اکتبر ۲۰۱۹ – صعود مبارزه طبقاتی بینالمللی و درسهای آن
اکتبر ۲۰۱۹ – صعود مبارزه طبقاتی بینالمللی و درسهای آن (یک مقدمه به همراه جزوه)
◾️در ۱۰۲مین سالگرد انقلاب اکتبر روسیه، شاهد عروج مبارزۀ طبقاتی در مقیاس بینالمللی هستیم و حرکتش از فاز تدافعی به فاز تعرضی: از مصر و سودان و تونس (شمال افریقا) تا عراق و لبنان (خاورمیانه)؛ از هائیتی و اکوادور و شیلی (امریکای لاتین) تا تداوم اعتراضات جلیقهزردهای فرانسه و تظاهرات کاتالونیا و بارسلونای اسپانیا (در اروپا) تا موج اعتصاب کارگران ماشینسازی و معدنچیان و معلمان در قلب سرمایهداری جهان (یعنی ایالات متحدۀ امریکا).
◾️ جهانی شدن تولید در نظام سرمایهداری، به شکل بیسابقهای باعث تشابه شرایط کارگران دنیا شده است. به همین خاطر است که مبارزۀ طبقاتی هم ناگزیر خصلتی جهانی یافته است. تا پیش از این مبارزۀ طبقاتی در شکل خود «ملی» و در «محتوا» بینالمللی بود؛ اما در دورۀ اخیر با توجه به خصلتهای جدید توسعۀ سرمایهداری، حتی در شکل هم دارد هرچه بیشتر خصلت بینالمللی به خود میگیرد.
◾️در نقطۀ مقابلِ چرخش به «چپ» طبقات کارگر در چهارگوشۀ دنیا، چرخش مفرط و فزایندۀ طبقات حاکم به «راست» قرار داشته است. طبقات حاکم در واکنش به رشد اعتراضات اجتماعی و مبارزۀ طبقاتی، مشغول احیای تمام کثافات و ارتجاع سیاسی قرن بیستم هستند (نمونهاش بکارگیری دوبارۀ روشهای سرکوب فاشیستی دوران «پینوشه» در شیلی، سرکوب پلیسی در کاتالونیا، سرکوب نظامی در اکوادور و رشد جریانات فاشیستی در آلمان و برزیل و امریکا که همگی اجزای یک فرایند بینالمللی واحد هستند).
◾️ تحولات اخیر نمود یک چرخش جهانی هستند. طی ۳۰ سال گذشته به دنبال فروپاشی رژیم استالینیستی شوروی و بازگشت دوبارۀ سرمایهداری، شاهد یک نظم اجتماعیِ جدید بودیم: سلطۀ طفیلیگری مالی و تمرکز بیشتر سرمایه در دست انحصارات، یا به عبارتی انتقال ثروتهای طبقۀ کارگر دنیا به سوی یک اقلیت ۱ درصدی سرمایهدار، اجرای وسیع سیاستهای نئولیبرالیستی، نابرابری بهتآور اجتماعی و سقوط آزاد استانداردهای زندگی، ویژگیهای بارز این دوره بودهاند.
◾️نابرابری اجتماعی بهتآور و سقوط آزاد استانداردهای زندگی به دنبال دههها سیاستهای اقتصادی ریاضتی و نئولیبرالیسم و فساد حکومتهای رنگارنگ بورژوایی محرک اصلی خیزشهای اخیر بوده است (بهعنوان مثال در لبنان که تا مدتها بهشت «بازار آزاد» منطقه برای سرمایهگذاریهای کاپیتالیستی به حساب میآمده، ثروتمندترین «۱ درصد» جامعه انحصار ۵۸ درصد کل ثروت را در دست دارد، در حالی که فقیرترین «۵۰ درصد» جامعه مالک کمتر از ۱ درصد ثروت است؛ در عراق با چهارمین ذخایر بزرگ نفتی دنیا، ۲۲.۵ درصد از جمعیت ۴۰ میلیونیاش در فقر مطلق زندگی میکنند. در کشور شیلی هم که رئیسجمهورش تا همین اواخر بهعنوان «مأمن» سرمایۀ مالی منطقه برایش بازارگرمی میکرد، ۱ درصد بالایی جامعه، ۳۳ درصد درآمد ملی را بلیعده است).
◾️ تمهیدات ریاضتی اخیر در عموم این کشورها صرفاً در حکم قطرهای بود که کاسۀ صبرِ لبالب پُرِ جامعه را به سرریز واداشت (مانند مالیات بر مکالمات واتساپ در لبنان، افزایش بهای بلیت مترو در شیلی، افزایش قیمت سوخت در اکوادور و نظایر اینها).
