پیشگفتاری بر مقالۀ «جعلیات استالینیسم»
ضرورت مبارزه با ویروس استالینیسم
– نویسنده: پ.ف
زمانی که ویروسی حامل بیماری به بدن جانداری نفوذ پیدا میکند اگر توان مقابله با آن ویروس وجود نداشته باشد، حیات جاندار به خطر میافتد. انحرافات در جنبش طبقۀ کارگر و پیامدهای آتی این انحرافات به مجرد آنکه در صفوف پیشتاز طبقۀ کارگر نفوذ پیدا کند، همان ضربهای را به جنبش کارگری وارد میکند که ویروسی کشنده به بدن انسان!
استالینیسم از جمله ویروسهای چرکآلودیست که به تمام منافذ –چه در سطح تئوریک و چه پراتیک- طبقۀ کارگر نفوذ پیدا کردهاست و ظاهراً خیال آن ندارد که گریبان پرولتاریای انقلابی را از شر خود خلاص نماید.
مارکس در هجدهم برومر لوئی بناپارت آوردهاست که : «انقلابهای پرولتاریایی…همواره در حال انتقاد کردن از خویشند، لحظه به لحظه از حرکت باز میایستند تا به آنچه به نظر میرسد انجام گرفتهاست، دوباره بپردازند و تلاش را از سر گیرند». انقلابیون آگاه در رابطه با تجربۀ انقلاب شوروی، هوشمندانه عمل نمودند؛ از وقایع آنچه آموزنده و مفید بود را استخراج کرده و به خاطر سپردند و اشتباهات را به زیر تیغ بررسی و نقد بردند تا در آینده بار دیگر مرتکب خطاهای پیشین نشوند. اما در این بین معضل استالینیسم به دلیل گستردگی خویش، آنچنان پاپیچ کارگران شده است که خلاصی از آن به سهولت انجام نخواهد گرفت.
بنیادیترین علت این امر را باید در منافع گروههایی جستجو کرد که همچنان با پتکی به نام استالینیبسم به جان بنای جنبش پرولتاریا افتادهاند. دو گروه که نمایندگان تامالاختیار از سوی استالینیسم میباشند عبارتند از: الف-بورژوازی به طور عام و نئولیبرال بهطور خاص. ب-اقلیتی از کارگران که سهواً یا عمداً خود را دچار استالینیسم کردهاند و پرچمدار خیانت به سوسیالیسم شدهاند (هدف من در این گفتار پرداختن به گروه دوم است).
از پیامدهای بوروکراسی شوروی آن است که موجب شد احزاب ظاهراً کارگری متعددی با وابستگی بسیار شدید به سیستم بوروکراتیک شوروی شکل بگیرند. بالطبع این احزاب منافع خود را با منافع شوروی مشترک دیده و نتیجتاً در هر جبههای بدون کمترین توجهی به حقایق عینی، خود را مکلف به توجیه و حمایتی بیچون و چرا از سیاستهای بوروکراسی شوروی دانستند. چنین رویکردهایی تأثیرات بیشمار مخربی برای نسل کنونی مبارزان به همراه داشته است.
نسل کنونی استالینیستها با سرکردگی اسلافشان و با نازلترین سطح آگاهی همچنان بر حقانیت آنچه در شوروی پس از انقلاب پرولتاریایی بر ویرانههای ضدانقلاب استوار شد، پافشاری میکنند.
کارگران انقلابی در نتیجۀ چنین انحرافاتی از دو ناحیه دچار آسیب میشوند: ۱- اتلاف وقت و انرژی بر اثر تمرکز بر وقایع کهنه بهجای توجه به مسائل بنیادین و پیشروی جنبش. ۲-مرمت تخریباتی که متوجه وجه آلترناتیو واقعی جامعۀ کنونی-یعنی سوسیالیسم، به وسیلۀ شعارها و سیاستهای استالینیست-در نظرگاه تودهها انجام شده است که ماترک آن، چیزی جز انفعال، محافظهکاری و بیاعتمادی به خویشتن از سوی انقلابیترین طبقۀ شکلگرفته در طول حیات اجتماعی بشر نیست.
مهمترین پرسشی که در برابر دیدگان ما شکل میگیرد این است که : بهعنوان مارکسیستهای انقلابی برای مبارزه با این ارتجاع چه باید کرد؟
از هنگام جوانه زدن استالینیسم اپوزیسیونی که با قاطعیت در برابر آن قد علم کرد، تروتسکیسم بود. در ابتدا تذکر میدهیم که تروتسکیسم نحلهای جدا از مارکسیسم نیست. عدهای عادتکردهاند که مارکسیسم را با کاروانی بلندبالا از اسامی مخلوط نموده و ملغمهای را که ساختهاند مانند آیهای مُنزله بخوانند و بنویسند؛ این اشتباه است. تروتسکیسم تافتهای جدابافته از مارکسیسم نیست و تنها روندی از مبارزه کارگران است که در برابر بوروکراسی شوروی-نه برای قدرتطلبی بلکه برای نجات انقلاب از دامن انحرافات و حمایت از سوسیالیسم- شکل گرفت و به دلیل ضرورتها همچنان به مبارزه در این راه ادامه میدهد.
تروتسکیسم نه تنها به صورت علمی و انقلابی به مبارزه با ارتجاع استالینیسم میپردازد بلکه به صورت رادیکالیزه شده خود را وقفِ سازماندهی جنبش کارگری و ساخت جامعهای نوین و عاری از آنتاگونیسمهای طبقاتی مینماید.
پرولترهای آگاه و انقلابی در سرتاسر جامعۀ انسانی موظف هستند برای شکست استالینیسم و دفاع از سوسیالیسم به صفوف تروتسکیسم بپیوندند و به صورتی علمی (برعکس طرف مقابل) به وظایف خود جامه عمل بپوشانند (زمانیکه میگوییم به صورت علمی بدان معناست که مارکسیستها نسبت به هیچ چیز به صورت مطلق اعتماد نمیکنند، در همه حال با برندهترین سلاح به انتقاد از خویش میپردازند و با هر تغییر، تئوری و عمل خود را به روز میکنند).
در بین کارگران ایران تا حدودی انحراف مورد بحث، رنگ باخته است. اما نسل جدیدی از مبارزان که در حال رشد هستند، در معرض ویروس استالینیسماند. در حال حاضر که مقابله و مبارزه با چنین انحرافی به علت سطحی بودن شیوع آن آسان است باید تمام قوا را به کار برد تا در کوتاهمدت و بلندمدت به پیروزیهای شگرف دست یابیم.
مقالهای که در پی خواهد آمد از آرام نوبخت است. آرام نوبخت در حوزۀ ترجمۀ ادبیات کلاسیک و معاصر مارکسیسم نقشی برجسته بازی کردهاست و همچنین برخوردار از سهم عمدهای در مبارزه با رفرمیسم، ارتجاع، انحراف و دیگر سکوهای ضربهزننده به جنبش کارگری است.
نوبخت در مقالۀ زیر در نهایت اختصار به بررسی یکی از پیامدهای سیاست استالینیستی میپردازد.
برای مطالعۀ مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید:
https://leninist.org/1392/07/05/جعلیات-استالینیسم/