مقابله با تروریسم، با وحدت تودهها به رهبری کارگران
کشتار تکاندهنده و خون سردانۀ ژورنالیست ها و تعدادی دیگر در دفتر نشریۀ فکاهی «شارلی ابدو» در پاریس، و همین طور کشته های دیگر طی روزهای پس از آن، با خشم و انزجار توده ای رو به رو شده است. در روز کشتار، نخستین بیانیۀ محکومیت شاخۀ فرانسوی کمیتۀ انترناسیونال کارگری، «گوش رِوُلوسیونر»، در جزوه ای منتشر گردید که حملۀ مذکور را حمله ای «بزدلانه و وحشیانه» می خواند. حزب سوسیالیست انگلستان و ویلز نیز این عمل را مانند حملات تروریستی پیشین از جمله یازده سپتامبر در ایالات متحده و هفت ژوئیه در لندن، محکوم می کند.
همان طور که حملات ۱۱ سپتامبر، ۷ ژوئیه و کشتار اخیر در «شارلی ابدو» نشان داده اند، حملات به رهبری القاعده یا با الهام گیری از آن در غرب، به سوی مردم کارگر عادی نشانه رفته و هدایت شده است.
مردم در سرتاسر فرانسه به آن چه که بدترین حملۀ تروریستی در کشور آن ها طی نیم قرن گذشته بوده است، با ریختن به خیابان ها در ۳۰ شهر واکنش نشان دادند؛ در سطح جهانی، راهپیمایی های بسیاری در همبستگی برگزار گردیده است. تظاهرات وسیعی نیز روز یکشنبه ۱۱ ژانویه برگزار خواهد گردید.
تظاهرات های توده ای به نشانۀ مخالفت، حیاتی هستند؛ چرا که حملات تروریستی از این دست، می تواند به صعود شکاف و قطبیشدن جامعه خدمت رساند و آب به آسیاب کسانی بریزد که به منافع طبقۀ کارگر یورش می برند. اما وزرای حکومت فرانسه که سیاستهایشان در عمل زمینه را برای توحش تروریستی آماده ساخته، به سرعت به رأس تظاهرات ها حرکت کرده اند، به طوری که پرزیدنت فرانسوا اولاند حتی از دیوید کامرون دعوت به شرکت در مراسم روز یکشنبه کرد.
حزب راست افراطی «جبهۀ ملی» تلاش خواهد کرد تا با تهییج احساسات نژادپرستانه و مهاجرستیز، از این موقعیت بهره برداری کند.
دیگران در سرتاسر اروپا نیز تلاش خواهد کرد از قافله عقب نمانند، برای مثال فرد راستگرا و پوپولیستی مانند «نایجل فراژ» در بریتانیا به دنبال کشتار گفت: «ما در بریتانیا، و همین طور بر مبنای شواهدی که دیده ام در دیگر کشورها، یک سیاست واقعاً زمخت کثرت فرهنگی داریم… ما در درون کشورهای خود ستون پنجم داریم».
بن بست تروریسم
در همان حال که تروریست ها ضربه ای وحشتناک و تراژیک به کارکنان «شارلی ابدو» زدند، خواستۀ آن ها برای ساکت کردن دست اندرکاران این نشریه ناکام مانده است. کاریکاتورهای آن را که سابقاً ده ها هزار نفر از مردم می دیدند، اکنون میلیون ها نفر به خاطر این حمله می بینند، و نشریه اعلام کرده است که به کار خود ادامه خواهد داد.
به علاوه، تروریست ها نه تنها فرسنگ ها با کمک به وضعیت مسلمانان فرانسه فاصله دارند، که وضعیت آن ها را وخیم تر هم کرده اند، چرا که سرکوب دولتی در محلات و مناطق آن ها تشدید خواهد شد و حملات فیزیکی گروه ها و افراد راست افراطی احتمالاً افزایش خواهد یافت- همان طور که در گذشته دیده شده است. با این حال، باید اضافه کرد که سازمان هایی نظیر القاعده و داعش که مشغول تشویق حملات تروریستی در غرب هستند، قطعاً تمایل و قصدی به ایجاد مبارزه علیه ستم ندارند. آن ها به شدت تمامیتخواه و ارتجاعی، و در جستجوی ایجاد رژیم هایی متکی بر استثمار سرمایه داری و فئودالی، سانسور و ممنوعیت هستند.
