مذهب و «اسلام سیاسی»: نقدی بر حزب کمونیست کارگری در فیسبوک
توضیح: بحث زیر، در ستون بحث های آزاد فیس بوک و ذیل مطلب « به احزاب رژیم اعتماد نکنید! پیش به سوی اتحاد کارگران!» (نوشتۀ تشکل کارگری UID-DER در ترکیه) صورت گرفته است.
***
حبیب بکتاش:
یک مقاله بسیار خوب با دو ضعف کشنده:
مقاله زیر از طرف “شبکه همبستگی کارگری” در ایران منتشر شده است. این شبکه مرتبط است به گرایش مارکسیسم انقلابی.
خوبی مقاله
خوبی مقاله در این است که اطلاعات و توضیحات بسیار مفیدی درباره اوضاع طبقه کارگر دارد. توصیف جامعی از استثمار و ستم و اجحاف علیه طبقه کارگر می دهد. به درستی از طبقه کارگر می خواهد که فریب احزاب بورژوایی و ناسیونالیستی ترکیه را نخورند و صف خودشان را از آن ها جدا کنند. به درستی از طبقه کارگر می خواهد که صفوف خود را متحد و محکم کنند.
ضعف کشنده اول مقاله
عالم و آدم می دانند که خیزش مردم ترکیه (که شامل طبقه کارگر هم می شود) علیه دولت اردوغان ریشه در دو چیز داشت: فقر و استثمار و دیکتاتوری از یک طرف و اسلام و قوانین اسلامی و تحمیل مذهب از طرف دیگر. حتی پیش از این که اعتراض و خیزش مردم ترکیه علیه قطع درختان در پارک گزی (که بهانه ای بیش نبود) شروع شود، اعتراض “بوسه” در میدان تقسیم و سایر جاها شروع شده بود. اعتراض مردم ترکیه علیه فتواهای اردوغان و دولت و نهادهای اسلامی مثل “ساختن سه فرزند“، “خانه نشین شدن زنان حامله“، “ممنوع شدن الکل” و غیره برای هر ناظر سیاسی روشن و مشخص و شناخته شده است. یک بعد اساسی و مهم و مرکزی مردم ترکیه علیه اسلام و قوانین اسلامی و دولت اسلامی و اسلامیزه کردن جامعه ترکیه بود. این مقاله لام تا کام در باره این مسئله بزرگ و مهم حرف نمی زند. شتر دیدی ندیدی! چرا؟ چرا کسانی که در ایران زندگی می کنند و با زخم های شلاق اسلام و مذهب بر تن و جان طبقه کارگر آشنا هستند چیزی درباره بعد ضد اسلامی خیزش مردم ترکیه و طبقه کارگر نمی گویند؟ گردانندگان این شبکه و گرایش مارکسیسم انقلابی چه پاسخی دارند؟
ضعف کشنده دوم مقاله
این مقاله از طبقه کارگر می خواهد که فریب احزاب بورژوا و ناسیونالیستی ترکیه را نخورند و صفوفشان را از آن ها جدا کنند و متحد بشوند، اما به آن ها نمی گوید که برای چه متحد شوند، حول چه خواست ها و محوری متحد شوند، چگونه متحد شوند، حزب خودشان را به وجود بیاورند و چکار بکنند. این مقاله هیچ راه حل عملی نه در برابر تودها ی کارگری و نه در برابر رهبران عملی و نظری کارگری نمی گذارد. نمی گویند که حول یک حزب موجود متحد شوید یا حزب خودتان را بسازید. نمی گوید انقلاب کنید و دولت اسلامی-بورژوائی را سرنگون کنید. نمی گوید سوسیالیسم را بر پا دارید. چرا؟
****
آرام نوبخت:
به عنوان یک پاسخ مختصر به نقد آقای بکتاش باید موارد زیر را به ایشان یادآوری کنم:
