درس های اعتصاب عمومی هند: ورشکستگی تاریخی استالینیسم-مائوئیسم و ضرورت استراتژی سوسیالیستی
آرام نوبخت
روز جمعه، ۲ سپتامبر ۲۰۱۶، بنا به تخمین ها نزدیک به ۱۸۰ میلیون کارگر در سراسر هند به اعتصاب عمومی یک روزه ای پیوستند تا صدای اعتراض خود را علیه سیاست های ریاضتی و «اصلاحات» نخست وزیر کشور، «نارندرا مودی» و حکومت «حزب بهاراتیا جاناتا» (حزب مردم هند) بلند کنند.
با وجود این که اخبار این اعتصابِ پُرهیبت و خیره کننده به سرعت سر از تقریباً تمام رسانه های چپ جهان درآورد، اما بیشترین تمرکز عموماً تنها بر ابعاد کمّی این اعتصاب بود، بی آن که کمترین اشاره ای به درس های سیاسی آن شده باشد. این اعتصاب اخیر، بلافاصله پرسش های مهمی را دربارۀ ماهیت سیاسی این اعتصاب، رهبران آن و استراتژی سیاسی طبقۀ کارگر هند مطرح می کند.
اعتصاب عمومی روز جمعه، نشانۀ روشنی از افزایش خشم اجتماعی فروخوردۀ کارگران، جوانان و زحمتکشان روستایی هند است. اما در عوض «کمیتۀ مشترک اتحادیه های کارگری» (JTUC) به عنوان فراخوان دهندۀ اعتراض، متشکل از عناصری است که به طور سیستماتیک مسیر مبارزۀ طبقاتی را سد کرده اند و مستقیماً وابسته به آن دست احزاب سیاسی هستند که نقشی کلیدی در تقلای بورژوازی هند برای تبدیل این کشور به بهشت نیروی کار ارزان جهان سرمایه داری داشته اند. این گفته نه فقط در مورد «حزب کنگره»- که «کنگرۀ اتحادیه های کارگری ملی هند» (INTUC) شاخۀ وابسته به آن است- بلکه همین طور اتحادیه های به ظاهر «چپ» در سطح رهبری «کمیتۀ اتحادیه های کارگری» مصداق دارد؛ یعنی: کنگرۀ اتحادیه های کارگری هند (CITU) و کنگرۀ سراسری اتحادیه های کارگری هند (AITUC) که هر یک به ترتیب زیرشاخۀ سازمان های استالینیستی و مائوئیستی «حزب کمونیست هند- مارکسیست» (CPM) و «حزب کمونیست هند» (CPI) هستند.
برای استالینیست ها و بروکرات های حرفه ای اتحادیه ها، اعتصاب ۲ سپتامبر چیزی جز یک مانور و ابزاری برای مهار و جلوگیری از انفجار اعتراضات رو به رشد اجتماعی و مسدود کردن مسیر شکل گیری و تکامل جنبش سیاسی مستقل طبقۀ کارگر علیه حکومت «حزب مردم هند» و فراتر از آن کلّ مناسبت اجتماعی سرمایه داری نیست.
اصولاً این سرمایۀ کلان هند بود که ماه مه ۲۰۱۴، مودی و حزب متبوع اش را به عنوان یک حزب شووینیست هندو برای شتاب بخشیدن به «اصلاحات» مشوق سرمایه گذاران و کارفرمایان- یعنی یورش همه جانبه به طبقۀ کارگر- و پیش بردن جاه طلبی های خود در عرصۀ جهانی روی کار آورد.
حکومت مودی با کاستن از سوبسیدها و هزینه های اجتماعی، از جمله بودجۀ بهداشت و درمان و «قانون تضمین اشتغال روستایی ملی- ۲۰۰۵»، خصوصی سازی صنایع دولتی، حذف یا کاهش سقف سرمایه گذاری خارجی در بخش های متعدد، اعمال مالیات تنازلی بر اجناس و افزایش مالیات بر فروش برای انداختن بار مالیات بر گردۀ طبقۀ کارگر، و مسامحه با حکومت های ایالتیِ تحت امر «حزب مردم هند» برای دریدن همان باقی مانده های موانع و محدودیت های حذف مشاغل و استانداردهای کار، این وظیفه را به خوبی انجام داده است.
