درباره ما

زمان تقریبی مطالعه متن ۴ دقیقه

چرا بلشویک-لنینیست؟

در مقابل بورژوازی و تمام مدافعین و پوزش‌خواهان سرمایه‌داری، ما «ضد سرمایه‌داری» هستیم‌‌‌‌. اما این کافی نیست، چون جبهۀ ضدّسرمایه‌داری هنوز گرایش‌های بسیاری را از سندیکالیست گرفته تا آنارشیست درخود دارد‌‌‌‌. ما صراحتاً «مارکسیست» هستیم. اما حتی این هم کافی نیست، ما در مقابل ریویزیونیسم منبعث از بین‌الملل دوم، گرایش‌های رفرمیستی، آکادمیک و چپ نویی تحت لوای مارکسیسم، یک «لنینیست» هستیم، چون چکیده و عصارۀ لنینیسم را اعتقاد به تشکیلات اخصی به نام حزب پیشتاز انقلابی شکل می‌دهد؛ تشکیلاتی که هدف از آن چیزی نیست جز هدایت جنبش طبقۀ کارگر به سوی تسخیر قدرت سیاسی و سرنگونی سیادت بورژوازی؛ اما در برابر ضدّانقلابِ استالینیستی و مائوئیستی که خود را پشت نقاب «مارکسیسم-لنینیسم» پنهان می‌کند، ما «تروتسکیست» هستیم‌‌‌‌. این است میراث واقعی و انقلابی ما‌‌‌‌. از همین روست که ما نیز خود را به تأسی از تروتسکی پیرو سنت «بلشویک-لنینیسم» می‌دانیم:

بلشویک‌-لنینیست‌ها با این نامِ خود به همه می‌گویند که تئوری‌شان “مارکسیسم” است- نه مارکسیسمِ مبتذل و تقلبی رفرمیست‌ها ‌‌‌‌.‌‌‌‌.‌‌‌‌. بلکه مارکسیسم حقیقی‌ای که لنین احیا کرد و در مواجهه با مسائل بنیادیِ عصر امپریالیسم به کار بست؛ بلشویک‌-لنینیست‌ها با این نامِ خود به همه می‌گویند که اتکایشان بر تجارب اکتبر است، تجاربی که در تصمیمات چهار کنگرۀ اول انترناسیونال کمونیست پرورانده و بسط داده شدند؛ می‌گویند که در همبستگی با کار نظری و عملیِ «اپوزیسیون چپِ» انترناسیونال کمونیست (۱۹۲۳ تا ۱۹۳۲) هستند؛ و نهایتاً این‌که زیر بیرق انترناسیونال چهارم می‌ایستند‌‌‌‌. در سیاست، «نام» همان «پرچم» است!

این است پرچم ما!

پیشینه:

بانیان گرایش بلشویک-لنینیست‌های ایران از اعضای سابق «گرایش مارکسیست‌های انقلابی ایران» هستند که نه به صرفِ بروز برخی اختلافات تشکیلاتی، که اساساً به دلیل مسدود شدن مجاری و مکانیسم‌های تعریف‌شده برای حل دمکراتیک این اختلافات، ناگزیر شدند مسیر جداگانۀ خود را در سازماندهی به بوتۀ آزمون بگذارند تا بلکه گذرِ زمان و در تحلیل نهایی خودِ جنبش، با قضاوتش بر دستاوردهای این مسیر، صحتش را تأیید یا رد کند.

عمدۀ این «اختلافات» در دو حوزۀ «سازماندهی» (درک متفاوت از «پیشرُوی کارگری»، «سبکِ هسته‌سازی»، «اصول مخفی‌کاری» و…) و حوزۀ «تشکیلاتی» (درک متفاوت از مکانیسم‌های سانترالیسم دموکراتیک، دیسپلین تشکیلاتی، کنگره، کمیسیون کنترل و…) بوده‌است.

ماحصل تغییر رویه و سبک کار ما در دو حوزۀ مورد اختلاف، طی این مدت تأسیس «کمیتۀ عمل سازمانده کارگری» با تکیه بر دخالتگری اعضا و هواداران این کمیته در داخل ایران بوده است و سپس «گرایش بلشویک-لنینیست‌ها» که با تدوین برنامه و اصول و جمع‌بندی گذشته به‌عنوان ستون فقرات نظری آن کمیته، موجودیتش را به حول اصول و استراتژی سیاسی مندرج در این سایت اعلام کرد.