اول؛ حزب کمونیست کارگری در همۀ مسائل، از جمله برخورد با مذهب کوچک ترین مرزی با یک حزب صرفاً سکولار یا حتی لیبرال ندارد، و اصولاً این قدر از تحلیل های اجتماعی مارکسیستی به دور است که همه چیز را در سطح روبنا خلاصه می بیند. در مورد کشور ترکیه، قبلاً طی مقاله ای اشاره شده بود که:
«سرمایه داری ترکیه در حرکت است، و تا جایی که به حزب حاکم “عدالت و توسعه” و سرمایۀ داخلی و خارجی مربوط است، هیچ چیز نباید بر سر آن قرار گیرد (از جمله درختان!) ترکیه می خواهد از نبردبان کلوپ ثروتمندان OECD بالا برود و هنوز با ولع در حال رقابت برای پیوستن به اتحادیۀ اروپا تا اواخر این دهه است. دولت همزمان به شکل مستبدانه ای تلاش دارد که یک روبنای دولتی اسلامی را به این توسعۀ سرمایه داری تحمیل کند: قوانین محدودکنندۀ الکل، رعایت مسائل مذهبی، پوشش، و انقیاد زنان تقریباً به همان شکل ایران.»
عدم درک این رابطه که جزئی از دیدگاه غیرمارکسیستی حزب متبوع آقای بکتاش است، هرگونه «مبارزه» این حزب علیه مذهب را نهایتاً بدون وارد آوردن کوچک ترین آسیبی به پایۀ مادّی آن و در چارچوب همان دمکراسی بورژوایی پیش می برد؛ چرا که این حزب قادر نیست بین مبارزه علیه مذهب و مبارزۀ طبقاتی رابطه ای برقرار کند.
به علاوه «حزب عدالت و توسعه» به عنوان یک حزب اسلام گرا مدتی به طور پی در پی در انتخابات پیروز شد، و تقریباً به مدت یک دهه حامیان اصلی خود را در میان فقرای شهری داشت. همین موضوع باعث شد که نظامیان سکولار سابق آتاتورک را از گردونۀ قدرت به حاشیه براند و به این ترتیب اپوزیسیون سکولار در قالب احزاب منحط و گندیدۀ طبقۀ متوسط را متفرق کند. اگر حزب کمونیست کارگری در آن جا حضور داشته باشد، باید بنا به منطق درونی خودش و برای تقابل با اسلام سیاسی، دوشا دوش چنین احزاب سکولاری قرار بگیرد، و تردیدی نباید داشت که برای این کار نه فقط به لحاظ «نظری» آماده است، بلکه استعداد درونی فرصت طلبانۀ کافی را هم دارد.
دوم؛ در همان روزهای اول تظاهرات، سازمان «مارکسیست توتوم» مطلبی نوشت و طی آن به مسألۀ اعمال محدودیت های اسلامی اشاره کرد؛ از آن جا که آقای بکتاش تا این حد «پیگیرانه» دنبال این موضوع بوده است، از مطلب مذکور نقل قول می آوردم تا بلکه آتش خشم او کمی فروکش کند و خیالش راحت باشد:
«با این حال شمار زیادی از تحوّلات نظیر تلاش برای منع سقط جنین، محدودیت بر فروش و مصرف الکل، بمب گذاری شهر ریحانلی به دلیل سیاست حکومت در قبال سوریه که ۵۲ کشته برجای گذاشت، ممنوعیت هایی بر برگزاری تظاهرات اول ماه مه، رعب و وحشت پلیسی بی حدّ و حساب، دستگیری شمار زیادی از ژورنالیست ها، فشار بر رسانه ها که آن ها را مطیع حاکمیت ساخته، تلاش های حریصانه برای چپاول طبیعت به ویژه از طریق ساخت سد بر هر رود ترکیه، روانه کردن فقرا به سوی حاشیه های شهرها و رویکرد سلسله مراتبی دولت در همۀ این ها… همگی جمع شدند تا تودۀ نسبتاً بزرگی از مردم را به مرحلۀ “دیگر بس است” برسانند.»
