باز هم دربارۀ بحران ونزوئلا
تشدید مبارزۀ طبقاتی درون ونزوئلا و کل صفبندیهایی که بر سر این ماجرا در بین مارکسیستها ایجاد کرد به حق میتوان آیینۀ تمامنمایی از آیندۀ مبارزۀ طبقاتی در ایران دانست؛ حالتی که در آن امپریالیسم برای مصادرۀ اعتراضات جنبش کارگری ایران و کلید زدن طرح رژیم چنج گامهای آشکار برمیدارد و بورژوازی اسلامی حاکم نیز با تکان دادن زنگ خطر کودتا و «سوریهای شدن»، تنها راه حل پیشِ پای کارگران را «بقای خود در قدرت» میداند.
به طور قطع میتوان یقین داشت که صفبندیهای امروز مارکسیستهای ونزوئلا و جهان حول مسألۀ ونزوئلا، عیناً در شرایط مشابه در مورد ایران هم مصداق خواهد یافت:
طیفی از چپ که خطر مداخلۀ امپریالیستی را کمرنگ و «اتحاد عمل موقت» با امپریالیسم را تئوریزه میکند!
طیف دیگری که با جدا کردن مکانیکی مبارزۀ ضدامپریالیستی از مبارزۀ ضدسرمایهداری، طبقۀ کارگر را زیر یوغ بورژوازی حاکم در جنگ با امپریالیسم به صف میکند.
و نهایتاً صف سومی که شعارش مبارزۀ مستقل کارگران از طریق مسلحکردن تودهها، اشغال کارخانهها و مصادرۀ منابع و صنایع بزرگ و مقابله با هم بورژوازی حاکم داخلی و هم امپریالیسم خارجی است!
***
تقریباً دو هفته از روی کار آمدن رئیس جمهور خودخواندۀ ونزوئلا میگذرد. همین که از بدایت امر رؤسای دو حکومت شدیداً ارتجاعی و راست افراطی، یعنی بولسونارو از برزیل و ترامپ از آمریکا بیدرنگ گوایدو را بهعنوان «رئیس جمهور موقت» به رسمیت شناختند، به تنهایی خیلی چیزها را دربارۀ تحولات اخیر ونزوئلا فاش میکند، اما نه البته همه چیز را.
امپریالیسم در لباس بشردوستی
دستهای امپریالیسم در پس رویدادهای ونزوئلا پنهان نیست که نیاز باشد عیان شود. بعد از حمایت صریح ترامپ، گزینۀ تحریم صادرات نفتی ونزوئلا از سوی آمریکا در دستور کار قرار گرفت تا ونزوئلا از ۷۵ درصدِ درآمد نفتیاش بیبهره شود. این اقدامی است که نیکسون «درآوردن جیغ اقتصاد» نامیده بود، اصطلاحی که در دورۀ عملیات آمریکا برای بیثباتسازی حکومت آلنده و زمینهسازی کودتای ۱۹۷۳ شیلی باب شد.
سپس جان بولتون، مشاور امنیت ملی، اعلام کرد که آمریکا کلیۀ داراییهای ونزوئلا در خاک خود را به «دولت موقت» گوایدو منتقل خواهد کرد که این شامل سپردههای بانکی و داراییهای شرکت نفتی CITGO در آمریکا- زیرمجموعۀ شرکت نفتی دولتی PDVSA در ونزوئلا- میشود. در این میان بانک انگلستان نیز مانع آن شده که دولت ونزوئلا ۱.۲ میلیارد دلار از ذخایر طلای خود را از گاوصندوقهایش بیرون بکشد.
از سوی دیگر بعد از اتمام ضربالاجل قدرتهای امپریالیستی اروپایی به مادورو برای برگزاری انتخابات جدید ریاست جمهوری، اینک حکومتهای اروپایی هم رسماً به آمریکا پیوسته وگوایدو را به رسمیت شناختهاند.