اکنون در فرانسه، با فرونشستن جلوه های بهت و ترس، ایجاد اتحاد کارگران، فارغ از مذهبی و غیر آن، سازماندهی سریع علیه حملات به حقوق دمکراتیک به اسم جنگ علیه ترور، و علیه قربانی کردن اقلیت ها، ضروری است. در بریتانیا، سرپرست سازمان اطلاعاتی MI۵ از کشتارهای پاریس برای اضافه کردن نیروی جدید به سرویس های امنیتی استفاده کرده و جورج آزبورن، وزیر دارایی، با گفتن این که «تمامی منابع مورد نیازها آن ها» تأمین خواهد شد، پاسخ داده است.
تهدید روبه صعود
سرپرست پلیس مبارزه با تروریسم، مارک رولی، گفت: «در این مرحله، ]بین حوادث رخ داده در فرانسه با حوادث[ بریتانیا ارتباطی نیست»، اما با نگرانی اضافه کرد «سطوح تهدید، برای بریتانیا بلاتغییر و خطرناک باقی می ماند». اندرو پارکر، مدیر کل MI۵ تخمین می زند که حدود ۶۰۰ نفر از بریتانیا به سوریه رفته اند تا همراه با داعش و جبهۀ وابسته با القاعدۀ «النصره» بجنگند. تقریباً نیمی از آن ها باز گشته اند، بسیاری توهمات خود را به جهاد از دست داده اند، اما نه همۀ آن ها. با این حال، حملات قبلی نظیر حملۀ ۷ ژانویه در سال ۲۰۰۵ و وولویچ در سال ۲۰۱۳ (هر دو در لندن) و اکنون شارلی ابدو در پاریس، نشان می دهد که خطر اقدامات تروریستی درهرحال از سوی افرادی منزوی که هرگز در خارج نجنگیده اند، به قوت خود باقی است.
رسانه ها تأکید می کنند که کشتار پارس از سوی چند فرد غیر سازمان یافتۀ «تک و تنها» صورت نگرفت، بلکه حمله کنندگان نشان داده اند که در استفاده از سلاح آموزش دیده بودند و برای این وحشیگری، برنامه ریزی کرده بودند؛ و این که آن ها از پشتیبانی القاعده برخوردار بوده اند، چرا که در طول حمله، در حمایت از آن فریاد می زدند. اما گفته می شود که آن ها دو جوان فرانسوی اهل آفریقای شمالی هستند، که در فرانسه بزرگ شده و آموزش دیده اند و در خارج نجنگیده اند.
مداخلات امپریالیستی
پس از آغاز جنگ ها به رهبری ایالات متحده در افغانستان و عراق، سوسیالیست ها از جمله کسانی بودند که نسبت به بالا رفتن خطر حملات تروریستی در غرب هشدار دادند. انزجار نسبت به مداخلات امپریالیستی و مرگ و ویرانی به جای مانده از آن، سرتاسر جهان و نه فقط مناطق مسلماننشین را درنوردید.
خشم و انزجار نسبت به سلاخی های رژیم اسرائیل در غزه و امتناع حکوت امریکا از محکوم کردن آن نیز وجود داشته است. خطر تروریستی اکنون بیش از پیش با حملات هوایی به رهبری ایالات متحده به داعش در عراق و سوریه- و دخالت امپریالیسم فرانسه- وخیم تر می شود؛ به طوری که این حملات به نحوی درحال تقویت توان داعش و همین طور افزایش شمار کلی تلفات هستند.
در فرانسه، میراث مداخلات در آفریقای شمالی نیز باقی است، از جمله جنگ استقلال الجزایر که در سال ۱۹۶۲ به پایان رسید و طی آن صدها هزار نفر جان باختند. در اکتبر ۱۹۶۱، ۲۵۰ الجزایری که به اعتراضایت مسالمت آمیز در مرکز پاریس دست زده بودند، از سوی پلیس فرانسه قتل عام شدند.
