بیماریِ سرمایه‌داری و درمان آن

زمان تقریبی مطالعه متن ۵ دقیقه

ک. خان / ترجمه آزاد: آرام نوبختدر آن مقطعی که مارکس و انگلس «مانیفست کمونیست» را نوشتند، طبقۀ سرمایه دار هنوز نقشی مترقی داشت که در تاریخ ایفا کند (دست­کم تا جایی که توسعۀ نیروهای مولد مدّ نظر باشد). با این حال مارکس و انگلس حتی در همان دورۀ نگارش مانیفست به جنبه های مبتذل و پست سرمایه داری اشاره کردند. سرمایه داران به خاطر نیاز به «گسترش دائمی بازار»، انقلابی در ابزار تولید به پا کردند، در این فرایند جهان را از قید و بند تعصبات کهنه رها ساختند و شرایطی را فراهم آوردند که در آن «هر آن چه مقدس است، کفرآلود می شود».

اگر در همین بستر نگاه کنیم، اقدام اخیر شرکت داروسازی «ترنینگ» به خرید «داراپیم»- دارویی که برای درمان بیماری رایج توکسوپلاسموز و در کنار سایر داروها برای درمان ایدز به کار می رود- از امر مبتذل و کفرآلودِ محض به امری شنیع و جنایتکارانه سقوط کرده است. بهای این دارو یک شبه از هر قرص ۱۳.۵ دلار به ۷۵۰ دلار صعود کرده است. هزینۀ درمان بیماران از تقریباً ۱ هزار و ۱۳۰ دلار به ۶۳ هزار دلار جهش کرده. این هزینه اکنون در طول مسیر درمان چندین ساله می تواند برای بسیاری از بیماران به بیش از ۶۰۰ هزار دلار برسد. این افزایش ۵۰۰۰ درصدی حتی بنا به معیارهای خودِ سرمایه داری هم تهوع آور است. همۀ این ها در حالی است که داروی مذکور سال ۱۹۵۳ ساخته شد.

مارتین شکرلی، مدیر ارشد اجرایی شرکت ترنینگ تأکید می کند که صرفاً دنبال حفظ منافع سهام داران بوده و نهایتاً این که چنین افزایشی در بهای دارو برای بیماران خوب است! حتی رسانه ها و مطبوعات بورژوازی هم صدایشان درآمده است. این یکی از همان لحظاتی است که سرمایه داری تماماً عریان مقابل شما می ایستد و حتی وفادارترین خادمین آن پادشاه داستان معروف هم مجبورند بگویند او لباس به تن ندارد!

افزایش تدریجیِ ۱۰، ۱۰۰ یا ۲۰۰ درصدی قیمت از منظر بورژوازی و کاسه لیس هایش قابل پذیرش است. امری که به کرّات در صنعت داروی سازی رخ می دهد. اما کلاشی و سرکسیه کردن بیمار تا این حد گستاخانه، این خطر را برایشان دارد که ماهیت کلّ اقتصاد بازار را برای کسب بی رحمانه و خون سردانۀ سود افشا کند.

به نظر می رسد تحت فشار خشم عمومی جامعه، شرکت ترنینگ احتمالاً کمی از افزایش اولیۀ ۵ هزار درصدی دارو عقب نشینی کند. اما نحوۀ عملکرد سیستم همچنان یکی است. شکرلی به همان منطق درونی سرمایه داری (اگر بتوانیم عملکرد سرمایه داری را چنین بخوانیم) عمل می کند. بخشاً این تداوم بحران سرمایه داری در سال ۲۰۰۸ است. به طور کلی درآمدهای کم تری برای انجام سرمایه گذاری هایی که بازدهی باثباتی داشته باشند باقی مانده است. سفته بازی- به همان صورت شرط بندی روی اسب- تمام فعالیت های مولد اقتصادی طبقۀ سرمایه دار را قبضه کرده است.

فارغ از انحطاط عمومی سرمایه داری، در این داستان با چیزی رو به رو هستیم که بیش از همه ویژگی صنعت داروسازی به شمار می رود؛ چیزی که نشان می دهد کل این صنعت در سال های گذشته یک بازی قمار بوده است. موضوع با ساخت انسولین سنتزشدۀ انسانی در سال ۱۹۷۸ آغاز شد. این اختراع جدید (تا قبل از آن مبتلایان به دیابت انسولین خوکی مصرف می کردند) سر و صدایی در کل صنعت داروسازی به راه انداخت. اما این سر و صدا ربطی به استفاده از آن برای درمان مبتلایان به دیابت نداشت، بلکه در عوض به این خاطر بود که چنین اختراعی محصول یک کمپانی بوده است (کمپانی ای که وابسته به دانشگاه و بنابراین برخودار از بودجۀ عمومی بود و سپس به یک غول داروسازی فروخته شد).

