگران خودروسازی و تمامی کارگران امریکا برخوردار است. کارگران یونان، در مواجهه با کارزار بی وقفۀ باجگیری اقتصادی و حتی تهدیدهای مبنی بر کودتای نظامی، قاطعانه فرامین اتحادیۀ اروپا، صندوق بین المللی پول و بانک های جهانی برای پذیرش دور جدید تمهیدات بیرحمانۀ ریاضتی را رد کردند.
در دورۀ تدارکات رفراندوم روز یکشنبۀ گذشته، بانک ها تعطیل شدند، میزان برداشت از دستگاه های خودپرداز بانکی به تقریباً ۵۰ دلار در روز محدود شد، و دسترسی بازنشستگان به مزایای بازنشستگی خود قطع گشت. رسانه ها و سیاستمداران اصلی اروپا تأکید داشتند که رأی «نه»، به اخراج یونان از اتحادیۀ اروپا و خودکشی اقتصادی خواهد انجامید.
مردم یونان، و در رأس آن طبقۀ کارگر و اکثریت جوانان، در تقابل با این تهدیدات با نسبت ۶۱ به ۳۹ درصد آرا، درخواست بانک ها را برای افزایش سن بازنشستگی، افزایش مالیات ها بر کسانی که کمتری میزان استطاعت را دارند و محو مشاغل بیشتری از بخش عمومی در کشوری با بیکاری بیش از ۵۰ درصد جوانان، رد کردند.
کارگران یونان با گفتن «نه»، صدای ضدّیت صدها میلیون کارگر در سرتاسر جهان بودند که از فداکاری بیپایان، آن هم در شرایطی که سود ابرشرکت ها، بازارهای سهام و دارایی ثروتمندترینِ ۱ درصد جهان به بالاترین سطوح خود رسیده، به تنگ آمده اند. مقاومت قهرمانانۀ کارگران یونان، کل دستگاه حاکمیت سیاسی در یونان، اروپا و ایالات متحده را بهتزده کرد. طبقۀ حاکم بر این گمان بود که می تواند کارگران را با تهدیدهای بی پایان ارعاب کند. از زمان انتشار نتیجۀ آرا، چهره های اصلی سیاست اروپا اعلام کرده اند که چنان چه یونان بخواهد در داخل منطقۀ یورو باقی بماند، باید با طرح هایی توافق کنند که به مراتب فراتر از آن چه آخر هفتۀ گذشته رد شد، می روند.
رویدادهای یونان تنها برای این کشور اهمیت ندارند. درست همین دینامیسم اجتماعی و سیاسی در سایر کشورها هم وجود دارد. حکومت ها و ابرشرکت های سرتاسر جهان، بیوقفه خواهان آن هستند که کارگران از هر آن چه در گذشته به دست آورده بودند، دست بکشند. آن ها پافشاری می کنند که باید جور بانک ها را کشید و جامعه قادر نیست از عهدۀ تأمین دستمزدهای شایسته، حقوق بازنشستگی و آموزش و نظایر این ها بربیاید.
در همۀ کشورها، خشم و خصومت اجتماعی مشابهی در حال جوش و خروش است. در دیترویت، کارگران تجربۀ ورشکستگی اخیر را دارند. در جایی که روزی پایتخت تولید خودرو در جهان بود، به کارگران گفته شد که باید کاهش ویرانگر دستمزدها را برای پرداخت بهای بحران بانک ها بپذیرند. یکی از قضات فدرال تأکید داشت که کارگران بازنشستۀ شهری هیچ حقی نسبت به حقوق بازنشستگی و ساکنین شهر هیچ حقی برای دسترسی به آب ندارند. به گفتۀ این قاضی، فقط بانک هایی که بدهی شهرها را به دوش می کشند حق و حقوقی دارند.
کارگران صنعت خودروسازی در خط مقدم این تهاجم به طبقۀ کارگر در سرتاسر کشور و جهان هستند. صاحبان این صنایع با همکاری «اتحادیۀ کارگران خودروسازی» (UAW)، طی چهار سال اخیر۷۳ میلیارد دلار سودآوری داشته اند. با این وجود، تأکید می کنند که آن ها به «ایام گذشته»، یعنی دورۀ افزایش منظم دستمزدها، برنخواهند گشت؛ مثلاً «سرجیو مارکیونه»، رئیس شرکت خودروسازی فیات کرایسلر، کسی که سال قبل ۷۲ میلیون دلار به جیب زد، گفته بود تا جایی که به مسألۀ افزایش دستمزدها برمی گردد، او «به شدّت» مخالف «مفهومی به اسم استحقاق» است.