آن چه به خشم نسبت به سیاست خارجی حکومت های سرمایه داری غربی می افزاید، برنامه های ریاضتی است که در این کشورها اعمال می شود و این خود درحال تشدید نابرابری است. ثروتمندان، به مراتب بیشتر ثروتمند می شوند، درحالی که اکثریت قریب به اتفاق مردم از کاهش استانداردهای زندگی رنج می برند، و لایه ای در جامعه بیش تر و بیش تر از دسترسی به مشاغل و دستمزد مناسب «محروم» می گردد.
در فرانسه و بریتانیا نیز وضع تفاوتی نمی کند، تنها نمود آن متفاوت است. در فرانسه، جمعیت مهاجر فقرزده به طور اخص در حومۀ شهرها، با بیکاری بالا و رو به گسترش، متمرکز شده و با تبعیضی ظالمانه رو به رو است. فرانسه بیشترین جمعیت مسلمان را در اروپا دارد، چیزی در حدود ۹ درصد جمعیت که شامل تقریباً ۴ میلیون مهاجر و وابستگانشان از مغرب می شود.
شورش هایی که سال ۲۰۰۵ در سرتاسر فرانسه آغاز شد، بیانگر سطح خشم و ناامیدی نسبت به فقر، آزار و اذیت پلیس، و نژادپستی ای بود که در مناطق حومه حس می شد، شرایطی که تا به امروز نیز باقی است. به علاوه، بسیاری از جوانان مسلمان در سرتاسر اروپا اثرات تحقیر مسلمان ها و شعارها و سیاست های مهاجر ستیز رسانه ها و سیاستمداران راستگرا یا راست افراطی را در اشکال و درجات مختلف حس می کنند.
آزادی بیان
«شارلی ابدو»، که نشریه ای متمایل به چپ محسوب می شود، اساس کار خود را بر هتاکی تند به رهبران مذهبی، سیاستمداران برجسته و مقامات به طور کلی گذاشته است. این نشریه می خواهد با طنزهای بی پردۀ خود که هر کسی را هدف می گیرد، مخاطب را به بهت و خشم دربیاورد؛ و عامدانه دست به تحریک بزند، از جمله با انتشار کاریکاتور های محمد.
سوسیالیست ها از حق افراد برای داشتن یا نداشتن هرگونه مذهبی به انتخاب خود، به دور از تبعیض و ستم حمایت می کنند. در عین حال ما قویاً حامی آزادی بیان و انتشارات، شامل حق نقد و استفاده از هجو و طنز نیز هستیم. این صرفاً نه به دلایل فرهنگی، بلکه به خاطر این است که دست اندازی به آن چه که می تواند گفته یا منتشر شود، از سوی نهادهای دولتی علیه فعالین اتحادیه های کارگری و سوسیالیست می تواند به کار گرفته شود و خواهد شد، تا به این صورت در برابر توانایی ما به افشای استثمار و منافع طبقاتی، مانعتراشی کنند.
اما این به آن معنا نیست که ما می خواهیم هیچ گونه حد و مرزی وجود نداشته باشد. تعدادی کمی از مردم از چشم بستن بر مطالبی که مثلاً عامدانه و آگاهانه نژادپرستی یا سکیسم افسارگسیخته را تشویق می کنند، حمایت خواهند کرد.
با این حال چه کسی تصمیم می گیرد که چه چیزی قابل پذیرش هست یا نه؟ ما نمی توانیم به هیئت های «سانسور» منتخب نهادها و سیاستمداران حکومت اعتماد کنیم، آن هم زمانی که این حکومت ها درحال حاضر تقریباً به طور کامل متشکل از سیاستمداران حامی سرمایه داری و برنامه های ریاضتی هستند. تعیین حدّ و مرزها برای قابلیت پذیرش هر چیز، امری است که باید به طور دمکراتیک تصمیم گرفته شود؛ در یک جامعۀ سوسیالیستی، این بر عهدۀ نمایندگان منتخب مردم عادی خواهد بود که در هر زمان قابل انتخاب، و مشمول عزل و نصب هستند.
