تحریم نفتی، تهدید به بستن تنگۀ هرمز و پیامدهای آن: آیا گزینۀ حملۀ نظامی جدّی است؟
آرمان پویان، ۱۵ دی ماه ۱۳۹۰
مقدّمه
اقدام رژیم ایران به برگزاری مانور ده روزه در تنگۀ هرمز (رزمایش مدافعان ولایت ۹۰)، به دنبال رویدادهای مهم دیگری نظیر آغاز دور جدید تحریم ها با محوریت بانک مرکزی و صنایع نفتی- پتروشیمی جمهوری اسلامی، انفجار تأسیسات نظامی سپاه در بیدگنه و وقوع انفجاری مشابه در اصفهان، حمله به سفارت بریتانیا، اعلام تصرف هواپیمای جاسوسی آر کیو ۱۷۰ آمریکا در ایران، ترور دانشمندان صنایع هسته ای و غیره، از سوی افراد بسیاری- چه مردمی که یک بار طعم تلخ ویرانی های ناشی از جنگ را چشیده اند، چه شیفتگان و مبلغین صدور “دمکراسی” و مداخلۀ بشردوستانه در ایران و چه بسیاری از نیروهای اجتماعی مترقی در ایران و جهان- یک نشانۀ آشکار از تشدید تنش ها و نهایتاً حملۀ نظامی به ایران دانسته شده است.
مسلماً مسألۀ احتمال بروز حملۀ نظامی علیه ایران، نه فقط از حیث نابودی ثروت های اجتماعی و زندگی میلیون ها نفر از مردم و تغییر جغرافیای سیاسی منطقه به سود امپریالیسم در نتیجۀ جنگ، بلکه همچنین از نظر تبدیل بالقوۀ آن به بهانه ای در جهت اتخاذ سیاست های مقطعی “سازش طبقاتی” با رژیم سرمایه داری حاکم، برای نیروهای مارکسیست انقلابی از اهمیت بسزایی برخوردار است.
اما به باور من، این اقدام رژیم، با درنظر داشتن سایر رویدادهای چند ماه گذشته، تا حد بسیار زیادی از نشانه های جنگ سرد میان امپریالیسم غرب (و متحدین آن در منطقه) از یک سو، و چین و روسیه (به همراه ایران) در سوی دیگر است. من در این جا تلاش می کنم تا با داشتن نگاهی فشرده به نوع واکنش و تحرکات غرب و متحدین آن در قبال تهدید ایران به بستن تنگۀ هرمز، میزان جدیت خطر بروز جنگ را برآورد کنم و سپس از آن جا گریزی به تبعات تحریم های نفتی و اقدامات امپریالیسم برای طبقۀ کارگر و اقشار زحمتکش ایران بزنم و نهایتاً بدیلی را که می توان در چنین شرایطی معرفی و تبلیغ کرد، مطرح سازم.
اهمیت ژئوپلتیک تنگۀ هرمز
طبق آخرین برآوردهای موجود، کشورهای حوزۀ خلیج فارس (یعنی ایران، بحرین، عراق، کویت، قطر، عربستان سعودی و امارات متحدۀ عربی) مجموعاً قریب به ۳۰ درصد کل نفت جهان را در سال ۲۰۱۰ تولید کرده اند و در عین حال حدوداً ۵۳٫۵ درصد کل ذخایر نفتی جهان را (معادل تقریباً ۷۴۲ میلیارد بشکه) در اختیار دارند.
در این میان تخمین زده می شود که در سال ۲۰۱۰، سهم ایران از ذخایر نفت جهان به تنهایی ۹٫۹ درصد، یعنی معادل ۱۳۷ میلیارد بشکه، و از کل ذخایر گازی دنیا ۱۵٫۸ درصد (یعنی چیزی در حدود ۲۹٫۶ تریلیوت متر مکعب) بوده است. (۱) وجود ذخایر نفتی گسترده در ایران، این کشور را پس از به ترتیب عربستان سعودی، ونزوئلا و کانادا در رتبۀ چهارم جهان قرار داده است. (۲)
اهمیت تنگۀ هرمز نیز به مثابۀ آبراهی که دریای عمان را به خلیج فارس متصل می کند، در آنست که تقریباً ۲۰ درصد کل صادرات نفتی جهان از آن عبور می کند (۳).