نه فقط این، که مودی هند را وارد تحرکات امریکا علیه چین کرده است. روز دوشنبه وزیر دفاع هند، «منوهار پاریکار»، توافقنامه ای را امضا کرد که به هواپیماها و کشتی های جنگی امریکا اجازۀ دسترسی روزانه به پایگاه های نظامی هند را می دهد.
این که «کمیتۀ مشترک اتحادیه های کارگری» ادعا می کند می توان با فشار از پایین، «حزب مردم هند» و نخبگان حاکم را وادار به پیگیری سیاست هایی «خلقی» کرد، چیزی بیش از یک دروغ نیست.
هفت دهه تاریخ استقلال هند تماماً بر خلاف این ادعا نشان می دهد که تحقق ابتدایی ترین مطالبات دمکراتیک و اجتماعی کارگران هم تحت حاکمیت بورژوازی محال است. بورژوازی هند تا سال ۱۹۹۱ استراتژی توسعه سرمایه داری ملی و دولتی را پیش گرفته بود و تلاش می کرد آن را نوعی سوسیالیسم جا بزند. اما در عوض می بینیم که طی یک ربع قرن گذشته هند را به منبع نیروی کار ارزان و تدارکاتچی سرمایه داری جهانی و همزمان شریک نزدیک تر امپریالیسم تبدیل کرده است.
در حالی که ثروت بورژوازی هند به طور تصاعدی رشد کرده، «عروج» هند در صحنۀ سیاست و اقتصاد تنها به محرومیت اجتماعی و فلاکت بی حدّ و حصر اکثریت کارگران و زحمتکشان انجامیده است. پس از ۲۵ سال «اصلاح»، ده ها میلیون تن با بیکاری و اشتغال ناقص و قراردادهای بی ثبات دست و پنجه نرم می کنند و گرسنگی در کمین مناطق روستایی هند نشسته است. علاوه بر این ها هند با تلاش برای عرض اندام به عنوان هژمونی منطقه ای در آسیای جنوبی یا تبدیل به خط مقدم امریکا برای رویارویی با چین، در خطر درغلتیدن به ورطۀ تنازعات نظامی نیز هست.
احزاب استالینیست هند که نام «کمونیست» را هم یدک می کشند، دهه ها جزئی جدایی ناپذیر از دستگاه سیاسی بورژوازی بوده اند و این نه یک اشتباه تاکتیکی یا سهوی، که اصولاً هستۀ اصلی تمام تئوری های آنان است. تئوری هایی که همیشه بر اساس «تضاد» این یا آن گرایش از بورژوازی، آنان را در صف یکی از جناح های دولت سرمایه داری قرار می دهد. از سال ۱۹۹۱ به این، CPM و CPI، پیاپی از حکومت هایی پشتیبانی کرده اند که خود مسئول اجرای اصلاحات نئولیبرالی طبقۀ حاکم بوده اند. آن جایی که استالینیست ها قدم به حکومت های ایالتی گذاشته اند- به خصوص «بنگال غربی» و «کرالا»- پیگیر سیاست هایی شده اند که خود سیاست های «حامی سرمایه گذار» می خوانند (مثلاً ممنوعیت اعتصاب در بخش آی.تی و صنایع وابسته به آی.تی) و در سرکوب خونین اعتراضات دهقانی به سلب مالکیت زمین به نفع پروژه های بزرگ تجاری نقش داشته اند.
وقتی «پینارایی ویجایان»، وزیر ارشد جدید کرالا و عضو دفتر سیاسی CMP وعدۀ «پارادایم جدیدی» را می دهد که در آن «با آغوش باز از سرمایه گذار استقبال می شود»، در واقع دارد این پیام روشن را می دهد که استالینیست ها آماده اند مستقیم تر و روشن تر از قبل نقش پادوی سرمایه داران کلان را ایفا کنند.