سوم؛ تشکل «یودیر» یک تشکل کارگری است که در میان تودۀ کارگران، و نه فقط کارگران پیشرو و مارکسیست، پایه دارد، و اتفاقاً برخلاف میل آقای بکتاش بخش زیادی از این اعضا را کارگران مسلمان و غیرمارکسیست تشکیل می دهند. بنابراین آن ها در سطح بولتن کارگری و برای کارگران علی العموم و الزاماً غیرمارکسیست مطلب می نویسند و بدون شانتاژ و سروصدا راه انداختن های مدل کمونیست کارگری ها، مسائل را به کارگران انتقال می دهند. مسألۀ محوری تدارک برای «حزب پیشتاز انقلابی»- به عنوان تنها نیرو و ظرف صحیح و ضروری برای کانالیزه کردن اعتراضات کارگری و دمکراتیک به سمت انقلاب و سرنگونی نظام سرمایه داری به دست طبقۀ کارگر، که متأسفانه در غیاب آن اعتراضات به نتیجه نمی رسند یا با افتادن به دست سایر نیروها، شکست خود را تضمین می کنند- از جمله مسائل مرتبط با حوزۀ اخص مارکسیستی است که تنها با اتکا به روشنفکران انقلابی و رهبران عملی پیشرو و سوسیالیست طبقۀ- نه تودۀ کارگران- حل خواهد شد. این قبیل موارد در حوزۀ کاری تشکلات عمومی کارگری که دربرگیرندۀ کارگرانی با گرایش های مختلف می شود، نیست. متأسفانه شدت بی ربط بودن رهبران و «مشاورین» حزب کمونیست کارگری به مسائل کارگری، امکان درک ابتدایی ترین مسائل را از آن ها می گیرد.
چهارم؛ مارکسیست ها، بنا به قاعده ماتریالیست هستند و مبارزه و ضدّیت با اشکال مختلف دین و مذهب، الفبای این ماتریالیزم است؛ منتها همان طور که لنین به درستی گفته بود، «مارکسیزم، ماتریالیزمی نیست که در الفبا درجا بزند». یعنی مارکسیزم فراتر می رود و می گوید که ما باید بدانیم که اولاً «چرا» ایمان مذهبی بین توده های زحمتکش رسوخ می کند و ثانیاً «چگونه» می توان با آن مقابله کرد. در واقع نقد و رویکرد ما نسبت به دین، از زاویۀ ماتریالیزم دیالکتیکی صورت می گیرد، نه از منظر ماتریالیزم مکانیکی، یا لیبرالزم. ما «ریشه» های رسوخ مذهب را بررسی می کنیم و متناسب با آن برخورد می کنیم، ولی ماتریالیست های مکانیکی یا حتی لیبرال ها و غیره، صرفاً از زاویۀ روشنفکرانه و بدون رفتن به عمق این پدیده؛ این معضل به وضوح گریبان «کمونیست کارگری»ها را گرفته، به طوری که نقدشان به اسلام از سطح همخوابگی محمد با عایشۀ ۹ ساله و غیره فراتر نمی رود.
در همین جا متوجه می شویم که تبلیغات صرفاً آتئیستی و ضدّ خدا هرچند لازم است، ولی به تنهایی کافی نیست. می شود انبوهی از سرمایه داران را پیدا کرد که شدیداً ضدّ دین هستند. در مقابل، کارگران زیادی را می بینید که مذهبی هستند. اگر قرار باشد ما ماتریالیزم را به تبلیغات ضدّ دین و آتئیستی صرف تقلیل بدهیم، پس لابد باید در کنار سرمایه داران «بی خدا»، «سکولار» و «ضدّ دین» و در مقابل کارگران «مذهبی» و «با ایمان» قرار بگیریم. حزب کمونیست کارگری این ظرفیت بالقوه را دارد که چنین کند و حتی آن را بارها هم بالفعل کرده است. یعنی حتی حول نقد «اسلام سیاسی»، با سازمان های نژادپرست و اولترا-راست وارد اتحاد و کارزارهای مشترک شده و می شود.
