چند توصیۀ رفیقانه به یک کمیتۀ جوان
هر کمیتۀ انقلابی در مسیر مبارزه پستی و بلندیهای زیادی را از سر میگذراند، تندی و کُندی متناوبی را در سرعت رشدش تجربه میکند. موانع درونی و بیرونی زیادی را تجربه میکند. گاهی امنیت برخی هستههایش به خطر میافتد، گاهی علائم گریز از مرکزیت و آزادکاری در آن بروز پیدا میکند و خلاصه بسیاری از موانع درونی یک حزب، همگی در مقیاس کوچکتر در کمیته و هستههای جوانش میتواند بروز پیدا کند. اما میتوان این موانع را پشت سر گذاشت. توصیههای زیر، نکاتی کلی است که محصول جمعبندیهای گروهی به کمیته و رو به هستههای انقلابیاش است.
۱- هر گامی که هر هستۀ جوان برمیدارد باید در تناسب با هدفِ ازپیش تعیینشده (هدفِ شکلگیریاش) باشد؛ کار برای انجام زیاد است، اما پیروی از یک «برنامۀ عمل» و نیازهای واقعی جنبش است که یک هسته را میتواند از شرّ «خُردهکاری» و «فعالیت باری به هر جهت» برهاند.
۲- سرعت رخدادها در جنبش به قدری زیاد است که بارها پیش میآید «سرعت عمل» چنان ضروری شود که دقت، فدای سرعت گردد و این میتواند مهلک باشد، باید توازن میان «دقت» و «سرعت» را چنان رعایت کرد تا یکی به نفع دیگری ضربه نخورد.
۳- به وقت بروز هر بحرانی نباید خود را باخت، نباید گذاشت شیرازۀ امور از دست خارج شود، در عوض باید همۀ توان را معطوف به مدیریت اوضاع کرد؛ درست مانند یک بندباز ماهر که همۀ حواسش را بکار میگیرد تا تعادلش برهم نخورد. در اوضاع بحرانی، ثانیهها هم میتوانند تعیینکننده باشند.
۴ -پیشروی در مبارزه نباید توهم کاذب به یکدستی مسیر مبارزه ایجاد کند. باید در برابر ناملایمات آبدیده شد و ضمن امید به «بهترین» وضعیت، برای «بدترین» آماده شد.
۵- برای حفظ سلامت هر هستۀ کوچک، روحیۀ انتقاد از خود و پذیرش انتقاد از مرکزیت ضروری است. باید آمادۀ صریحترین، تلخترین و گزندهترین نقدها بود، چون مبارزۀ طبقاتی چنین میطلبد. در اهمیت انتقاد همین بس که میتواند یک جریان سیاسی را از انحطاط نجات دهد. به همین ترتیب سلامتِ یک «مرکزیت» هم در گروی دخالت دادنِ مستمر هستهها در امور تصمیمگیری و التزام به پاسخگویی و نقدشدن است.
۶- بنا به انبوه مثالهای تاریخی یک گروه کوچک به سرعت میتواند رشد کند و به نیرویی اثرگذار بدل شود؛ و در عوض یک گروه بزرگ و اثرگذار میتواند به سرعت سقوط کند و متلاشی شود. ضعفها را باید جدی گرفت، چون به قول یکی از رهبران انقلابی، قدرتِ قویترین گروه سیاسی به اندازۀ ضعیفترین حلقۀ زنجیرش است.
۷- پافشاری و اصرار روی اشتباه، اتوریته و اعتبار و اعتماد سیاسی را ساقط میکند و بالعکس تواضع و پذیرش و جدی گرفتن اشتباه و جبران آن، میتواند اعتماد پایهها را نه تنها ترمیم که بیشتر هم کند.
۸-چشم ما در همۀ لحظهها باید به دشمن اصلی دوخته شده باشد؛ دشمنان خُرد، تنگنظران و افرادی که با کینهتوزیهای شخصی منتظر «سکندری خوردن» دیگرانند، با وجود کوچکیشان قدرت تخریبی زیادی دارند؛ انرژی و اعتمادبهنفس شما را میکِشند و از هدف اصلی دور میکنند. اینان نه خود میلی به حرکت دارند و نه میپذیرند که دیگری چنین کند. بنابراین چون هر تحرکی در اطرافشان، رکود و فاصلۀ بیشتر آنها را از متن مبارزه و جنبش نشان میدهد، همین مبنای واکنش کینهتوزانۀ آنهاست. هرگز بحث اصولی نخواهند کرد، کل دستمایهشان چیزی نیست جز بحثهای غیرسیاسی فرسایشی و متلکپرانی و انتظار کشیدن برای یافتن این یا آن ضعف در دیگری. این عارضه بالاخص بلای جان جریانات خارج از کشور و دور از مبارزه شده است. در برخورد با چنین عناصری، هربار دشمن اصلی و وظایف اصلی را باید به خود یادآوری کرد تا درگیر حواشی نشد.
۹-بروز خطا در کار سیاسی اجتناب ناپذیر است. فقط کسی پایش به سنگ میخورد که حرکت میکند؛ اما درسگیری از خطاهاست که اهمیت اصلی را دارد. هرقدر سطح فعالیتها بیشتر شود، انتظارات هم بیشتر و کاستیها و خطاها هم بیشتر رؤیت میشود، تو گویی به زیر ذرهبین رفته باشند. به همان میزان انتظارات، تعهد به فعالیت هم باید بیشتر باشد.
۱۰-کوچکی به لحاظ کمیت و غیاب پایههای وسیع در بلندمدت، مخاطرات خودش را دارد؛ مثل تمایل غلیظ به سکتاریسم، خودبزرگبینی، بروز کیش شخصیت و ابتلا به نوعی «خارجیستیزی» به معنی گمانهزنی وسواسی نسبت به مقاصد تخریبی فرد یا جریانات تازهوارد یا خارج از گروه است، اینها مضرات قرار گرفتن طولانی در موقعیت یک گروه کوچک است. بنابراین سلامت سیاسی یک تشکیلات، در گروی ایجاد هستههای سالم و انقلابی و تکثیر و تولیدمثل این سلولها است.
– گرایش بلشویک لنینیستهای ایران