دفنِ نقد، با خاکِ پلمیک: پاسخی به «ناپاسخ» گرایش مارکسیستهای انقلابی
گرایشهای مارکسیستهای انقلابی دو پاسخ به نقد اخیر ما دربارۀ مذاکراتش برای پیوست به جبهۀ جمهوری دوم تهیه دیده است که به رسم حفظ پرنسیپ و حق دفاع، لینکهای آن را در سایت منتشر میکنیم[۱]و[۲] و در ادامه آخرین ملاحظات خود را بر این بهاصطلاح «پاسخ» خواهیم آورد.
چرا نقد؟ چرا الآن؟
نقدپذیری و پاسخگویی به آن، از نشانههای سلامت و پویایی یک جریان سیاسی است. هیچ جریانی نمیتواند مدعی دفاع از مارکسیسم انقلابی باشد، بدون اینکه ظرفیتِ تحمل نقد و پاسخگویی به آن را در خود بالا ببرد. متأسفانه تمایل به نیتخوانی در لابهلای سطور نقد سیاسی و درک و دریافت و بازنمایی آن به مثابۀ «تخریب» یا «یقهگیری» نشان از سیطرۀ یک ذهنیتِ خام محفلی دارد تا بلوغ یک جریان سیاسی؛ امری که در عقبماندهترین تشکیلات بورژوایی هم در این عصر تظاهر به تحملش میشود.
گرایش م.ا.ا گلایهمند است که چرا به جای مقولۀ جبهۀ جمهوری دوم، آنان را مورد نقد قرار دادهایم؟ به این دلیل ساده که معتقدیم توهّمی نسبت به پروژههای کاغذی از این دست در صفوف طبقۀ کارگر وجود ندارد که بخواهیم در این شرایطِ حساسِ جنبشِ اعتراضی، انرژی ویژهای را معطوف به آن کنیم و از این رو چنین نقدی برای ما فاقد موضوعیت بودهاست. اما وقتی گرایشی که از درونش بیرون آمدهایم، به اسم تاکتیک و با مایه گذاشتن از سنن «مارکسیسم انقلابی»، زیگزاگ میزند و بدتر اینکه با گلچین کردن نقل قولهای خارج از بستر تاریخی، فرمولهای سانتریستی را به جای تاکتیکهای لنینیستی قالب میکند، نقد به آن برای ما موضوعیت پیدا میکند؛ خاصه آنکه رفقای نزدیکی از ما صراحتاً نظرمان را دربارۀ این مسائل پرسیده باشند.
نقطۀ عزیمت گرایش م.ا.ا از اینجا نیست که تجربۀ خودش در پروژۀ جبهۀ جمهوری دوم و ضعفها و اِشکالات اصولی آن را ارزیابی و فرمولبندی و ثبت کند و به جنبش انتقال دهد، بلکه نگاهی از سر «رفع تکلیف» به موضوع دارد. درست از همین روست که نه فقط از نقد و پروراندن بحث استقبال نمیکند، بلکه حساسیتی ندارد که جانسختیاش در برابر پذیرش اشتباه و در عوض «مالهکشی» و تئوریزه کردن هر اشتباه میتواند بهراحتی سنگ بنایی برای استخراج انحرافات مهلک رفرمیستی هم برای خودش و هم دیگر جریانات کمونیستی شود.
این نقد در عین حال از آنجایی موضوعیت پیدا میکند که گرایش م.ا.ا جریاناتی را که مثل خودشان تن به چنین پروژههایی ندهند صراحتاً «فرقهگرا» خطاب میکند و در این مورد اخیر، با اعلام «نظر مساعدش» دیگر جریانات را دعوت به پیوستن به جبهۀ جمهوری دوم کرد[۳]. به هرحال حداقل خوشحالیم که در این مقطع، زیرِ فشارِ نقد پیشینِ ما، گرایش م.ا.ا خود را موظف به جبران نقدهای ناکرده -ولو با تأخیر- علیه استراتژی بورژوایی جبهۀ جمهوری دوم کرد[۴]، هرچند مطلقاً از هرگونه نقد به غیراصولی بودن تاکتیکش نسبت به جبهۀ جمهوری دوم شانه خالی کرد.
