جنبش اعتراضی مرداد و تاکتیک ما
متن پیاده شده:
در چند روز اخیر درست همزمان با دومین هفتۀ اعتصاب سراسری رانندهها و کامیونداران، شاهد دومین موج اعتراضات خیابانی بعد از دیماه و سرایتش از یک شهر به شهر دیگر بودیم: اصفهان، کرج، شیراز، مشهد، اراک و با کمی تأخیر تهران و چند شهر دیگر دوباره شلوغ شدهاند.
برخلاف دی ماه که جرقۀ اعتراضات خیابانی از مشهد و با شعار نه به گرانی روشن شد، این بار جرقۀ اعتصاب از اصفهان و از دل یک محلۀ کارگری و صنعتی -که مرکز تراکم کلی کارگاههای کوچک و متوسط صنعتی است- زده شد؛ کارگاههایی که علاوه بر رکود و بیکاری و گرانی و نرخ نجومی دلار، باید با بیآبی و بیبرقی هم دست و پنجه نرم کنند؛ و به قول یکی از این کارگران فقط طی یکی از همین قطعیهای بیبرنامۀ برق، قطعهای که سه ماه تموم رویش کار میکرده خراب شده است و دوباره باید از صفر شروع بکند.
اما اینکه این بار همزمان با دومین اعتصاب سراسری کامیونداران، جرقۀ اعتراضات خیابانی از دل یک محلۀ صنعتی و با پایین کشیدن کرکرۀ کارگاههای آن محله زده شد، اصلاً تصادفی نبود و خودِ همین موضوع حاوی یک پیام مهم سیاسی هست. پیامی که باید آن را شنید! باید نبض جنبش را به واسطۀ همین یک اتفاق گرفت و بر اساس این نبض، گام بعدی خودمان را با آن منطبق کرد. آن پیام هم اینست که این بار –برخلاف دی ماه – اعتراضات خیابان و اعتصابات محل کار در حال پیوند خوردن با همدیگر هستند.
اگر ما این صدای نبض جنبش را ندیده بگیریم، اگر فعالیتهایمان رو با ضربآهنگ و ریتمش نتوانیم هماهنگ کنیم و اگر نتونیم از این فرصت استفاده کنیم و مهمترین سلاح طبقۀ کارگر، یعنی «اعتصاب عمومی» را نشان جنبش ندهیم، به آن معنی است که داریم راه را برای سر بریدن جنبش باز میکنیم.
مهمترین دلیلی که حکومت توانست اعتراضات دیماه را سریع سرکوب بکند و به فرسایش بکشاند و چند هزار نفر از جسورترین نیروهای جنبش را دستگیر و شکنجه و زندان کند و به قتل برساند، به این خاطر بود که اعتراضات فقط در داخل خیابان باقی ماند و به محل کار کشیده نشد. جنبشی که نه سلاح دستش است، نه تشکیلات و آموزش دارد، چهطور میتواند به تنهایی در خیابون فقط با سنگ مقابل یک دستگاه عریض و طویل سرکوب و کلی تجهیزات رصد و شناسایی و غیره مقاومت کند؟
تجربۀ دیماه ثابت کرده که روزهای متوالیِ تظاهرات و جنگ و گریز خیابانی، هرچند عامل فشار و استهلاک حکومت است، اما نمیتواند «به تنهایی» حکومت را عقب بزند؛ بلکه برای اینکار باید خیلی سریع به حلقههای دیگری وصل بشود؛ دی ماه ثابت کرد به همان نسبت که تظاهرات خیابانی طولانی بشود- ولی به حلقههای دیگه وصل نشود- فرصت شناسایی و دستگیریهای فلهای و فرسودگی جنبش هم بیشتر میشود. نکتۀ جالب اینجاست که بخشی از همین جنبش خودانگیخته هم این موضوع را نقداً متوجه شده… متوجه شده و به چشمش دیده که بهترین فداکاریها و جسارت به خرج دادنها به تنهایی-تأکید میکنیم به تنهایی- نمیتواند حکومت را به زانو در بیاورد؛ بیخود نیست که در اولین روز شروع اعتراضات شعار «اعتصاب؛ اعتصاب» داده میشد. بیخود نیست که موج جدید اعتراضات خیابانی وسط اعتصاب بزرگ و سراسری کامیونداران بیرون زد. مگر شعاری که از دل یک اعتصاب سراسری صنفی میآید بیرون و میگوید «آی معلم، آی کارگر، یک دست صدا ندارد» را میشود ندید؟! مگر اعتصاب کارگران راهآهن چند استان را که میروند خط آهن را در چند شهر میبندند میشود ندید؟ مگر کرکرههای پایین کشیده شدۀ کسبۀ ورشکسته یک سری شهرها را میشود ندید؟
دیگر چه چیزی باید اتفاق بیفتد تا ما این موضوع را به رسمیت بشناسیم که شرایط عینی و آمادگی ذهنی جنبش در این دوره برای ورود به فاز اعتصاب عمومی -برخلاف دی ماه که خیلی با این فاز فاصله داشت- این بار وجود دارد؟
اکنون که تمام نشانهها حکایت از آن دارد که اگر نیروهای سیاسی چپ تمرکز سازماندهیشان را بر روی تاکتیک «اعتصاب عمومی» بگذارند، آن وقت است که جنبش را در مسیر درستش هُل دادهاند.
