به بهانۀ موج اخیر اعدامها
طی یک یا دو هفتۀ گذشته، به طور سیستماتیک اخباری از اعدام در زندان های مختلف ایران منتشر می شود، و همۀ این ها درست بعد از مرحلۀ توافقات مقدماتی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی با امپریالیسم بر سر مسألۀ فرسایشی «هسته ای» بوده است که جمهوری اسلامی اصرار داشت این جاه طلبی خود را یک «مسألۀ ملی» و در نتیجه توافقات تاکنونی را یک «پیروزی ملی» جا بزند.
موج اخیر اعدام ها درست همزمان و به موازات همکاری عملی کنونی میان رژیم ایران و امپریالیسم در منطقه، برای چندمین بار ماهیت ارتجاعی «سیاست» بورژوایی و توهم به تغییرات از بالا را نشان می دهد. اگر تا دیروز، مسألۀ اعدام ها زیر پوشش «نقض حقوق بشر» به عنوان اهرمی برای فشار بر رقیب و طرف مذاکره به شمار می رفت، امروز در جریان توافقات در مقابل آن با یک چراغ سبز ضمنی سکوت می شود. اگر تا دیروز جمهوری اسلامی یکی از ارکان مهم «محور شرارت» بود، امروز می تواند به طور تاکتیکی متحد خود امپریالیسم امریکا در برابر «دشمن مشترک» یعنی داعش باشد. و به همین دلیل عجیب نیست که کمک نظامی امریکا به ائتلاف عربستان سعودی برای سرکوب حوثی ها در یمن، و بالعکس حمایت نظامی رژیم ایران از شبه نظامیان حوثی، یعنی دو حرکت ظاهراً معکوس و در مقابل هم، در روند این توافقات خللی ایجاد نکرده است. همۀ این ها دقیقاً وجه اشتراک ماهوی قدرت های سرمایه داری ارتجاعی منطقه و امپریالیسم را به نمایش می گذارد.
موج اعدام هایی که پس از روی کار آمدن حکومت روحانی و آغاز تلاش هایش برای ازسرگیری روابط و معاملات پشت پرده با غرب آغاز شد، و هم اکنون نیز مجدداً شدت گرفته، در واقع هدفی جز ارعاب جامعه و نشان دادن ضربه شست به جنبش و جلوگیری از پیشروی آن تا زمان به نتیجه رسیدن نهایی توافقات نداشت. «اصلاحات» روحانی به معنی پیشروی در درون نظام سرمایه داری جهانی است، و هر یک فرد آویخته به دار، علامت موفقیت نسبی رژیم در این پیشروی.
برخلاف دهۀ شصت که موج اعدام ها آخرین ضربه و تسویه حساب بی چون و چرای رژیم با بقایای هر جریان چپ و رادیکال بود، این بار وضعیت داخلی رژیم و شدت اعتراضات انباشت شده تا حدی است که ناگزیر است اعدام ها را با اسم رمز «قاچاقچی»، «قاتل»، «محارب»، «تجزیه طلب» و ده ها عنوان دیگر انجام دهد تا به این ترتیب هم حساست و واکنش داخلی و خارجی نسبت به خود را کاهش دهد و هم از سوی دیگر به ارگان های سرکوب خود مشروعیت ببخشد. درحالی که حتی این «معضلات اجتماعی» (عنوانی که برنامه ها و مطبوعات رژیم علاقۀ وافری به استفاده از آن دارند)، از خلأ نیامده، بلکه دقیقاً محصول مستقیم حیات ننگین این رژیم بوده است. و چه راهی بهتر و آسان تر از این برای جمهوری اسلامی که با هدف پنهان کردن ریشۀ «معضل»، تنها سایۀ آن را با انگشت اشاره نشان دهد. به این ترتیب رژیمی که خود در طول تحریم ها در رأس بازار سیاه و قاچاق بوده، در طی حاکمیت خود به شکل سیستماتیک به قتل و تجاوز و سرکوب دست زده، با اعدام خرده پاترین ها، صورت مسأله را به راحتی پاک می کند. جمهوری اسلامی که نمی تواند همین عناوین را برای جنبش کارگری و فعالین آن به کار گیرد، این بار با زدن برچسب «اختلال»، با حکم قرون وسطایی «شلاق» به استقبال فعالین کارگری می رود.