واکنش طبقۀ کارگر، حیاتی است
تروریسم پیروان داعش یا القاعده، برخلاف نظر برخی از مفسران راست، اساساً مختص به مسلمانان نیست. اقلیت بسیار کوچکی از جامعه که رو به اقدامات تروریستی می آورد، می تواند از هر پیشزمینۀ مذهبی یا غیرمذهبی باشد، همان طور که حملات راستگرایان افراطی گواه آن است. نروژ در سال ۲۰۱۱ شاهد تروریست راست افراطی، اندرس برایویک بود که ۷۷ نفر را به ضرب گلوله کشت.
حرکت به سوی «اتحاد» علیه ترور به رهبری کسانی از قماش فرانسوا اولاند، نیکولا سارکوزی و دیوید کامرون هم راه حل نیست. همان طور که «گوش رولوسیونر» در جزوۀ خود مطرح کرد: «این حمله، به طبقات حاکم و سرمایه داران خدمت خواهد کرد. اولاند، سارکوزی یا لو پن، می توانند ادعا کنند که مدافعین آزادی ما هستند، آن هم زمانی که خود از جمله کسانی هستند که مبارزات را سرکوب، مهاجرین را تحقیر و به حقوق ما حمله می کنند».
در عوض آن چه حیاتی است، وحدت به رهبری از پایین، یعنی طبقۀ کارگر است. جنبش های توده ای طبقۀ کارگر، ضمن فعالیت در کنار هم به شکل سازمانیافته برای بهبود استانداردهای زندگی و به چالش کشیدن حکومت های سرمایه داری با نیروی اتحاد، می توانند موج را علیه خطر رو به رشد تروریسم برگردانند و چنین نیز خواهند کرد.
«گوش رولوسیونر» در پایان جزوۀ خود نوشت:
«اتحادیه های کارگری و دیگر سازمان ها و انجمن ها جنبش کارگری، باید فراخوان به تجمع و ادای احترام به قربانیان شارلی ابدو بدهند، منتها بر مبنای پلاتفرم خود؛ یعنی: برای وحدت کارگران، جوانان و اکثریت عظیم جمعیت فارغ از تبار یا عقیده، برای آزادی بیان، علیه تمامی تروریست های ارتجاعی و بنیادگرا، علیه سیاست های نژادپرستانه و امپریالیستی حکومت های فرانسه که به شکاف های فرقه ای، تعصب و تاریک اندیشی دامن می زنند.
یک جنبش متحد و توده ای علیه نژادپرستی و علیه سیاست هایی که میلیون نفر را به ناامنی می کشاند، باید ساخته شود. بر این مبنا است که ما باید از ژورنالیست ها و کارکنان شارلی ابدو حمایت کنیم».
تروریسم، خطری نیست که بتواند به دست طبقات حاکم و حکومت های سرمایه داری محو شود؛ آن ها در وهلۀ نخست شرایط را برای تروریسم ایجاد کرده و اکنون ناتوان از حذف آن هستند. هیچ مقداری از افزایش سرکوب نمی تواند به این تهدید پایان دهد»
بحران کنونی اقتصاد جهان، حکومت ها را وا می دارد که بیش از پیش در حمله به اکثریت بیپروا باشند، و به افزایش تنازعات نظامی امپریالیستی خدمت می کند. در فرانسه، بریتانیا، و سرتاسر دنیا، احزاب جدید کارگران باید ساخته شود، که با طرح عقاید سوسیالیستی بتوانند تنها راه برون رفت از این کابوس را نشان دهند.
مالکیت عمومی بر صنایع کلیدی، برنامه ریزی اقتصادی سوسیالیستی و تصمیم گیری دمکراتیک در تمامی سطوح جامعه، زمینه را برای پایان جنگ، ستم، استثمار و فقر به طور دائم و تروریسم مهیا خواهد کرد.
۱۰ ژانویۀ ۲۰۱۵