اعتصاب عمومی، همان حلقۀ گمشدهای است که جنبش اعتراضی را به یک مرحلۀ کیفیتاً جدید وصل میکند و مقدمات این فاز جدید جنبش همین الآن با اعتصاب سراسری کامیونداران و کارگران راهآهن فراهم شدهاست.
اکنون وقتی برای دست دست کردن نیست؛ جنبش، چیرلیدر و مشوق نمیخواهد! جنبش خبررسانی نمیخواهد….جنبش، آفرین و احسنت و طوفان توئیتری و شعر و آه و ناله و فغان اپوزیسیون را نمیخواهد. اینها را به اندازۀ کافی دارد. جنبش، چشمانداز و برنامه و استراتژی و تاکتیک و تشکیلات میخواهد! جنبش جریانی را میخواهد که کوهی از تئوری و تجربۀ تاریخی دویست سال مبارزۀ جنبش کارگری دنیا را بتواند با شرایط عینی امروز ایران پیوند بزند و نشان بدهد در این لحظۀ خاص برای پوکاندن و به زانو درآوردن سیستم هار ج.ا به کدام نقطه باید فشار وارد کرد….کدام حلقه را باید کشید…گام بعدی چیست! این چیزی است که جنبش ندارد. چند تا جنبش وسیعتر از این هم در همین خاورمیانۀ عصیانزده از سال ۲۰۱۰ به این سو لت و پار شدند؟ چند روز نیاز است تا رژیم هار ج.ا معترضان خیابانی را تکه پاره کند؟
راه حل چیست؟ نبض جنبش الآن دارد میگوید که شرایط برای فاز جدید آماده است. الآن است که باید مهمترین سلاح طبقۀ کارگر، یعنی «اعتصاب عمومی» را نشان جنبش بدهیم. سلاحی که با نشان دادن قدرت واقعی کارگران به خودشان میتواند توهمات به اپوزیسیون قلابی و ضدکارگریِ دست راستی را از بین ببرد. اگر توانستیم این اعتراضات خیابانی را به یک «اعتصاب عمومی» پیوند بزنیم، این جنبش خیابانی را از قلع و قمع شدن و به استهلاک کشیده شدن نجات دادهایم. اگر نتوانستیم، سرش را به باد دادهایم.
حالا مسألۀ بعدی این است که اگر اعتراضات خیابانی در این مرحله متوقف شد چه؟ باز هم هیچ تفاوتی در وظیفۀ فوری و فوتی ما نمیکند! مگر کامیونداران و کارگران راه آهن که آمدند پای اعتصاب سراسری منتظر تظاهرات خیابانی ماندند؟! هیچوقت شرایط از این مهیاتر برای طرح شعار «اعتصاب عمومی» و تدارک برای آن نبوده. حالا واقعاً باید به درستی پرسید کجاست اپوزیسیون چپی که میبینیم نه فقط پیشرُوی جنبش نیست که عقبتر هم هست و آمده اصلاً تاکتیک «اعتصاب عمومی» را بایکوت کرده! و به جایش بیربطترین و بیموقعترین شعارهایی را که فقط گویندهشان را راضی میکند مطرح کردهاند[۱].