به این ترتیب بازی برای شرکت های داروسازی تغییر کرد. همۀ آن ها دیگر هرگونه تظاهر به پژوهش های پایه ای درون سازمانی را کنار گذاشتند. امروز شرکت های بزرگ و متوسط داروسازی اختراع نمی کنند. بلکه این کار را شرکت های بیوتکنولوژی انجام می دهند. شرکت هایی که اغلب از دل آزمایشگاه های دانشگاهی بیرون آمده اند و با این هدف مشخص داروهای جدید می سازند که یا از طرف یک شرکت داروسازی بزرگ خریداری شوند یا با آن مشارکت داشته باشند. فایزر (Pfizer)، مِرک (Merck)، GSK و حتی شرکت های متوسط مثل ترنینگ در بازیِ تجاری کردن و بازاریابی دارو برای سود هستند و تمام.

این دینامیسم تا چندین سال به نظر می رسید که به صنعت داروسازی و سرمایه داران حسابی خدمت می کند. چه بسا حتی تأثیرات مثبتی هم بر سلامت برخی مردم در این جا و آن جا داشته بوده باشد. اما همین هم بعد از فکر کردن به اصل سود بود و به بهای تاراج طبقۀ کارگر صورت گرفت. سال ۲۰۱۳، ۶۰ درصد ورشکستگی ها در امریکا به خاطر صورتحساب های غیرقابل پرداخت پزشکی بود.

اما مالکان داروسازی ها مثل همۀ دیگران سرمایه داران دچار مشکل هستند. تا تقریباً یک دهۀ دیگر «انقضای حق امتیاز» فرامی رسد. با انقضای حق امتیاز داروهای پرفروش، این شرکت ها میلیاردها دلار درآمد را به داروهای عمومی می بازند. در حال حاضر تمرکز روی کل صنعت به سمت «داروهای تخصصی و نادر» چرخش کرده است. یعنی به سمت بیماری هایی که بازار داروی مهمی ندارند.

در همین چهارچوب است که شرکت ترنینگ ماه اوت داراپریم را به مبلغ ۵۵ میلیون دلار از شرکت «لابراتوارهای ایمپکس» خریداری کرد. این دارو برای درمان «بیماری های خاص» است و چالشی در برابر شرکت های ساخت داروهای عمومی. چون فقط یک «بازار کوچک» با بالقوه میلیون ها نفر متقاضی وجود دارد که برای زندگی به آن نیازمند هستند. بازار کوچکی که ترنینگ می خواهد گروگان بگیرد! هرچند مارتین شکرلی تأکید می کند که قرار است پول به سمت اختراعات برود، اما حتی یک نگاه سرسری به خط تولید ترنینگ هم نشان می دهد که نوآوری هایش بسیار ناچیز بوده است. مثلاً همان داروهای موجود را که سنتاً از راه دهان استعمال می شوند می گیرد و آن را به شکل اسپری بیرون می دهد. اسم این کلاهبرداری است، نه یک کلمه بیش تر و نه کم تر.

سرمایه داری مدت هاست که مسیر خود را به عنوان نیرویی مترقی پشت سر گذاشته است. امروز طبقۀ سرمایه دار هیچ چیز بیش از یک انگل نیست. هیچ چیزی برای برای ارائه به بیماران ندارد جز شیادی های بازاری و کسب پول از حق امتیاز. همۀ تمرکز روی حداکثر ساختن بازده سرمایه گذاری است. این که در صنعت داروسازی بخش اعظم هزینه ها متمرکز بر حفظ بیماری های مزمن است و نه توسعۀ درمان برای بیماری های حاد و مزمن یک راز سرگشاده است.

حال این را مقایسه کنید با مثلاً پژوهش های درمانی در یک کشور کوچک و منزوی مثل کوبا که ثابت کرده توقف انتقال اچ آی وی از مادر به فرزند امکان پذیر است و روی واکسن های اچ آی وی کار می کند. همۀ این ها در شراطی است که کوبا یک کشور سوسیالیستی نیست و اصولاً «سوسیالیسم در یک کشور» نمی تواند وجود داشته باشد. در نتیجه می توان تصور کرد که با استقرار سوسیالیسم در سطح بین المللی و برنامه ریزی مستقیم و دمکراتیک اقتصادی، به چه دستاوردها و تحولاتی در زمینۀ درمان بیماری ها دست خواهیم یافت. در سوسیالیسم منابع عظیمی که بشریت در دورۀ سرمایه داری توسعه داده است می تواند برای درمان های واقعی به کار گرفته شود. شرکت های داروسازیِ سود-محور به تاریخ خواهند پیوست و جای خود را به یک صنعت داروسازی وسیع، تحت مالکیت عمومی دمکراتیک با برنامۀ منطقی و عقلایی خواهند داد. حرفه های پرشکی و پژوهش های علمی از شرّ «منطق» کج و معوج سرمایه داری خلاص خواهند شد و به رفع نیازهای اکثریت و نه سود یک اقلیت خدمت خوهند کرد.

اما چنین جامعه ای خود به خود خلق نمی شود. بلکه وظیفۀ سنگین پی ریزی انترناسیونال انقلابی سوسیالیستی را می طلبد که بتواند با دخالتگری فعال در مبارزۀ طبقۀ کارگر جهانی، گام اول را برای انقلاب سوسیالیستی و براندازی دولت سرمایه داری بردارد.

۲۴ سپتامبر ۲۰۱۵

امتیازدهی

لينک کوتاه مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

− 6 = 2