استالینیست ها ائتلاف های انتخاباتی مکرر خود با احزاب راست گرای منطقه ای و حتی حمایت شان از حکومت «ائتلاف متحد ترقی خواه» (UPA) به رهبری حزب کنگره را با اسم رمز «جلوگیری از راست»- به خصوص جلوگیری از «حزب مردم هند»- توجیه کرده اند! در حالی که استالینیست ها با انقیاد سیستماتیک طبقۀ کارگر به احزاب بورژوایی برعکس نقش پررنگی در تقویت راست گرایان هندو داشته و راه را برای بهره برداری آنان از خشم مردم بابت بحران اجتماعی حاد برخاسته از «توسعۀ» سرمایه داری باز کرده اند. در انتخابات سال ۲۰۱۴، «حزب مردم هند» به عنوان نخستین حزبی که توانست از ۱۹۸۴ به این سو اکثریت «لوک سابها» (مجلس سفلای پارلمان هند) را تصاحب کند، به قدرت رسید.
اکنون در مواجهه با خشم مردمی از شکست آشکار وعده های دروغین انتخاباتی در باب اشتغال و «توسعه» است که مودی و شرکایش در «حزب مردم هند» مشغول دامن زدن به شووینیسم هندو با هدف ایجاد تفرقه در صفوف طبقۀ کارگر و بسیج عقب مانده ترین و ارتجاعی ترین عناصر جامعه هستند. و این شانه به شانۀ توسل به اشکال استبدادی تر حکمرانی پیش می رود. مخالفین سیاسی اگر متهم به اغتشاش نشوند، دستکم همیشه برچسب «ضدّ ملی» می خورند.
این تحولات همگی نشان دهندۀ تلاشی دمکراسی بورژوازی- یعنی توسل بورژوازی به مشت آهنین برای بیرون کشیدن خود از عمیق ترین بحران در قیاس با «بحران بزرگ» دهۀ ۱۹۳۰ به بهای طبقۀ کارگر- و در نتیجه ضرورت مداخلۀ طبقۀ کارگر به مثابۀ یک نیروی مستقل در مسیر مبارزه برای حلّ سوسیالیستی این بحران است.
در عوض استالینیست ها با تلاش مضاعف برای انقیاد طبقۀ کارگر به بورژوازی هند، دولت و احزابش، واکنش نشان داده اند. همین نیروها به اسم دفاع از «سکولاریسم» و «دمکراسی» بار دیگری در تلاش اند که عنان طبقۀ کارگر را به دست «حزب کنگره» بدهند. حزبی که تاریخی طولانی از سازش با راست گرایان هندو دارد. در انتخابات مجمع ایالتی بنگال غربی (آوریل-مه)، CMP برای نخستین بار وارد ائتلاف انتخاباتی با «حزب کنگره» شد، یعنی ارگان سنتی بورژوازی و حزبی که ظرف ۲۵ سال گذشته بخش اعظم کار شاق تعدیل ساختاری نئولیبرالی و تصویب پیمان «مشارکت استراتژیک جهانی» میان هند و امریکا را انجام داده. استالینیست ها همچنان مبلغ ایجاد یک «جبهۀ سوم» متشکل از احزاب منطقه ای نظیر JD (U)، BJD وDMK هستند. احزابی که نه فقط از اصلاحات نئولیبرالی و میزبانی جنگنده های امریکایی در هند حمایت کرده اند، بلکه به کرّات با «حزب مردم هند» هم متحد شده اند.
این قبیل زیگزاگ های سیاسی و ائتلاف یا مرزبندی بر مبنای «تضاد»های عام و خاص با این یا آن جریان، تمام هست و نیست استالینیست ها و مائوئیست ها است.
در حالی که بخش وسیعی از طبقۀ کارگر بی تردید اعتصاب یک روزۀ اخیر را ابزاری برای دفاع از منافع طبقاتی خود می بیند، اما برای استالینیست ها این صرفاً یک تئاتر سیاسی است. کل هدف استالینیست ها این است که با گرفتن ژست «چپ»، نقش خائنانۀ خود را پنهان و کنترل سیاسی خود (و البته بورژوازی) را بر طبقۀ کارگر تحکیم کنند. CPM و CPI از سال ۱۹۹۱ به این سو، تقریباً هر سال (از جمله های سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸، یعنی زمانی که در ائتلاف دوفاکتو با حزب کنگره و ارتباط روزمره با سونیا گاندی، رئیس حزب کنگره و نخست وزیر مانموهان سینگ بودند)، اعتصابات یک روزه ای را به راه انداخته اند.