پس آموزش های ضدّ دین لازم است، ولی به شرطی که تابع یک هدف مشخص باشد: «گسترش مبارزات طبقاتی توده های مورد سوء استفاده قرار گرفته در برابر بهره کشان».
برای ما مارکسیست ها، منافع طبقاتی مشترک طبقۀ کارگر یک اصل است، و همه چیز حول این منفعت می گردد و در واقع نسبت به آن تعیین می شود. ما باید ضمن شرکت در مبارزۀ طبقاتی آن ها با هدف تسخیر قدرت سیاسی به دست طبقۀ کارگر، ایجاد دولت کارگری و الغای روابط سرمایه داری، ناکارا بودن اندیشۀ مذهبی را در طی این مبارزه به آن ها نشان دهیم و اثبات کنیم؛ به آن ها نشان بدهیم که ضدّیت کارگران با یک دیگر بر سر مقولۀ «مذهب» (کارگر شیعه در مقابل سنی، کارگر مسیحی در مقابل یهودی و الی آخر) نهایتاً به ضرر اتحاد طبقاتی و به سود سرمایه داری است. ما باید نشان دهیم که مذهب و مالکیت خصوصی دست در دست هم دارند، و تنها با الغای این مناسبت است که نهایتاً مذهب هم ملغا خواهد شد. ولی در این مبارزه، ما هرگز از آلودگی های مذهبی چشم پوشی نمی کنیم و نباید بکنیم (برخلاف بسیاری از گروه های «چپ» در اروپا، که به درستی از حقوق کارگران مهاجر مثلاً مسلمان دفاع می کنند، ولی به نادرستی چشم خود را روی انواع آلودگی های آن ها، از ختنۀ دختران و ازدواج با کودک ۹ ساله گرفته تا قتل های ناموسی و غیره، می بندند).
به علاوه، ما مارکسیست ها معتقدیم که پس از انقلاب سوسیالیستی به دست طبقۀ کارگر، ارتباط ارگان های مذهبی (مسجد، کلیسا و غیره) از دولت کارگری باید تماماً قطع بشود. هیچ بودجه ای به آن تخصیص پیدا نکند. مذهب باید از آموزش و پروش بیرون برود؛ ولی هرگز نباید ممنوع شود یا با زور و جبر برانداخته شود (انگلس در «برنامۀ کموناردهای بلانکیست فراری» به نقد تعدادی از بلانکیست ها پرداخته بود که سعی داشتند در کمون چنین کاری انجام دهند).
در واقع مذهب برای مارکسیست ها، برای حزب طبقۀ کارگر، به هیچ وجه امر خصوصی نیست، ولی تاجایی که به دولت کارگری آتی بازمی گردد، امری خصوصی تلقی می شود (باید به یاد داشت که در مقطع انقلاب ۱۹۱۷، حدوداً ۱۰ درصد از جمعیت امپراتوری روسیۀ سابق یا ۱۶ میلیون نفر، مسلمان بودند. اما سیاست انقلابی و صحیح بلشویک ها از ۱۹۱۷ تا اواسط دهۀ ۱۹۲۰ که عمیقاً با سیاست های استالین تقریباً از ۱۹۲۷ به بعد متفاوت بود، توانست بسیاری از کارگران مسلمان را به سوی حزب کمونیست و شوراها جذب کند). در نتیجه، این ها خطوط اصلی موضع کمونیست های انقلابی نسبت به مسألۀ مذهب است که فرسنگ ها با «کمونیست کارگری»ها تفاوت دارد.