بخشی از مقالۀ «دگرگونی اخلاقیات»، به قلم لئون تروتسکی (اکتبر ۱۹۲۳)
هنگامی که طبقۀ کارگر قدرت را قبضه می کند، وظیفۀ مطیع ساختن اصول اقتصادی شرایط اجتماعی به نظارت و یک نظم آگاهانه را در دستور کار خود قرار می دهد. با این وسیله، و تنها به همین وسیله است که امکان دگرگونی آگاهانۀ اخلاقیات وجود دارد. موفقیت هایی که می توانیم در این جهت به دست آوریم، به موفقیت ما در حوزۀ اقتصادی بستگی دارد. اما حتی در وضعیت اقتصادی کنونی مان هم می توانستیم انتقاد، ابتکار عمل و خِرَد بیش تری را به اخلاقیات خود معرفی کنیم، یعنی بیش از آن چه که عملاً معرفی کرده ایم. این یکی از وظایف دوران ماست. البته واضح است که تغییر کامل اخلاقیات، یعنی رهایی زنان از بردگی خانگی، آموزش اجتماعی کودکان، رهایی ازدواج از کلیۀ اجبارهای اقتصادی و غیره، تنها طی دوره ای طولانی از تکامل به دنبال خواهد آمد، و متناسب با این که تا چه میزان نیروهای اقتصادی سوسیالیسم دست بالا را نسبت به نیروهای سرمایه داری پیدا می کنند، رخ خواهد داد. دگرگونی حیاتی اخلاقیات از آن رو ضروری است که اُشکال سنتی و محافظه کارانۀ زندگی، فارغ از فرصت های پیشرفتی که نقداً امروز به واسطۀ منابع کمک اقتصادی ما در اختیارمان قرار داده شده یا دست کم فردا در اختیارمان قرار خواهد گرفت، نتواند به بقای خود ادامه دهد.
از سوی دیگر، حتی ناچیزترین موفقیت ها در حوزۀ اخلاقیات از طریق بالابردن سطح فرهنگی مردان و زنان طبقۀ کارگر، ظرفیت ما را برای عقلایی کردن تولید، و تقویت انباشت سوسیالیستی بالا می برد. همین مجدداً به ما امکان پیروزی های تازه در حوزۀ اخلاقیات را می دهد. بنابراین یک وابستگی دیالکتیکی میان این دو حوزه وجود دارد. شرایط اقتصادی، عامل بنیادی تاریخ است. اما ما به عنوان حزب کمونیست، و به عنوان دولت کارگری، تنها می توانیم با کمک طبقۀ کارگر اقصاد را متأثر کنیم، و برای نائل آمدن به این امر، باید بی وقفه ظرفیت تکنیکی و فرهنگی هر فرد طبقۀ کارگر را افزایش دهیم. در دولت کارگری، فرهنگ برای سوسیالیسم کار می کند، و سوسیالیسم از طرف دیگر امکان ایجاد یک فرهنگ نوین برای بشریت، فرهنگی که چیزی از اختلاف طبقاتی نمی داند، ایجاد می کند.»