مبارزۀ طبقاتی بینالمللی که در ماه اکتبر ۲۰۱۹ اوج گرفت، خصلتهای زیادی دارد؛ از جمله:
◾️ مبارزه صرفاً به شورش خیابانی و زد و خورد با نیروهای امنیتی محدود نبوده است؛ بلکه کاربرد ابزارهای مهم مبارزۀ پرولتری همچون اعتصاب، اعتصاب عمومی، جاده بستن و اشغال مراکز مهم نیز چشمگیر و رایج بوده.
◾️ منطق مبارزۀ طبقاتی تا حد زیادی (گرچه نه به تمامی) بر شکافهای رایج طبقۀ کارگر غلبه کرده و این خود گواهی است بر تقدم مقوله طبقه بر قومیت و ملیت و مذهب (نمونهاش اتحاد معترضان لبنانی از خاستگاههای متفاوت شیعه و سنی و دروزی و مسیحی تا اتحاد کارگران و دهقانان و بومیان در قیام اکوادور).
◾️ ریزش توهمات به احزاب سیاسی حاکم در اعتراضات اخیر چشمگیر بوده است (مثلاً در لبنان به شکل حملۀ معترضان شیعه به دفاتر حزب الله لبنان و حزب أمل؛ یا در عراق به شکل حملۀ معترضان مناطق فقیر و شیعهنشینِ «مدینه الصدر» به ساختمانهای دولتی و دفاتر احزاب شیعی حامی حکومت و به آتش کشیدنشان).
◾️ حضور نسل جوان یکی از شاخصههای اعتراضات کنونی است. این نسل جوانِ طبقۀ کارگر که تحصیلکرده، شهریشده، آشنا با تکنولوژی ارتباطی و رادیکالشده است، از اهمیت بالایی برخوردار است. این پدیده فقط مربوط به کشورهای «درحال توسعۀ» آسیایی و افریقایی نیست. گواهش اینکه در آمریکا ۷۰ درصد از جوانان ۲۳ تا ۳۸ ساله طی یک نظرسنجی اعلام کردند که مایلند به یک کاندیدای سوسیالیست رأی بدهند[۱].
◾️ اعتراضات اخیر حدبالایی از خودانگیختگی و عدم رهبری را دارند و در مواردی متکی به سازماندهی اعتراضات از طریق شبکههای اجتماعی نظیر فیسبوک بودهاند.
◾️ اما در پس خودجوشترین اعتراضات هم درجهای از سازماندهی و یک رهبری «اعلامنشده» و «در سایه» وجود دارد. در غیاب نیروی انقلابی کمونیست، میدان مبارزه در اختیار احزاب رنگارنگ بوروژایی است. هرچه احزاب اپوزیسیون بورژوایی سازمانیافتهتر و آبدیدهتر باشند، قابلیت بالایی در سمت و سو بخشیدن به تحولات دارند. بنابراین اینکه تحولات اخیر به کدام سو خواهند رفت و فرجام نبرد طبقاتی چه خواهد بود، از پیش روشن و قطعی نیست و پیشروی آن منوط به فاکتور دخالت نیروهای انقلابی است.
◾️ طبقۀ حاکم به روال سابق مشغول استفاده از سیاست سابقهدار «هویج و چماق» است. تحت فشار از پایین با یک دست امتیازاتی جزئی میدهد و با دست دیگر از بالا چماق بر جنبش فرود میآورد. عقبنشینیِ جزئی، تاکتیک آشنایی است برای فرونشاندن اعتراضات و ایجاد «حس پیروزی» در معترضان به قصد خرید وقت تنفس و بازیابی کنترل و اعتماد به نفس طبقۀ حاکم (این عقبنشینیهای جزئی به شکل لغو افزایش مالیاتی و اعلام استعفای حریری در لبنان، تجدیدساختار کابینه در عراق، لغو افزایش بهای بلیت مترو و سوخت در به ترتیب شیلی و اکوادور و امثالهم بوده است).
◾️ احزاب سوسیال دمکرات، استالینیست و رفرمیست چپ، بیاعتباری و نقش مخرب خود را نشان دادهاند (بهعنوان نمونه در اکوادور روی کارآمدن حزب راست مورِنو، محصول خیانتهای حکومت چپ رفرمیستِ پیش از وی بود؛ در شیلی حزب سوسیالیست که زمانی آلنده در رهبریاش قرار داشت، به آغوش سرمایهداری و نئولیبرالیسم شتافته و حتی اخیراً رسوایی حمل و جابجایی مواد مخدر هم دامن برخی رهبرانش را گرفته. حزب کمونیست شیلی نقش ترمز در جنبش طبقۀ کارگر را داشته است و جنبش در غیابش به مراتب جلوتر رفته است؛ حزب کمونیست لبنان که از دهۀ هشتاد میلادی به بعد کوچکتر و کوچکتر شده، بارها با حزب الله همکاری داشته و جذب شدن این حزب در سیستم سیاسی لبنان و تمرکزش بر مشارکت در نظام پارلمانی و انتخابات، آن را عملاً جزوی از سیستم کرده است و این فهرست خیانتها ادامه دارد).