تاریخ و تئوری در مسلخ سانتریسم
در پاسخ مکتوب گرایش م.ا.ا با وجود اشارههای مکرر و مطول به موارد تاریخی «جبهۀ واحد» یا اتحادعملهای تاکتیکی در جنبش کمونیستی –که هرگز بر ما پوشیده نبوده- نه فقط هنوز از تمایز میان سه مفهوم «اتحاد عمل»، «جبهۀ واحد کارگری» و «جبهۀ خلقی» طفره رفته میشود که آنها را جابجا با یکدیگر خلط میکنند و همین اغتشاش نظری را با ابداع مفهوم مندرآوردیِ «جبهۀ اتحادعمل تاکتیکی» به حد اعلا میرسانند[۵]. به زعم ما این تردستیهای کلامی و عدم تمایزگذاری میان این مفاهیم را نمیتوان کاملاً از سر اتفاق دانست، چرا که این نتیجۀ سیاسی سانتریستی را تأمین میکند که در آن بتوان جابهجا معنای «ائتلاف» و «جبهه» را به جای «اتحاد عمل» و بالعکس جا زد؛ یعنی به وقتِ نشست با لیبرالها تفسیرِ بورژوایی «جبهه» را پذیرفت و به وقت گفتگو با کمونیستها تفسیرِ «اتحاد عمل» را.
درست از همین روست که برخلاف شواهد ساعتها مناظرۀ تلویزیونی، اینک در پاسخِ اخیر گرایش م.ا.ا، مذاکره بر سر جبهۀ جمهوری دوم در کمال شگفتی صرفاً به هدف «یک اتحاد عمل موقت» جا زده میشود. حال آنکه سوال پاسخ نگرفتۀ پیشینِ ما باقی میماند که اولاً این اتحاد عمل حول چه چیزی بوده که نیاز به بحث دربارۀ مسائل اصولی و برنامهای و اساسنامه[۶] و غیره داشته؟
ثانیاً خوشبختانه شروط مربوط به یک «اتحاد عملِ» اصولی به قدر کافی در ادبیاتِ مارکسیسم انقلابی مستند و مکتوب شده تا راه را بر هر گونه سوءاستفاده و برداشت سانتریستی از آن ببندد. مهمترین شرط یک «اتحاد عمل» با نیروهای رفرمیستی، داشتنِ پایههای کارگری وسیع یا نفوذ سیاسی عمیق این سازمانهای رفرمیست در میان بخشهای مهمی از طبقۀ کارگر است که دو حزب «ایران آباد» و «ایران-لیبرال» مطلقاً فاقد این خصیصۀ بنیادیناند. در عوض در پاسخ اخیر گرایش م.ا.ا یک «خیل عظیم نیروهای بالقوه انقلابی» به این نوع جریانات منتسب میشود تا با اینهمانی کردن جریاناتِ کاغذی مذکور با منشویکها و انترناسیونالهای «دو» و «دو و نیم» و «آمستردام» و اتحادیههای سوسیال دمکرات و نظایر اینها، با دست باز به اسم تأثیرگذاری بر «پایهها»، راستروی اخیر توجیه شود. به این ترتیب با یک چرخش قلم بُرد نظرات جریان تک نفرۀ «رامین کامران» با کائوتسکیستها برابر فرض میشود و پایههای کارگری «حزب ایران آباد» نیز همسنگِ منشویکها! باید پرسید اصولاً آیا طبقۀ کارگر ایران به این پروژۀ جبهۀ جمهوری دوم و انبوه پروژههای کاغذی مشابهش توهمی دارد که حال بحث افشای آن در دستور کار قرار گیرد و به مدد آن این دست مانورها توجیه شود؟
گرایش م.ا.ا بدون پاسخ به سوال بالا، حتی در مورد «تحلیل مشخص از شرایط مشخص» هم دچار کلیگویی میشود و فقط آن را موضوع وعظ و خطابه میکند بدون آنکه بتواند به صورت مشخص نشان دهد که موضوعیت مذاکره برای پیوست به جبهۀ جمهوری دوم دقیقاً چه چیزی بوده است؟
به زعم ما «فرصتطلبی» و «سکتاریسم» دو روی یک سکه هستند. تلاش برای جبههبندی با نیروهای راست در واقع جبرانِ برخوردهای شدیداً سکتاریستی در قبال نیروهای اپوزیسیونِ چپ است. همین الآن در اپوزیسیون چپ ایران جریاناتی هستند که اگر بنا به «اتحاد عمل» باشد، پایههای کارگری یا دانشجوییِ بسیار فراتر از احزاب بورژوایی مانند «ایران آباد» و «ایران لیبرال» دارند و علیرغم اختلافات اصولی و برنامهای غیرقابل انکار و پُررنگ ما با این جریانها، اما «انصاف سیاسی» و «مصالح جنبش» حکم میکند که نه فقط برخلاف برخورد سکتاریستی گرایش م.ا.ا منکر موجودیت و فعالیت و سازماندهی این بخش از کمونیستها داخل جنبش کارگری و جنبش دانشجویی نشویم، بلکه فعالیتهایشان در دورۀ اخیر را نشانهای مثبت و دلگرمکننده بدانیم و با تقویت موارد مشخص اتحادعمل بتوانیم وزنۀ نیروهای چپ را در جنبش تقویت کنیم[۷].