طی سال های اخیر به اسم «وحدت طبقۀ کارگر»، حمایت از INTUC (وابسته به حزب کنگره) و «حزب مترقی کارگران» در تامیل نادو (شاخۀ اتحادیه ای حزب بورژوایی DMK) را به فهرست خود اضافه کرده اند. استالینیست ها در مانوری دیگر خواهان حمایت از «اتحادیۀ کارگران هند» (BMS) شده اند.
به همین دلیل است که کارگران هند، برای دفاع از منافع طبقاتی خود نیازمند استقلال سیاسی فوری با اتخاذ یک استراتژی سوسیالیستی-انترناسیونالیست
هند در یک ربع قرن گذشته شاهد رشد عظیم کمّیت و قدرت اجتماعی طبقۀ کارگر بوده است و همین طبقه است که برای صف آرایی زحمتکشان روستایی و تمام اقشار تحت ستم باید برای انقلاب سوسیالیستی، تشکیل دولت کارگری، اعمال کنترل عمومی بر ابزار تولید اجتماعی و سازماندهی تولید اجتماعی برای رفع نیازهای اجتماعی و نه سود خصوصی اقلیتی انگلی سازمان یابد. تنها یک دولت کارگری برآمده از انقلاب است که می تواند پس مانده های مناسبات ارباب-رعیتی و کاست را ریشه کن و وظایف تاریخاً به تعویق افتادۀ بورژوازی هند را تکمیل کند.
اعتصاب دوم سپتامبر جزئی از صعود دوبارۀ مبارزۀ طبقاتی در مقیاس بین المللی است. از اعتصابات بهار گذشته در فرانسه و بلژیک تا اعتصابات کارگران امریکایی، می بینیم که کارگران سراسر جهان علیه اتحادیه های ابزاردست سرمایه داری مشغول مقاومت هستند.
سرمایه داری ورشکستگی خود را تمام و کمال به نمایش گذاشته است. مشکل استراتژیک پیش روی کارگران هند، درست مانند طبقۀ کارگر سایر کشورها، اتحادیه ها و احزاب به ظاهر «چپ» هستند که همگی در تقابل با هرگونه چالش نسبت به نظام سود سرمایه داری قرار دارند و در عمل اثبات کرده اند که ابزار دست سرمایه هستند.
اخیرترین و زننده ترین مصداق این گفته را در یونان شاهد بودیم. سیریزا، که از قضا قدرت گیری اش با کف زدن های CPM و CPI همراه بود، به سرعت وعده های ضدّ ریاضتی خود را کنار گذاشت و بنا به فرمان تروئیکا برنامه هایی را در دستور کار قرار داد که به مراتب فراتر از برنامه های همتایان راستگرای سابق آن ها می رفت.
تجارب جدید و تاریخی همگی نشان می دهند که احزاب رفرمیست چپ و استالینیست، مکانیسم های سیاسی خلع سلاح طبقۀ کارگر هستند. این احزاب نه قابل اصلاح اند و نه با فشار از پایین به چپ چرخش داده می شوند. برای تقابل با بورژوازی، طبقۀ کارگر بی چون و چرا نیازمند ارگان های جدید مبارزاتی خود است، از کمیته های اعتصاب و هسته های انقلابی در مراکز کار تا نهایتاً، و مهم تر از همه، حزب پیشتاز انقلابی با استراتژی انقلاب سوسیالیستی. وحدت عینی طبقۀ کارگر باید نمود آگاهانۀ خود را در یکپارچگی مبارزات کارگران سراسر جهان بیابد. از این رو این حزب ناگزیر باید جزئی از یک انترناسیونال انقلابی به مثابۀ یک حزب جهانی برای انقلاب سوسیالیستی باشد. درس های انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه و متعاقباً مبارزات لئون تروتسکی علیه انحطاط استالینیستی و در دفاع از برنامۀ انقلاب سوسیالیستی جهانی، آن میراث گرانبهایی است که باید در هند و هر جای دیگر جهان به کار بست.
اعتصاب ۱۸۰ میلیون کارگر هندی، نمایشی از پتانسیل عظیمی بود که هنوز به ارادۀ طبقاتی واحد تبدیل نشده است. این تنها یک حزب انقلابی، با استراتژی سوسیالیستی است که می تواند این ارادۀ بالقوه را بالفعل کند.
۱۸ شهریور ۱۳۹۵