این مداخلۀ پررنگ امپریالیسم آمریکا در تحلیل نهایی جزئی از نبرد بزرگتر آمریکا برای برچیدن طومار نفوذ سرمایهداری چین و روسیه است که هر دو در زمین آمریکای لاتین مدتها است روابط اقتصادی و نظامی و سیاسی محکمی با کاراکاس داشتهاند. ونزوئلا صاحب بزرگترین ذخایر نفتی دنیا است و صد البته نفت در کشمکشها و رقابتهای آمریکا با چین و روسیه حکم یک دارایی ژئوپلتیک حساس و تعیینکننده را دارد.
کودتای جاری در ونزوئلا به هیچ وجه اولینبار نیست. سال ۲۰۰۲ هم سی آی ای و پنتاگون از یک کودتای نظامی نافرجام که منجر به برکناری ۴۸ ساعتۀ چاوز از قدرت شد پشتیبانی کردند.
امپریالیسم آمریکا که امروز به زعم خود برای دفاع از «دمکراسی» در ونزوئلا سینه چاک کرده، همانی است که سابقۀ ۵۶ بار مداخلۀ نظامی و حمایت از دیکتاتوریهای نظامی در سراسر آمریکای لاتین را در کارنامهاش دارد. این همان حکومتی است که درحالی امروز دم از ضرورت کمکهای انساندوستانه و تأمین غذا و دارو برای ونزوئلا میزند که با حمایت از جنگ یمن ۱۶ میلیون یمنی را به آستانۀ مرگ از گرسنگی کشانده است.
مداخلۀ نظامی آمریکا و خطر سوریهای شدن ونزوئلا
در شرایطی که حکومت ترامپ «گزینۀ مداخلۀ نظامی» را روی میز گذاشته، بسیاری از اتاقهای فکر آمریکا نسبت به مخاطرات آن واقفند. در مصاحبهای منتشرشده در سایت «شورای روابط خارجی» (که یک اتاق فکر آمریکاییِ متمرکز بر حوزۀ روابط خارجی و سیاست خارجی این کشور است)، تحلیلگری میگوید که مداخلۀ نظامی در ونزوئلا میتواند به «نوعی جنگ داخلی سوریه» مبدل شود: «خطر واقعی همین است که اگر عملیات نظامی هر قدر هم طول بکشد، سایر کشورها هم وارد صحنه میشوند. قابل تصور است که برزیل خیلی ساده وارد جنوب شرقی شود و کلمبیا وارد جنوب غربی. قابل تصور است که روسیه برای دفاع از منافع نفتی و سرمایهگذاریهایی نفتی بزرگش در ونزوئلا وارد شود. قابل تصور است که چین هم دست به کاری که نمیدانم چیست بزند. از آن طرف کوبا هم که نقداً نفوذ اطلاعاتی در بین نیروهای مسلح ونزوئلا دارد».
بدین ترتیب حکومت آمریکا هم میداند که اگر وارد تقابل نظامی شود، نتیجه جنگی طولانی خواهد بود که خاک ونزوئلا را بدل به محل جنگ رقبای منطقهای از یکسو و رقبای امپریالیسم آمریکا از جمله چین و روسیه و متحدانشان از سوی دیگر خواهد کرد؛ به بیان دیگر سوریهای شدن ونزوئلا.
طبقۀ کارگر در منگنۀ اپوزیسیون راست و رژیم بورژوایی مادورو
برخلاف کودتای نافرجام سال ۲۰۰۲، اینبار در غیاب نیروهای انقلابی فعال، اپوزیسیون راست ارتجاعی، فاسد، انگلی و تحتالحمایۀ امپریالیسم توانسته بخشهایی از دانشجویان، جوانان، استادان دانشگاه و خرده مالکان را درست مانند اعتراضات سال ۲۰۱۷ بسیج میکند. وضعیت اقتصادیِ ازهم پاشیده و سقوط استانداردهای زندگی و تولید ناخالص داخلی تأثیر زیادی در این تغییر توازن قوای جناحی داشته است، بهطوریکه فقط از آغاز امسال قیمتها تا ۱۰۰۰ درصد بالاتر رفتهاند.