خاک پاشی: مفرِ همیشگی استیصال در بحث سیاسی
بکارگیری صفات تحقیرآمیز و غیرسیاسی و بستن افترا به جای پاسخ به هستۀ اصلی نقد را فقط میتوان تعبیر به بیپرنسیپی و انجمادِ یک جریان سیاسی کرد. ضمن اظهار تأسف از این برخوردهای تخریبی، برخلاف میلمان مجبوریم پاسخ کوتاهی به یکی دو افترا از مجموعه بهتانهای مطرحشده در برنامۀ ویدیویی و پانوشتهای منتشره از سوی این جریان بدهیم و در همینجا بحث را از نظر خود مختومه اعلام کنیم و ضمن اعلام فاصله و عدم رغبت به هرگونه اصطکاک با این دست برخوردهای غیرسیاسی، داوری نهایی دربارۀ این مباحث را به خوانندگان واگذاریم:
۱.در دو پاسخ مکتوب و ویدیویی گرایش م.ا.ا، این جریان مدعی است که خرید برنامۀ تلویزیونی از سوی «کمیتۀ عمل سازمانده» از تلویزیون «دیدگاه» مصداقی از یک «اتحاد عمل» است! در واقع گرایش م.ا.ا با این اظهار نظر خود هم مُهر تأئیدی بر «بیسوادی سیاسی» و تعبیرِ تماماً غیرمارکسیستیاش از مفهوم «اتحاد عمل» و «جبهه» زده و هم خود را اسیر تناقضهای تازهتری میکند، چرا که متوجه نیست بر مبنای همین منطق «غیرمارکسیستی»، لابد استفادۀ گرایش م.ا.ا از تریبون بی بی سی هم باید مصداق اتحاد عمل با «دولت فخمیۀ بریتانیا» تعبیر شود؟! سطح نازل این استدلال مانعِ آن میشود که بیش از این بخواهیم به آن بپردازیم. باشد که مدال افتخار این دست استدلالات هم به کلکسیون «پنجاه سال تجربه» این جریان اضافه شود. عجالتاً بگوییم همین یک قلم مصداق بارزی از همان تردستیهای کلامی است که در آن مفاهیم مارکسیستی قلب میشوند تا در هر لحظه نتایج دلبخواهی از آن گرفته شود.
خرید تنها ۳ ساعت وقت از ماهوارۀ دیدگاه از سوی «کمیتۀ عمل سازمانده»، بدون حتی یک ریال «تخفیف»، چیزی فراتر از خرید کالا از یک بنگاه سرمایهداری نبوده؛ درست همانطور که جریاناتی مانند «اقلیت» و «راه کارگر» نیز هم اینک از این ماهواره وقتِ برنامۀ تلویزیونی میخرند. اینکه خرید همین سه ساعت وقت برنامۀ تلویزیونی کمر کمیته را در وضعیت بحران اقتصادی کنونی در داخل ایران شکسته و تا گردن مقروض کرده ولی در عین حال «نه»ی قاطعی نسبت به پذیرش هرگونه پیشنهاد تخفیف از سوی تلویزیون دیدگاه داده، نشان میدهد که برخلاف بعضی جریانات تا چه حد رفقای ما تابع ضوابط انقلابی هستند.