پیام «سیاسی» این احکام و اعدام های «غیر سیاسی» مشخص است؛ و درست به همین دلیل واکنش مارکسیست ها را می طلبد. چنان چه یک نیروی مارکسیستی انقلابی مبارزه با این روند و هشدار نسبت به آن را در حاشیۀ مبارزۀ خود قرار دهد، بدیهی است که میدان مبارزه به نفع ابتکار عمل و رهبری بورژوازی قرار می گیرد؛ جریان هایی مانند «کارزار لغو گام به گام اعدام» با حضور عناصر سوخته و گریز از مرکز رژیم مثل نوری زاد ها، پیامد غیاب یک خط رهبری کنندۀ رادیکال است.
همان طور که سال گذشته طی مطلبی به مناسبت دهم اکتبر، روز جهانی مبارزه علیه اعدام اشاره شد:
« ماهیت این اعدام ها و در نتیجه ضرورت مبارزه علیه آن مشخص است، پس تا جایی که به گرایش مختلف جنبش چپ در ایران و خارج بازمی گردد، ضرورت “اتحاد عمل ویژه” برجسته می شود. “اتحاد عمل” به عنوان یک تاکتیک عموماً موقتی، حول “موضوعات مشترک” و مورد توافق جنبش صورت می گیرد، و آن هم دقیقاً در شرایطی که کل تشکل ها و جریان های چپ و کارگری در داخل و خارج در نهایت ضعف و افتراق به سر می برند و بنابراین به تنهایی قادر به انجام این وظیفه نیستند. در شرایط اوج پراکندگی و افتراق نیروهای مختلف طیف چپ، و زمانی که در کل این طیف به سختی می توان جریانی را یافت که مخالفتی جدی با اعتراض علیه اعدام ها داشته باشد، باید “اتحاد عمل” ویژه را علیه اعدام ها به عنوان یک سنت و سبک کار جا انداخت و به کار برد تا اعمال فشار و عقب راندن رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی، بتواند شکلی ملموس پیدا کند.
به علاوه یکی از سنت های مبارزاتی نیرومندی که در گذشتۀ مبارزاتی ما (به خصوص در مقطع انقلاب) وجود داشته و امروز نیز باید مجدداً احیا شود، پخش بیانیه، دیوارنویسی و نظایر آن است؛ در شرایط اوج خفقان و یأس، چنین اقداماتی نه فقط به افزایش آگاهی عمومی جامعه و اعتماد به نفس جنبش کمک می کند، بلکه به خود فعالین هم اعتماد به نفس می بخشد. چنین سطحی از فعالیت با سطح آگاهی موجود در جامعه متناسب است و مانند بیانیه ها و فراخوان های آن چنانی احزاب و سازمان ها، از بالای سر تودۀ مردم رد نمی شود؛ بلکه ما به ازایی ملموس و مشخص دارد. چنان چه این سنت احیا شود و بتواند پایه های مادی خود را در جامعه پیدا کند، بلافاصله به یک موج نیرومند در متن جامعه تبدیل می شود. و در طول یک چنین مبارزاتی است که نشان داده می شود حتی تحقق مطالبات دمکراتیک مانند لغو اعدام هم در چارچوب نظام سرمایه داری جمهوی اسلامی عملی نیست و به جای پروسۀ “گام به گام”، ناگزیر یک ضرب از مدار سرنگونی انقلابی آن می گذرد.
در مقابل موج اعدام ها، باید اقدامی عملی کرد، حتا اگر ریسک اعدام شدن داشته باشد. چنین اقداماتی امکان بسیج توده ای برای متوقف کردن ماشین کشتار دولتی را فراهم می کند.»
آرام نوبخت
۲۹ فروردین ۹۴