همین الآن فقط یک ماه و نیم دیگر تا شروع مدارس باقی مانده؛ کجاست اپوزیسیونی که پایش را فراتر از مسائل حقوق بشری بگذارد و اهمیت این لحظۀ حساس تاریخی را بفهمد و کل انرژیاش را متمرکز کند بر کشاندن معلمان به اعتصاب مهرماه؟ کجاست اپوزیسیونی که نگذارد وقتی رژیم خون کارگران شاپور رو میریزد، یقۀ این همه سندیکا و کمیتههای صوری را بگیرد که وظیفه دارند حمایت عملی بکنند؟ کجاست اپوزیسیونی که دست از خردهکاری و خبررسانی بردارد و سلاح اصلی طبقۀ کارگر را به او نشان بدهد؟
لُب کلام اینکه وقتی الآن دو تا اعتصاب مهم سراسری در کشور جریان دارد، وقتی اعتراضات خیابانی همزمان با این اعتصابات پا گرفتهاند، ما هیچ وظیفهای نداریم اِلا اینکه آب دستمان است بگذاریم زمین و برویم سراغ تدارکات «اعتصاب عمومی». اگر جنبش وارد فاز «اعتصاب عمومی» بشود، دولت فلج میشود؛ دولت فلج بشود، ریزشها از بدنهاش شروع میشود؛ کارگران با چشم خودشان «غلط کردم»های حکومت را ببینند بلافاصله جسارت و اعتمادبهنفسِ ازدسترفتۀ طبقۀ کارگر که سابقۀ رقم زدن انقلاب ۵۷ را در کارنامه دارد دوباره به او برمیگردد. سلاح دستش میگیرد. این بار با ایفای نقش مستقل خودش کل معادلات را برهم میزند و بلافاصله بعد از فلج کردن اقتصاد که قلب تپندۀ دولت سرمایهداری است، با ورود به فاز مسلحانۀ تودهای آمادۀ تمام کردن کار رژیم میشود.
سوالی را که بارها و بارها به انحای مختلف شکافتیم و به آن پاسخ دادیم دوباره اینجا مجدداً مطرح میکنیم: «چرا اعتصاب عمومی تاکتیک درستی است»؟
تأثیر تاکتیک صحیح بر پیشروی طبقۀ کارگر در جنبش ۹۷
۱-اعتصاب عمومی، همانطور که از اسمش پیداست، یک اقدام عمومی است؛ یعنی عمومِ بخشهای معترض جامعه را- از کارگر صنعتی و معلم و مهندس و پرستار گرفته تا رانندۀ اتوبوس و کامیون و کشاورز و کسبۀ خردهپای ورشکسته- به میدان میکشاند. «اعتصاب عمومی» دیگر مثل یک اعتراض محدود صنفی در شرایط عادی نیست که وقتی اعتصاب میشود، این به آن بگوید «هیس هیس! قضیه را سیاسی نکنید»! در اعتصاب عمومی دیگر تفکیک بین امر صنفی و سیاسی معنی ندارد. طیف وسیع و ناهمگونی از مطالبات کنار هم مطرح میشوند: از درخواست افزایش دستمزد تا سرنگونی رژیم! بنابراین واضح است که وقتی طبقۀ کارگر دست به اعتصاب عمومی بزند و ببیند که به چه سادگی با قدرت اتحادش میتواند اقتصاد را فلج کند، دیگر از این به بعد به کمترینها و حداقلیترینها راضی نمیشود.
۲- در واقع تجربۀ اعتصاب عمومی مانند کلاس درسی برای اعتصابکنندهها است که بسیاری از درسهای یک انقلاب سیاسی را در خودش دارد و به آنان منتقل میکند. آگاهی سیاسی و طبقاتیِ چندین میلیون اعتصابکننده یک جهش ناگهانی رو به جلو میکند. کسانی که تا پیش از این هیچوقت شاید حتی اسم تشکل و سندیکا و مجمع عمومی و چه و چه به گوششان هم نخورده، دارند اعتصابی مشترک با میلیونها نفر دیگر را تجربه میکنند. از کسی که در کردستان است تا کسی که در تهران است! در این اقدام مشترک جمعی، قدم به قدم همه با هم اعتصابشکنها را منزوی میکنند؛ قدرت اتحادشان را به هم نشان میدهند و با کشیدن افسار دولت آن را به زانو در میآورند.
در یک اعتصاب عمومی، بخشهای متشکلتر یا بخشهایی که بیشتر سابقۀ اعتصابات گسترده و پرسر و صدا داشتهاند، بسیار سریع در خط اول مبارزۀ سیاسی قرار میگیرند و مرز صنفی و سیاسی را میشکنند. اما ویژگی اعتصاب عمومی این است که بخشهای منزویتر و پراکندهتر طبقۀ کارگر را هم درگیر میکند و بسیاری درسهایی را که شاید سالها زمان میبرد تا به آنان منتقل بشود- مثل ضرورت «تشکلیابی» و «مستقل بودن» و غیره – بسیاری سریع از طریق تجربۀ اعتصاب عمومی به آنان منتقل میکند.