طبق گزارش وزارتخانۀ اطلاعات انرژی ایالات متحده امریکا، جریان روزانۀ عبور نفت از این تنگه طی سال ۲۰۱۱ نزدیک به ۱۷ میلیون بشکه بوده است (این رقم برای سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۰، بین ۱۵٫۵ تا ۱۶ میلیون بشکه بود). به علاوه در همین سال، روزانه به طور متوسط ۱۴ تانکر نفت خام از تنگه عبور می کرده و بالغ بر ۸۵ درصد این صادرات نفت خام به بازارهای آسیا- به ویژه ژاپن، هند، کرۀ جنوبی و چین- منتقل می شده است. (۴) بنابراین اهمیت خاص این آبراه، نه فقط برای ایران، که برای امپریالیسم غرب و همچنین بازارهای به اصطلاح “نوظهور” مانند چین و هند به عنوان رقبای غرب در منطقه کاملاً روشن است. ضمناً وجود تراز بازرگانی منفی بالای ایران طی سال جاری با کشورهای چین، عربستان سعودی، عمان و به خصوص امارات متحدۀ عربی، بیانگر نیاز وارداتی ایران از این کشورها می باشد. در این بین، طبق گزارش تراز بازرگانی فرودین تا دی ماه ۹۰ (گمرک جمهوری اسلامی)، تراز بازرگانی ایران با کشورهای قطر، عراق، کویت و هند مثبت بوده است. (۵)
در واکنش به افزایش موج تحریم ها علیه ایران، رژیم از تاریخ سوم دی ماه مانوری را تحت عنوان “رزمایش دریایی ولایت ۹۰” به مدت ده روز و در محدودۀ آب های جنوب شرقی کشور از تنگۀ هرمز تا شمال اقیانوس هند (مدار ۲۰ درجه) در بُعد عملیاتی و تا مدار ۱۰ درجۀ شمالی در بُعد اطلاعاتی، برگزار کرد. به علاوه طی این مانور علاوه بر موشک های نور، قادر و نصر، موشک رادارگریز محراب نیز آزمایش شد (۶). با این وجود، دریادار حبیب الله سیاری که پیش از آغاز مانور، بستن تنگۀ هرمز را منوط به تصمیم “بزرگان” و به راحتی “آب خوردن” دانسته بود، در جریان رزمایش اعلام کرد که جمهوری اسلامی واقعاً قصد بستن تنگه را ندارد. در حقیقت این “انعطاف” ناگهانی در مواضع رژیم، بی شباهت به موضع گیری پیشین دولت به دنبال حمله به سفارت بریتانیا در تهران (سه شنبه ۸ آذر ۹۰) نبوده است. علاوه بر این، باید درنظر داشت که تهدید به مسدود کردن تنگۀ هرمز برای نخستین بار نیست که از سوی جمهوری اسلامی صورت گرفته و در سال های نخست انقلاب نیز مطرح گردیده است (۷).
بنابراین عمده کردن این موضوع در رسانه های انحصاری جهان، و تبدیل کردن مانور نظامی ایران به یک خطر بالقوه و تهدید بسیار جدی (و متعاقباً نیازمند برخورد قاطعانه تر) مشخصاً مقاصد سیاسی خاص را دنبال می کرد و در همین سطح، اظهارات “تند” اولیۀ مقامات جمهوری اسلامی نیز چیزی بیش از تقلا برای نشستن بر سر میز مذاکره جهت کسب امتیازات بیش تر نبوده است (این موضوعیست که صحت یا سقم آن را دورۀ پیش رو نشان خواهد داد).
واکنش متحدین منطقه ای امپریالیسم غرب
همان طور که در ابتدای مقاله مختصراً اشاره کردم، نوع واکنش غرب و کشورهای عربی متحد آن به مانور نظامی در تنگه (البته عموماً در بلندمدت و نه کوتاه مدت) معیاری است که می توان با آن احتمال طرح گزینۀ حمۀ نظامی را تا درجه ای بررسی کرد.
به عنوان مثال، مقامات امارات متحدۀ عربی اطلاع دادند که خط لوله ای که برای صادرات نفت استخراجی از سکوهای ساحل شرقی این کشور بدون نیاز به عبور از تنگۀ هرمز ساخته شده، ظرف چند ماه آتی مورد بهره برداری قرار خواهد گرفت.