ما معتقدیم سنجۀ واقعی برای قضاوت بر سر درستی درک و دریافت ما نسبت به مقولاتی که در دو حوزۀ بالا برشمردیم، کارنامۀ عمل ما در طول زمان خواهد بود.

البته شک نداریم که به طور کلی دوپارگی- به‌جای وحدت و تقویت کیفیِ یک جریان سیاسی واحد- بیش و پیش از هر چیز به ضرر جنبش است. در واقع هرچند بروز اختلافات (چه در سطح سیاسی و چه تشکیلاتی) می‌تواند بالقوه نشانۀ پویایی و سلامت یک جریان باشد، اما همین که مجال نمی‌یابد به شیوۀ اصولی حل شود، علامت یک مرض است، مرضی که در کل جنبش چپ همه‌گیر شده و عوارضش را در انشعابات متعدد در تمام جریانات اپوزیسیون چپ نشان می‌دهد. اما وقتی این بیماری به جریانِ داعیه‌دار دفاع از سنن تروتسکیسم سرایت می‌کند، باید با حساسیتی صدچندان به آن پرداخت. 

در برهۀ بروز اختلافات، تشکیلات سابق ما نقداً به یک سازمان بسیار ناکارامد و نامتناسب با سطح ادعاهای خود مبدل شده بود. این تشکیلات یا می‌بایست پوست‌اندازی و تجدیدنظر جدی در خود می‌کرد یا محکوم به فروپاشی درونی بود. در هر حال مسأله در این‌جا برای ما بسیار فراتر از دوئل سیاسی با تشکیلات سیاسی پیشینمان است، بلکه در عوض همین تجربه تلنگری به خودِ ما نیز بود که هم درکمان را نسبت به مفاهیم تشکیلات لنینیستی بالاتر ببریم و هم ضعف‌هایمان را در این عرصه شناسایی و رفع کنیم.

تشکیلات انقلابی؛ یک گره‌گاه کلیدی

از سوی دیگر زایش گرایش ما قریب به سه ماه پس از شورش فراگیر و ناگهانی دی‌ماه ۹۶ فرامی‌رسد. غافلگیری مارکسیست‌ها در برابر سیل ناگهانی این اعتراضات مجدداً تأییدی بر این واقعیت بود که بدون سازمان‌یافتگی قبلی، هرگز نمی‌توان به امر سازماندهی حتی فکر کرد. دی‌ماه ۹۶ مجدداً بحران رهبری انقلابی و فوریت حلّ این بحران را گوشزد کرد. به این اعتبار از این مرحله به بعد وظیفه‌ای که برای ما تعریف می‌شود سه چیز است: تشکیلات و تشکیلات و تشکیلات! احیای اصول سازماندهی تشکیلات انقلابی، آسیب‌شناسی و فرمول‌بندی تجارب شکست‌ها و دلایلِ این همه سال واماندگی از تحقق این هدف، همۀ آن چیزی است که باید تمرکز اخص تئوریک و عملی ما را در این دورۀ جدید به خود معطوف کند. سازمان‌‌یابی انقلابی و تدارک نظری-عملی برای حزب پیشتاز انقلابی از هم‌اکنون تا زمانی که محقق شود، یک هدف فوری است تا بتواند اهرمی برای تسخیر قدرت سیاسی از سوی طبقۀ کارگر و سرنگونی سیادت سرمایه‌داری باشد.

گرایش بلشویک-لنینیست‌های ایران آمده است تا نه فقط با ضعف‌ها و خطاهای خودش، که با تمام گرایش‌های مبلغ انفرادی‌کاری، تشکل‌گریزی، فعالیت تفننی و محفلی، خُرده‌کاری، تقلیل مارکسیسم به دانش آکادمیک بی‌خطر، علنی‌گرایی، رفرمیسم، سانتریسم، درک منشویکی و درک وارونۀ استالینیستی از تشکیلات انقلابی و البته علیه گرایش رویزیونیستی درون جنبش تروتسکیستی به پیشگامی میشل پابلو (و بعدتر مندل در اروپا و هنسن در امریکا) تسویه حساب کند و در مسیر احیای سنن تشکیلاتی و اصول نظری بلشویسم، هیچ نقطۀ اتکای قدرتمندی ندارد جز تجارب انقلاب اکتبر، چهار کنگرۀ نخست کمینترن، اپوزیسیون چپِ شوروی، انترناسیونال چهارم و مبارزۀ جناح چپش پس از انشعابات درون آن در پیوند با درس‌های شکست انقلاب ۵۷ و تجارب عملی تاکنونی در جنبش کارگری و کمونیستی داخل کشور.