اما نکتۀ مهمتر اینجاست که پایههای سابق و ریزشیهای امروزِ اردوگاه چاویسم هم به این اعتراضات پیوستهاند. بخشهای قابل توجهی از جوانان، بیکاران و فقرا و کارگران نواحی فقرزده به خیابان آمدهاند و از وضع اسفبار اقتصادی، وعدههای پوچ مکرر مادورو، لحن تحقیرآمیز رهبران بوروکرات «حزب سوسیالیست متحد» نسبت به اعتراضات، توسل حکومت به سرکوب اعتصابات کارگری ماههای اخیر و نهایتاً دیدن بوروکراتهای «سرخپوشی» که از انواع امتیازات و رفاهیات مادی برخوردارند به تنگ آمده و عاصی شدهاند.
در واقع گوایدو و اپوزیسیون راست در تلاشند که در این فضای استیصال و خشم اجتماعی مردم ونزوئلا در مواجهه با سقوط اقتصادی و اجتماعی موج سواری کنند و برای این کار هم اساساً بخت خود را روی ردههای بالایی ارتش بهعنوان مهمترین رکن و ستون فقرات حکومت مادورو بستهاند.
مادورو برای باقی ماندن در قدرت تا جای ممکن امتیازات و قدرت اقتصادی و وزن بیشتری به فرماندهان ارشد در حکومتش داده، هرچند این مطلقاً ضامن وفاداری نیروهای مسلح ملی بولیواری به مادورو نیست، اما فعلاً سیگنالهای موافقی از درون فرماندهان ارشد ارتش به گوایدو مشاهده نشده است.
استراتژی سهگانۀ مادورو
استراتژی مادورو سهگانه است: اول آنکه خود را نسبت به هرگونه مذاکره چه با امپریالیسم آمریکا و چه با اپوزیسیون راست افراطی باز نشان میدهد؛ دوم اینکه با هشدار دربارۀ «خطر تکرار ویتنام» مشغول یارگیری در برابر مداخلۀ نظامی آمریکا شده و در نهایت سوم، با خشونت تمام اعتراضات طبقۀ کارگر را در واکنش به تورم و فقر و سطوح خیرهکنندۀ نابرابری قلع و قمع میکند.
سرکوب نظامی سنگین اعتراضات کارگری و شورشهای غذا، جزئی کلیدی از استراتژی حکومت مادورو است. نیروهای نظامی رژیم مادورو با یورشهای نیمهشب به حلبیآبادها و مناطقی که زمانی پایگاه حمایتی چاوز بودند، سعی در پاکسازی مخالفان دارند. در واقع مادورو با سرکوبهایش این پیام را به آمریکا و اروپا- و البته روسیه و چین- میدهد که هنوز هم او بهترین گزینه برای حفظ ثبات و گرداندن چرخهای تولید «نفت» است.
به همین دلیل هم مادورو در برابر مداخلۀ امپریالیستی کمترین تمایلی به مسلح کردن تودهها و هرگونه اقدام تلافیجویانه در برابر تحرکات آمریکا -مانند خلع ید از سرمایهداران خارجی همچون شرکتهای شِورون و هالیبرتون- ندارد.
یک سرمایهداری طاعونزده در پشت نقاب «سوسیالیسم»
رسانههای جریان اصلی مخمصۀ ونزوئلا را به شکست «سوسیالیسم» ربط میدهند. حال آنکه فلاکت و فروپاشی اقتصادی در سراسر کشورهای سرمایهداری آمریکای لاتین یک پدیدۀ فراگیر است و نه فقط در ونزوئلا بهعنوان یک استثنا و ضمناً وضعیت کنونی ونزوئلا، نتیجۀ ترمز زدن در برابر انقلاب سوسیالیستی و در عوض تقلا برای اصلاح سرمایهداری و آشتی دادن منافع بورژوازی کلان و طبقۀ کارگر بوده و این همان چیزی است که به شکل گنگ و مبهمی «سوسیالیسم قرن ۲۱» نامیده میشد.
