گزیده ای از متن «پیشگفتار به مجموعۀ دوازده سال»، نوشتۀ لنین

زمان تقریبی مطالعه متن ۳ دقیقه
توضیح: متن پیش رو، بخشی از مقدمۀ لنین به مجموعۀ «دوازده سال»، مورخ سپتامبر ۱۹۰۷ می باشد. در این بخش به نکاتی در مورد مسألۀ آگاهی و نکات مطروحه در کتاب «چه باید کرد؟» اشاره شده است که از این لحاظ حائز اهمیت هستند. امید است که کل این مقدمه، به زودی به طور کامل ترجمه گردد و در اختیار خوانندگان قرار گیرد. آرام نوبخت

***

… از میان پرسش هایی که به طور اخص در جریان بحث بر سر «چه باید کرد؟» به وجود آمد، به توضیح تنها دو مورد خواهم پرداخت. پلخانف در ایسکرا (۱۹۰۴)، درست پس از پدید آمدن جزوۀ «یک گام به پیش، دو گام به پس»، اعلام کرد که بر سر مسألۀ خودانگیختگی و آگاهی سیاسی، اختلافی اصولی با من دارد. من نه به این موضع گیری پاسخ دادم (البته به استثنای یادداشتی کوتاه در روزنامۀ به پیش در ژنو)، و نه به تکرار بی¬شمار آن در نوشته های منشویک ها. عدم پاسخ گویی من از این رو بود که نقد پلخانف به طور مشخص چیزی به جز خرده گیری صرف نبود، آن هم با اتکا به چند عبارتی که از محتوا جدا شده بود، به ویژه اظهاراتی که به طور دقیق یا ماهرانه فرموله نکرده بودم. به علاوه پلخانف محتوای عمومی و کلّ روح جزوۀ «چه باید کرد» من را که در مارس ۱۹۰۲ پدید آمد، نادیده گرفت. پیش نویس برنامۀ حزب (که از سوی پلخانف، فرموله و از طرف سردبیران ایسکرا، حکّ و اصلاح گشته بود) در ژوئن یا ژوئیۀ ۱۹۰۲ پدیدار شد. فرمول بندی آن از رابطۀ میان خودانگیختگی و آگاهی سیاسی مورد توافق تمامی سردبیران ایسکرا قرار گرفت (منازعات من با پلخانف بر سر برنامه که در هیئت سردبیری رخ داد، بر سر این موضوع نبود؛ بلکه به این مسأله بازمی گشت که تولیدِ خُرد با وجود تولید انبوه از میان بیرون می رود، و در این مورد من خواهان فرمول دقیق تری نسبت به آن چه که پلخانف داشت، بودم؛ بحث دیگر پیرامون اختلاف در موضع گیری پرولتاریا یا طبقات کارگر در کل بود؛ در این مورد من بر تعریف محدودتری از خصلت تماماً پرولتری حزب پافشاری داشتم)

در نتیجه در این مورد، مسألۀ هر گونه اختلاف اصولی میان پیش نویس برنامۀ حزب و «چه باید کرد» اساساً نمی توانست مطرح باشد. در کنگرۀ دوم (اوت ۱۹۰۳)، مارتینف که در آن موقع یک اکونومیست بود، دیدگاه های ما در ارتباط با خودانگیختگی و آگاهی سیاسی را که در برنامه اعلام شده بود، به چالش کشید. همان طور که در «یک گام به پیش» تأکید می کنم، تمامی ایسکرایی ها با او مخالفت ورزیدند. از این رو روشن است که این مناقشه اساساً میان ایسکرایی ها و اکونومیست هایی که به وجود اشتراک میان «چه باید کرد» و پیش نویس های برنامه حمله بردند، بود. در کنگرۀ دوم هم من تمایلی نداشتم که فرمول بندی های خود را، آن گونه که در «چه باید کرد» ارائه شده است، به سطح «برنامه ای» ارتقا بدهم و اصول خاصی را بسازم. برعکس، اصطلاحی که به کار بردم- اصطلاحی که از آن زمان تاکنون به کرّات نقل شده- این بود که اکونومیست ها ترکه را به یک طرف خم کرده بودند. گفتم که «چه باید کرد»، ترکه ای را که اکونومیست ها به یک سو خم کرده بودند، راست می کند (مقایسه کنید با گزارشات کنگرۀ دوم حزب کارگران سوسیال دمکرات روسیه در ۱۹۰۳، ژنو، ۱۹۰۴). من تأکید کردم که چون با تمام توان مشغول راست کردن ترکه ای هستیم که به یک سو خم شده بود، خط مشی عملی ما همیشه راست¬ترین خواهد بود. معنای این عبارات به قدر کافی روشن است: «چه باید کرد؟»، تصحیحِ مناقشه انگیز تحریفات اکونومیستی است و در نظر گرفتن آن به هر شکل دیگری، نادرست خواهد بود. باید اضافه کرد که مقالۀ پلخانف علیه جزوه، در مجموعۀ جدید ایسکرا (دو سال) بازانتشار نیافت، و به همین دلیل من در این جا به استدلال های پلخانف نمی پردازم، بلکه صرفاً موضوع مورد بحث را برای خوانندۀ امروزی توضیح می دهم، چرا که احتمالاً با ارجاعات فراوانی رو به رو می شود که در انتشارات منشویک ها به این موضوع داده شده است.

توضیح دوم من به مسألۀ مبارزۀ اقتصادی و اتحادیه های کارگری مربوط می شود. دیدگاه های من در این مورد به کرّات در نوشته های تحریف شده است، و من بنابراین باید تأکید کنم که صفحات بسیاری از «چه باید کرد؟» به توضیح اهمیت فوق العادۀ مبارزۀ اقتصادی و اتحادیه های کارگری اختصاص یافته. به ویژه، من از بی¬طرفی اتحادیه های کارگری دفاع کردم، و این دیدگاه را با وجود اظهارات فراوانِ مخالفینم، در جزوات یا مقالات روزنامه که از آن زمان نوشته شده، تعدیل نکرده ام. فقط کنگرۀ حزب کارگران سوسیال دمکرات روسیه در لندن، و کنگرۀ بین المللی سوسیالیستی اشتوتگارت منجر به این نتیجه گیری من شد که بی¬طرف بودن اتحادیه های کارگری به عنوان یک اصل قابل دفاع نیست. تنها اصل صحیح، نزدیک ترین اتحاد ممکن اتحادیه های کارگری با حزب است. سیاست ما باید این باشد که اتحادیه ها را به حزب نزدیک تر و آن ها را با حزب مرتبط سازیم. این سیاست باید با ثبات قدم و به طور مداوم در تمامی تبلیغات، آژیتاسیون و فعالیت سازماندهی ما، دنبال شود، بدون آن که به دنبال صرفاً «رسمیت یافتن» دیدگاه هایمان باشیم و بدون آن که بخواهیم اتحادیه هایی را که عقیده ای متفاوت دارند، بیرون بیاندازیم….

امتیازدهی

لينک کوتاه مطلب:

آرام نوبخت

از بنیان‌گذاران «گرایش بلشویک لنینیست‌های ایران» و ساکن انگلستان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

− 1 = 6