بازگشت برنی ساندرز و جان دوبارۀ رفرمیسم چپ
برنی ساندرز این روزها رسماً بهعنوان یکی از نامزدهای فهرست ده نفرۀ حزب دمکرات برای انتخابات ۲۰۲۰ به صحنۀ انتخاباتی بازگشته است. دو سال پیش بود که ساندرز توانست با معرفی خود بهعنوان کاندیدای «سوسیالیست» و «مستقل»، خیل عظیمی از چپها را پشت خود به صف کند؛ اما اینکه میبینیم علیرغم تجربۀ خیانت پیشین او و حمایتش در دقایق آخر از هیلاری کلینتون باز هم نامزدی او با استقبال طیفی از چپ روبهرو میشود، در بهترین حالت نمیتوان به چیزی تعبیرش کرد مگر برخورد تفننی و غیرمسئولانه با تجارب مبارزۀ طبقاتی و گم بودن میراث مارکسیسم انقلابی در این همهمۀ انواع گرایشهای رفرمیستی. بسیج طیف وسیعی از مارکسیستهای بینالمللی (و از جمله هلهلۀ چپهای ایرانی) به پشت ساندرز را نمیتوان از سر اتفاق دانست، بلکه این را باید به سلطۀ درک و دریافت پوپولیستی و غیرمارکسیستی از مفهوم «سوسیالیسم» و ماهیت طبقاتی این افراد و سازمانها تعبیر کرد و بس.
بحران اقتصادی و سطوح خیرهکنندۀ نابرابری اجتماعی آمریکا در کنار ریزش قابلتوجه توهمات به بازی دورهایِ «بد و بدتر» و دست به دست شدن قدرت بین دو جناح دموکرات-جمهوریخواه، زمینۀ عینی را فراهم کرد که پس از تجربۀ دو دوره ریاست جمهوری اوباما، ساندرز بتواند با نقدی ولو ملایم به «وال استریت» و «طبقۀ میلیاردرها» و در غیاب دخالت فعال نیروهای انقلابی، با مصادرۀ عباراتی مثل «سوسیالیسم» و «انقلاب سیاسی»، پایههای حمایتی وسیعی در میان کارگران و جوانان به دست آورد.
با آنکه افشاگریهای ویکیلیکس در همان دوره هم نشان میداد که حزب دمکرات از محبوبیت ناگهانی ساندرز و شعارهایش بهتزده شده و مشغول تضعیفش بوده، اما چنانکه انتظار میرفت ساندرز نهایتاً تمام آن کمپینها را به جیب حزب دموکرات ریخت و نهایتاً ۱۳ میلیون رأی مخاطبینش را به سادگی تقدیم هیلاری کلینتون کرد و به نفع او از انتخابات کناره گرفت؛ همان هیلاری کلینتونی که خود جزو «۱ درصدیها» و سرسپردۀ وال استریت و دستگاه امنیتی و نظامی امریکا است. در واقع ساندرز شعبدهای بود که قرار بود حزب نیمهمردۀ دمکرات را جان دوبارهای ببخشد. به دنبال این خیانت ناگهانی ساندرز به رأیدهندگانش، چرخش به راست در آمریکا قوت گرفت. ایالتهای ویسکانسین و میشیگان و ایندیانا و دیگر ایالاتِ «کمربند زنگار» که از صنایع سابقشان جز مشتی آهنآلات زنگزده باقی نمانده، در واکنش به سرسپردگی بیشرمانۀ ساندرز به حزب دموکرات، به سمت حمایت از کمپ جمهوریخواهان چرخش کردند! به این اعتبار ساندرز عملاً نقش جادهصافکن قدرتگیری ترامپ را ایفا کرد.
در دو سال گذشته از زمان نخستین کمپین انتخاباتی ساندرز، امریکا دستخوش تحولات سیاسی و اجتماعی زیادی شده است. بنا به آمار رسمی سال پیش (۲۰۱۸ میلادی) بیش از نیم میلیون کارگر با پیشگامی بخش معلمان دست به اعتصاب زدند که بالاترین سطح در ۳۲ سال گذشته به حساب میآمد. قریب به ۲.۸ میلیون روزِ کاری در نتیجۀ اعتصابات و دست کشیدن از کار از بین رفت و نکتۀ مهم اینجاست که حدوداً دو سوم این رقم در نتیجۀ اعتصاباتی بود که اتحادیههای کارگری زرد فرانخوانده بودند. این آمار به تنهایی نشاندهندۀ رشد مبارزۀ طبقاتی امریکا بهعنوان جزئی از صعود مبارزۀ طبقاتی جهانی است.
اینکه ترامپ چندی قبل قلدرمنشانه اعلام کرد «بر عهد خود هستیم که امریکا هرگز سوسیالیستی نشود» و اخیراً هم گفت که «غروب سوسیالیسم به نیمکرۀ ما هم رسیده»، نه به خاطر حضور ساندرز که به دلیل مشاهدۀ این موج مبارزۀ طبقاتی کارگران بوده است؛ وگرنه که ساندرز خود قرار بود نقش ترمز و مانع را در برابر هرگونه رادیکالیزه شدن مبارزۀ طبقاتی ایفا کند و چنین هم کرد.
ساندرز تنها یکی از نمایندگان رفرمیسم چپ است که در دورۀ بحران اقتصادی اخیر بر موج اعتراضات طبقاتی سواری کرد تا آن را به مسلخ بورژوازی ببرد. رفرمیسم چپ از سیریزا در یونان تا پودموس در اسپانیا، از کوربین در انگلستان تا ساندرز در امریکا هر آنچه در توان داشته در سالهای اخیر برای تلف کردن پتانسیل انقلابی و جلوگیری از رادیکالیزه شدن مبارزۀ طبقاتی کارگران بهکار بسته و از این رو خود متهم ردیف اول در صعود نیروهای راست افراطی و فاشیستی است. وظیفۀ افشای رفرمیسم چپ و مقابله با آن، جزئی جداییناپذیر از مبارزه برای دفاع از میراث سوسیالیسم انقلابی و بردن این استراتژی به میان مبارزۀ کارگران است. به بهانۀ آغاز نامزدی دوبارۀ برنی ساندرز دو جزوه را در این باره بازنشر میدهیم تا در حد خود به این وظیفه عمل کرده باشیم.