در ونزوئلای چاوز و مادورو، اساس و بنیانهای سرمایهداری دستناخورده باقی ماند و درعوض از دل قراردادهای دولتی و فساد و درآمدهای نفتی و سوداگری مالی، یک طبقۀ حاکم جدید (یعنی بورژوازیِ بولیواری یا همان بولیبورگسیا) به جای طبقۀ حاکم قدیم پدیدار شد. یعنی آنچه در تحلیل نهایی رخ داد یک جابهجایی قدرت در بالا و در چهارچوب سیستم سرمایهداری بود. به این اعتبار حکومت مادورو، بیکم و کاست یک حکومت بورژوایی و مدافع مالکیت خصوصی و منافع سرمایۀ مالی بینالمللی است و سیاستهایش جادهصافکن امپریالیسم و اپوزیسیون راست. مادورو از ضدیت با امپریالیسم تنها ژست آن را بلد است، چرا که اصولاً هیچ مبارزۀ ضدامپریالیستی جدای از مبارزه با سرمایهداری قابل تصور نیست.
ضرورتهای سازماندهی از پایین و راه انقلابی مقابله با کودتا
تجربۀ نه فقط ونزوئلا، که تاریخ مبارزۀ طبقاتی بینالمللی، نشان داده که برای جلوگیری از پیروزی ارتجاع در ونزوئلا کمترین اعتمادی نباید به حکومت مادورو، بوروکراسی و افسران ارشد ارتش داشت.
مهمترین و اولین وظیفه، قاعدتاً سازماندهی از پایین در برابر کودتا است. این یعنی سازماندهی کمیتههای عمل در محلات و مراکز کار و کارخانهها برای اشغال و به دست گرفتن کنترل محلات و کارخانهها و شرکتهای فلجشده یا نیمه فلجشده با هدف تصمیمگیری دربارۀ گامهای بعدی مبارزه، افشای ماهیت مرگبار سیاستها و برنامه های اقتصادی اپوزیسیون راست و در عوض دفاع از برنامۀ واقعی سوسیالیستی، یعنی برنامۀ خلع ید از انحصارات بزرگ سرمایهداری، شرکتهای چندملیتی، بانکها و صاحبان اراضی بزرگ (لاتیفوندیا)، الغای امتیازات اقشار بوروکرات و انتقال قدرت واقعی به دستان طبقۀ کارگر و ستمدیدگان.
وظیفۀ بعدی ایجاد میلیشیای کارگری است، مشابه با «بریگادهای دفاعی مردمی» که نقداً در اراضی بزرگ ایالات مختلف ونزوئلا وجود دارند.
و در نهایت ایجاد یک «جبهۀ واحد»، متشکل از تشکلات چپ مترقی و تماماً مستقل از جناحهای مختلف بورژوایی (از جمله حکومت مادورو و اپوزیسیون امپریالیستیاش)، برای مقابله با کودتا و برای تسخیر قدرت توسط طبقۀ کارگر.
نهایتاً آنکه مقاومت در ونزوئلا سخت نیازمند همبستگی و اتحاد طبقۀ کارگر کشورهای منطقه، آمریکا و کانادا و کل دنیا و در یک کلام انترناسیونالیسم است.
گرایش بلشویک-لنینیستهای ایران
۱۸ بهمن ۱۳۹۶
مطالب مرتبط:
ونزوئلا: طبقۀ کارگر در محاصرۀ امپریالیسم، بورژوازی بولیواری و اپوزیسیون راست
نگاهی به میراث «چاویسم» و یک رویکرد فرصتطلبانه درون جنبش تروتسکیستی