◾️ مجموع این اوضاع و احوال نام مشخصی برای خود دارد: خلأ رهبری انقلابی. غیاب رهبری انقلابی (که در برنامه و آلترناتیو سوسیالیستی و حزب انقلابی تجسم مییابد) بزرگترین نقطۀ ضعف و پاشنۀ آشیل اعتراضات کنونی و مشابه آن است. خلأ رهبری انقلابی میتواند به سادگی باعث هرز رفتن پتانسیل انقلابی و بروز سرخوردگی شود (بهعنوان تنها یک نمونه، شاهد بودیم که چطور در اکوادور با کمترین عقبنشینی حکومت، مبارزهای که حتی عناصری از قدرت دوگانه و موقعیت پیشاانقلابی را در خود داشت، فروکش کرد و به طبقۀ حاکم اجازه داد که پایههای لرزان خود را تثبیت کند).
◾️ وظیفۀ ساخت رهبری انقلابی، هرچند دیرهنگام اما یک ضرورت است که گریزی از آن نیست و فضای کنونی به سود آن است. یک نیروی کوچک انقلابی در چنین فضایی به سرعت میتواند رشد کند، مشروط به آنکه نه فقط تحلیل طبقاتی دقیقی از اوضاع داشته باشد، بلکه در برابر برنامۀ بورژوازی (چه در قدرت و چه در اپوزیسیون) نقشه و برنامۀ عمل انقلابی روشن پیش بگذارد و با دخالت خود، حول آن برنامه بسیج اجتماعی کند. این برنامه، یک رشته مطالبات انتقالی است که بتواند بوروکراسی اتحادیههای کارگری سازشکار و رهبران احزاب رفرمیست چپ را به چالش بکشد، برنامۀ اپوزیسیون بورژوایی را افشا کند، جنبۀ ضدسرمایهداری اعتراضات را تقویت کند و به آن خصلت آگاهانه ببخشد و گامهای اثباتی مشخصی را برای جنبش ترسیم کند. رئوس این برنامه که میبایست با تحلیل مشخص از شرایط مشخص هر اعتراض تدوین شود، متغیر است (فیالمثل از پیششرط آزادی کلیۀ زندانیان سیاسی و لغو سیاستهای ریاضتی برای هرگونه مذاکره گرفته تا سازماندهی اعتصاب عمومی سیاسی؛ از اعمال مالیات تصاعدی بر درآمد ثروتمندان و شرکتهای بزرگ تا مصادرۀ اموال سرمایهداران و ملیسازی صنایع کلان تحت نظارت دمکراتیک کارگران؛ از خواست استعفای مقامات بدنام به همراه محاکمۀ علنیشان تا تشکیل دادگاههای خیابانی؛ از رفع محدودیت ایجاد تشکلهای مستقل کارگری تا ایجاد میلیشیای کارگری و درخواست از سربازان و افسران پلیس ردهپایین برای تمرد و پیوستن به تظاهرات؛ از ایجاد کمیتههای محلات و کمیتههای کارخانه تا خواست برگزاری مجلس مؤسسان انقلابی و دمکراتیک؛ از همبستگی با اعتراضات منطقه تا …).
◾️ در آخر بخش مهمی از وظایف انترناسیونالیستی ما علاوه بر حمایت عمومی از خیزشهای منطقه و جهان، یافتن و معرفی جریانات مارکسیستی انقلابی و برقراری ارتباط با آنهاست به قصد یادگیری از تجارب و تحلیلهایشان و متقابلاً ارائۀ تحلیل از وضعیت ایران به آنان. این وظیفه برای مارکسیستهای ایرانی اهمیتی دوچندان پیدا میکند وقتی در نظر داشته باشیم که اولاً رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی علناً و با بیپروایی مشغول دخالت سیاسی و نظامی در منطقه است (تا سر حدّ اعزام قاسم سلیمانی به عراق برای مشاوره و آموزش سرکوب) و ثانیاً موج جدید مبارزۀ طبقاتی در منطقه بیتردید دیر یا زود به ایران هم خواهد رسید و تجربۀ «دیماه ۹۶» و اعتراضات کارگری سال ۹۷ را تکرار خواهد کرد و این میطلبد که از پیش برایش تدارک دید.
[۱] این نظرسنجی را «بنیاد یابود قربانیان کمونیسم» در امریکا برگزار کرد که ماهیتی آشکارا ضدکمونیستی دارد.