۳- در اعتصاب عمومی، شکافها و تفرقههای درونی طبقۀ کارگر که سرمایهداری برای بقایش به آن دامن میزند به حاشیه میرود: دیگر مهم نیست کارگر زن باشی یا کُرد باشی یا افغانستانی! صف بندی طبقاتی در یک «اعتصاب عمومی» عملاً دو جبهۀ مجزا میسازد: آنهایی که با اعتصاب هستند و آنهایی که علیه اعتصاب!
۴- فقط تصور کنید یک اعتصاب عمومی وقتی میتواند از چند صدهزار نفر تا چندین میلیون کارگر و کارمند و معلم و راننده و غیره را درگیر کند، چه حدّ فوقالعادهای از جرأت و جسارت و اعتماد به نفش به خود اعتصابکنندهها تزریق میکند. اینکه ببینند چطوری سر تا پای حکومت را رعب و وحشت فرا میگیرد و به غلط کردن میافتد، باعث میشود انواع موانع ذهنی و روانی و ترسها و واهمههایی که در حالت عادی برای پیوستن به اعتصاب وجود دارند از بین بروند: ترسهایی مثل اینکه «وای اگر بگیرندم بیکار میشوم»، «اجاره و خرجی را چه کنم» و … موج همبستگی سرتاسری کل این دغدغههای شخصی را به انگیزۀ یک تغییر بزرگ میشورد… این دقیقاً چیزی است که در انقلاب ۵۷ نیز قبلاً تجربه شده.
۵- از همه مهمتر اینکه اعتصاب عمومی، فارغ از اینکه چقدر دوام بیاورد، به هرحال سیستم را بسیاری سریع فلج میکند و همین باعث میشود در این تجربه قدرت واقعی کارگران به خودشان نشان داده بشود. نشان میدهد که چه کسانی هستند که عملاً دارند کشور و اقتصادش را میگردانند. طبقۀ کارگر به این اعتمادبهنفس بسیاری نیاز دارد. چهل سال سرکوب وحشیانه و زندان و تبعید بعد از انقلابی که روی دوش همین طبقۀ کارگر ساخته شد، موانع ذهنی زیادی به وجود آورده که باعث شده بخش زیادی از این طبقه باور به قدرت خودش رو از دست بدهد و نگاهش به «بالا» باشد تا یکی بیاید یا اتفاقی بیفتد که یک جوری از این وضع خلاص بشوند. تجربۀ یک اعتصاب عمومی، این طبقه را از لحاظ ذهنی تکان میدهد و به او ثابت میکند که خودش صلاحیت و توانایی ادارۀ جامعه را به دست خودش دارد. کارگران با چشم خودشان میبینند که وقتی طبقۀ کارگر با ارادۀ جمعی بخواهد، اقتصاد را متوقف میکند و با همان ارادۀ جمعی و بدون نیاز به آقابالاسر هم میتواند خودش کشور را بگرداند. در یک چنین تجربهای است که کارگران میتوانند خودشان را باور کنند تا دنبالچه و زائدۀ این یا آن اپوزیسیون قلابی و ضدّکارگری نشوند؛ تا بفهمند که کدام اپوزیسیون حامی واقعی منافعشان هست و کدام یکی نیست.
۶- با همۀ این توصیفات میبینیم که یک اعتصاب عمومی، از لحاظ کیفی چندین سال میتواند طبقۀ کارگر را به جلو بیندازد. اما حتی اعتصاب عمومی هم صرفاً فقط یک حلقه از زنجیری هست که میتواند به انقلاب علیه سرمایهداری ج.ا منجر بشود. واضح است که نه ج.ا و نه هیچ حکومت سرمایهداری دیگری در دنیا دست روی دست نمیگذارد که فقط با یک اعتصاب عمومی و به شکل مسالمت آمیز پایین کشیده بشود. به هر حال این رژیمها کلی نیروی مسلح و ابزار سرکوب فیزیکی و مزدور و مخبر و اعتصابشکن در اختیار دارند. بنابراین اعتصاب عمومی حلقهای از زنجیری است که فقط در اتصال با حلقۀ قیام مسلحانه میتواند تکمیل بشود و به نتیجه برسد.
کمیته عمل سازمانده کارگری – ۱۳ مرداد ۱۳۹۷
[۱] یکی در باب ضرورت ساختن اتحادیۀ سراسری در این اوضاع و احوال میگوید و دیگری فراخوان به قیام مسلحانه میدهد؛ یکی جنبش را تشویق به ایجاد شوراهای خود میکند و دیگر به برگزاری مجامع عمومی.