این خط لولۀ ۳۶۰ کیلومتری، که آغاز ساخت آن به سال ۲۰۰۸ بازمی گردد، نفت تولیدی در شرق ابوظبی را از منطقۀ حَبشان به بندر فُجیره در ساحل دریای عمان منتقل می کند و به این ترتیب نیاز امارات به انتقال نفت تولیدی در ابوظبی از طریق نفتکش و از مسیر تنگه هرمز، رفع می شود. در همین ارتباط، محمد بن ضاعن الهاملی، وزیر انرژی امارات، در تاریخ ۹ ژانویه (۱۹ دی) گفت که ظرفیت انتقال این خط لوله، بین ۱/۵ تا ۱/۸ میلیون بشکه در روز خواهد بود (۸).
در همین راستا، برخی دیگر از کشورهای عضو اوپک نیز از افزایش تولید نفت خام خود صحبت کرده اند. حسین شهرستانی، معاون وزیر عراق در امور انرژی اطلاع داد که روزانه ۵۰۰ هزار بشکه به تولید نفت خام عراق اضافه شده است. وزیر نفت کویت نیز اعلام کرد که از ماه دسامبر ۲۰۱۱، پانصد هزار بشکه به تولید نفت خام کشورش اضافه خواهد شد. عبدالرحمن بن زیده، وزیر نفت لیبی “جدید” نیز از تمایل این کشور برای افزایش تولید روزانه به ۶۰۰ هزار بشکه خبر داد. همین افزایش تولید، در مورد عربستان هم صادق است (۹).
بنابراین نوع برخورد متحدین غرب برای خنثی کردن تهدید به بسته شدن تنگۀ هرمز- از افزایش سقف تولید گرفته تا ساخت خط لوله ای برای ددور زدن تنگه- احتمال مطرح بودن گزینۀ نظامی را در این مورد بسیار پایین می آورد.
چند نتیجه
آغاز خیزش های مردمی سال گذشته در منطقۀ خاورمیانه، امپریالیسم غرب را وادار به دخالت برای کانالیزه کردن جریان تحولات سیاسی- اجتماعی به سوی تغییر جغرافیای سیاسی خاورمیانه مطابق با طرح های بلندمدت خود کرده است. دخالت کاملاً عریان در لیبی و فشارهای کنونی به سوریه و ایران نیز مؤید همین موضوع است. از سوی دیگر، رشد نفوذ چین و روسیه در منطقه، قدرت غرب را به چالش گرفته است. بنابراین آن چه فی المثل در مورد ایران می بینیم یک جنگ نیابتی (Proxy War) میان این دو “قطب” به نظر می رسد که خود را به شکل یک جنگ سرد جدید نشان داده است. در این مقطع زمانی، دو گرایش خطرناک در سطح جامعه ظاهر گردیده. بخشی از جامعه، تحت تأثیر بمباران تبلیغاتی رسانه های دست راستی جهان از یک سو و فشارهای سیستم ارتجاعی داخلی از سوی دیگر، چنین می پندارد که بروز هرگونه حملۀ نظامی علیه ایران، صرفاً به دلیل “تهدیدها” و “جاه طلبی هسته ای” حکومت و “تقابل با غرب” است و متعاقباً در صورت بروز یک حملۀ نظامی، نیروی مداخله گر را عملاً در موضع مشروع و قانونی قرار خواهد داد، و در واقع ناآگاهانه از او “دعوت به مداخله” خواهد کرد. در نقطۀ مقابل، نگرانی از ویرانی های ناشی از جنگ، بخش دیگری از جامعه را به سوی سازش طبقاتی موقت با سیستم حاکم و حمایت از آن در صورت وقوع حمله سوق خواهد داد. در چنین برهۀ حساسی، یکی از وظایف مارکسیست های انقلابی آنست که ضمن افشای این دو گرایش اجتماعی خطرناک، برای ایجاد یک جبهۀ سوم- چه از نظر ذهنی و چه عینی- تلاش کنند.
منابع:
(۱) BP Statistical Review of World Energy (2011), pp. 6, 8 & 20.
(۲) International Energy Outlook (2011); p. 38, Table. 5.
(۳) http://en.wikipedia.org/wiki/Strait_of_Hormuz
(۴) U.S. Energy Information Administration, “World Oil Transit Checkpoints” (PDF), Dec 30, 2011.
(۵) http://www.tccim.ir/stats/taraz-country.html
(۶) http://sharghnewspaper.ir/News/90/10/14/21303.html
(۷) http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2012/01/120102_l23_hormuz_strait_ad_.shtml
(۸) http:// bbc.co.uk/persian/business/2012/01/120109_l26_uae_iran_hormuz_pipeline.shtml
http://www.middle-east-online.com/english/?id=49905
(۹) http://jonbashekhordad.wordpress.com/2011/12/29/1-136/