تهاجم اوباما به کارگران صنایع خودروسازی در سال ۲۰۰۹، نشان از پایین آوردن دستمزد کارگران در کلّ اقتصاد داشت. دستمزدها به کمترین میزان از تولید ناخالص داخلی از زمان جنگ جهانی دوم سقوط کرده، در حالی که سود شرکت ها به بالاترین سهم خود رسیده است. سودهایی که از قِبَل کارگران به دست آمد، هنوز برای بهروزرسانی یا ساخت کارخانه های جدید صرف نشده اند، چه برسد به استخدام کارگران و افزایش پرداخت به آن ها. در عوض «جنرال موتورز» (GM) و سایر ابرشرکت ها، میلیاردها دلار را برای بازخرید سهام، سود سهام و ادغام برای غنی ساختن سرمایه گذاران «وال استریت» تلف کرده اند.
طبقۀ حاکم به خوبی آگاه است که خشم مردم در یونان منحصر به این کشور نیست، بلکه تنش های اجتماعی سرتاسر دنیا درحال رسیدن به نقطۀ انفجار هستند، و تنها یک جرقۀ کوچک برای فوران طغیان جهانی کافی است. بعد از رأی مردم یونان، «وال استریت ژورنال» نسبت به «واگیر» گستردۀ اعتراضات سیاسی هشدار داد.
رأی «نه» در یونان، باید به کارگران جسارت ببخشد. آن چه طبقۀ حاکم از آن هراس دارد، رشد اپوزیسیون طبقۀ کارگر در کشورها است. با این حال میلِ به مبارزه، به خودیِ خود کافی نیست. کارگران به تشکیلات، به برنامۀ سیاسی خود نیاز دارند. در هیچ جایی روشن تر از خودِ یونان این حقیقت بنیادی آشکار نمی شود. رأی «نه» کارگران و جوانان یونان با طنین نیرومند خود، بلافاصله همراه شد با تعهد حکومت سیریزا (ائتلاف چپ رادیکال!) به اجرای همان تمهیداتی که مردم یونان رد کرده بودند. حکومت یونان اکنون با ناامیدی در جستجوی مصالحه با بانک ها است. چشم انداز سیریزا ریشه در انکار اهمیت مفهوم طبقه، و انکار نیاز کارگران به سازمان خودشان دارد؛ آن هم با این امید پنهانکارانه که می توان تنازعات وسیع اجتماعی رو به رشد در سرتاسر جهان را مهار و نظام سرمایه داری را حفظ کرد. از نقطه نظر منافع اجتماعی، سیریزا سخنگوی بخش های از اقشار فوقانی طبقۀ متوسط است، کسانی که مدت هایی مدید مارکسیسم را مُرده و سوسیالیسم را یک پروژۀ بی فرجام خوانده اند. همتایان بین المللی سیریزا همان کسانی هستند که کارگران در این جا به خوبی با آن ها آشنایی دارند. همان کسانی که می گویند می توان «حزب دمکرات» را اصلاح کرد، می توان اعتبار اتحادیه هایی نظیر UAW را که مدت ها قبل به ابزار شرکت های بزرگ مبدل شدند تقویت کرد، کسانی که می گویند اعتصاب کارگران به دست خودشان غیرقانونی است.
دقیقاً به عکسِ این نیاز است. تلاش کارگران یونان، امریکا و سرتاسر جهان برای یک زندگی شایسته و آینده برای کودکانشان، آن ها را در یک رویارویی و تصادم مستقیم با حکومت های سرمایه داری، احزاب سیاسی و اتحادیه های کارگری مدافع دستگاه اقتصادی کنونی قرار می دهد.
برای این که طبقۀ کارگر در دفاع از حقوق اجتماعی خود مبارزه کند- برای مشاغل شایسته و ایمن، بهداشت و درمان مناسب، مسکن، آموزش و بازنشستگی آسوده- کارگران می بایست به عنوان یک نیروی سیاسی مستقل، جدا از و در تقابل با کلیۀ احزاب زیر سیطرۀ شرکت ها، سازمان یابند.
طبقۀ کارگر تنها با گرفتن قدرت سیاسی در دستان خود است که می تواند زندگی اقتصادی را بر اساس اصل برابری بازسازماندهی کند. اموالی که جنایتکاران مالی با کلاهبرداری و دودوزه بازی به دست آورده اند، باید تصرف شوند؛ بانک ها و صنایع مهم، تحت کنترل دمکراتیک درآیند؛ و اقتصاد جهانی برای رفع نیازهای تولیدکنندگان جهان- یعنی کارگران جهان به عنوان اکثریت- و نه برای سود انگل های مالی، بازسازماندهی شود.
در ایالات متحده، کارگران باید از «دمکرات ها» و «جمهوری خواهان»- یعنی احزاب دوقلوی سرمایۀ بزرگ، نابرابری و جنگ- و همکاران آنان نظیر UAW، گسست کنند. درس یونان، این است که کارگران باید حزب سیاسی توده ای خود را برای مبارزه در جهت حکومت کارگری و سوسیالیسم بسازند.
ما کارگران خودروسازی را به پیوستن به این مبارزه از طریق تماس با «حزب برابری سوسیالیستی» دعوت می کنیم.
۱۰ ژوئیۀ ۲۰۱۵