۲.تمرکز گرایش م.ا.ا بر خطای «کمیتۀ عمل سازمانده» دربارۀ انتخابات هفتتپه نه فقط مصداق بارز یقهگیری برای انحراف بحث سیاسی است، بلکه مصداق بارز تحریف و بهتانزنی است. بخشی از گزارشِ موردِ اشاره بر مبنای اطلاعات متناقض «روابط عمومی هفتتپه» و در شرایط سکوت و بیاطلاعی دیگر تشکلهای فعالین کارگری نسبت به این انتخابات تنظیم شده بود، که «بلافاصله» با اخذ اطلاعات صحیح و مستقیم از فعالین این کارخانه در کمتر از ۲۴ ساعت، از سایت حذف (و علیرغم اینکه گزارش اشتباه به هیچ سایتی ارسال نشده بود) رسماً با انتشار اطلاعیه به شکل شفاهی و ویدیویی عذرخواهی و انتقاد از خود شد که مستندات آن موجود است[۸].
جمعبندی
گفتگو یا مناظرۀ گرایش م.ا.ا با هر جریان دست راستی که مایل باشد، البته بلاایراد است. اما اینکه بخواهد حضورش را در پروژۀ جبهۀ جمهوری دوم مصداق اتحادعمل یا جبهۀ واحد جا بزند، یک بدعت غیرمارکسیستی است و چنانچه جنبۀ تاکتیکی داشته، یک شکست تمامعیار بوده است، چرا که نه افشاگری خاصی به دنبال داشت و نه تأثیری بر پایههای موهوم و نداشتۀ این جبهه و نه میلیمتری تأثیر بر جنبش کارگری در حال حاضر؛ بلکه این مانور صرفاً با تتمۀ توان و اعتبار یک تشکیلات مارکسیستی قمار کرد. همانطور که در اولین مطلب خود گفتیم و الآن هم باورمندانه میگوییم این دست «تاکتیک»ها از سوی گرایش م.ا.ا فقط محصول بنبست کنونیاش است که البته بخشاً خودخواسته است و با هربار واکنشهای غیرسیاسی این جریان به هر نقد بیرونی، مدام عمیقتر از پیش میشود.
گرایش بلشویک-لنینیستهای ایران – ۵ آبان ۱۳۹۷
[۱] . برنامۀ تلویزیونی صدای کارگر سوسیالیست با اجرای علیرضا بیانی : «جمهوری دوم یا حکومت کارگری؟» (به تاریخ ۴ آبان ۹۷)
http://www.azadi-b.com/J/2018/10/post_950.html
[۲] . «علیه فرقهگرایان ایدهآلیست»
www.militaant.com/?p=9114
[۳] . https://www.youtube.com/watch?v=orxZ2SluFHo
[۴] برنامۀ تلویزیونی صدای کارگر سوسیالیست با اجرای علیرضا بیانی : «جمهوری دوم یا حکومت کارگری؟» (به تاریخ ۴ آبان ۹۷)
[۵] جبهۀ واحد کارگری نوعی اتحادعمل نسبتاً پایدار است میان «کمونیستها» با دیگر «احزاب صاحب نفوذِ طبقۀ کارگر» (ولو با برنامۀ رفرمیستی و راست)، که نمونههای کلاسیکش را میتوان در جبهۀ واحد کارگری علیه کودتای کورنلیوف و علیه فاشیسم یافت. در صورتی که جبهۀ خلقی، عبارت است از ائتلاف میان کمونیستها با احزابِ جناحهای مختلفِ خودِ بورژوازی جبهۀ خلقی، متد و ایدئولوژی سازش طبقاتی است (مانند جبههخلقیِ منجر به شکست انقلاب ۱۹۲۵-۲۷ چین یا جبهۀ خلقی منجر به شکست انقلابیون و پیروزی فرانکو و هیتلر در اسپانیا و آلمان و غیره)
[۶] . اساسنامۀ جبهه جمهوری دوم:
WWW.j2iran.org/معرفی_جبهه/
[۷] گرایش م.ا.ا از ما میپرسد که در یک سال گذشته چند تجربۀ اتحادعمل داشتهاید. پاسخ اینست که نگاه ما به مقولۀ اتحادعمل، نه نگاه کمّی و مکانیکی بلکه کیفی و به اقتضای شرایط است و اگر موقعیت ایجاب کند، نه فقط از اتحادعمل با جریانهای فعال چپ در داخل کشور استقبال میکنیم که خود مبتکر آن خواهیم بود.
[۸] . https://ksazmandeh.wordpress.com/2018/08/13/مجمع-نمایندگان-هفت-تپه/