چینِ «سبز»: منجی دنیا؟
پیت دیکینسن / برگردان: آرام نوبخت
«ادارۀ ملی آمار چین» اوایل امسال اعلام کرد که مصرف زغال کشور برای دومین سال متوالی کاهش داشته و این همراه بوده است با کاهش تصاعد گاز دی اکسید کربن (در نتیجۀ سوزاندن سوختهای فسیلی نظیر زغال) که بزرگترین مقصر گرمایش جهانی محسوب می شود. همچنین گزارش شد که سال ۲۰۱۵ ظرفیت انرژی تجدیدپذیر چین در بخشهای بادی و خورشیدی هر یک به ترتیب ۳۴ و ۷۴ درصد رشد داشته اند. پس از انتشار این اطلاعات، نظرات به مراتب بیش تری در مطبوعات منعکس شدند مبنی بر این که چین دارد به یک اقتصاد «سبز» بدل می شود. این ارقام، گیرا به نظر می رسند و اگر چین به راستی در حال تبدیل به یک اقتصاد «سبز» باشد، در این صورت تأثیر قابل توجهی بر گرمایش جهانی خواهد داشت، چرا که خود بزرگترین انتشاردهندۀ گازهای گلخانهای است. اما واقعیت چیست؟
مقالۀ مشترک جدیدی به قلم پروفسور «والری کارپلوس» از دانشگاه «ام.آی.تی» در نشریۀ «انرژی و طبیعت» نیز تصویر خوش بینانهای ارائه می کرد. ظاهراً چین در مسیری است که بتواند تا سال ۲۰۳۰ بیش از یک چهارم برق خود را انرژی بادی تأمین کند و اکنون نیز با ظرفیت نصب شدۀ ۱۴۵ گیگاوات (بیش از اروپا و ایالات متحدۀ امریکا) رهبر جهان در زمینۀ انرژی بادی است. به همین ترتیب «شی ژنهوآ»، مذاکره کنندۀ ارشد چین در پاریس نیز در نشست ناکام «کنفرانس جوّی» پاریس (۲۰۱۵) ادعا کرد که چین در مسیری قرار دارد که می تواند از تعهدات خود «بسیار فراتر» برود.
«رانپینگ سونگ» از «مؤسسۀ ذخایر جهانی» واشنگتن هم ادعا می کند که این «روشی عالی» برای تغییر مسیر توسعۀ یک اقتصاد نوظهور است.
با آمار و ارقامی که چین منتشر کرده است باید با احتیاط تمام برخورد کرد. چرا که بروکراتهای «حزب کمونیست چین»، دادهها را در سطوح مختلف بسته به اهداف و نیات خود دستکاری می کنند. اگرچه به نظر می رسد رشد سریعی در ظرفیت انرژی تجدیدپذیر وجود داشته و انتشار دی اکسید کربن احتمالاً قدری ناچیز کاهش یافته است، اما پیش از این که نتیجهای دربارۀ دستاوردهای «سبز» چین و چشم انداز غلبه بر معضل گرمایش جهانی بگیریم، نیازمندیم که این دادهها را در بستری بلندمدت، چه در سطح ملی و چه بین المللی، قرار دهیم.
اندکی پس از انتشار دادههای مذکور از سوی «ادارۀ ملی آمار»، سازمان «صلح سبز» گزارشی را دربارۀ صنعت زغال سنگ چین منتشر کرد. بنا به این گزارش سال ۲۰۱۵ وزارت محیط زیست چین و دفاتر محلی محافظت از محیط زیست، مجوز احداث ۲۱۰ ایستگاه نیرو با سوخت زغال سنگ را (یعنی به طور متوسط ۴ ایستگاه در هفته) صادر کردند. ظرفیت این تأسیسات به تنهایی متجاوز بر کلّ ظرفیت نصب شدۀ تولید انرژیهای تجدیدپذیر خواهد بود. به علاوه ساخت و ساز ۶۶ الی۷۳ ایستگاه نیرو با سوخت زغالی در سال ۲۰۱۵ آغاز شد که افزایش چشم گیری نسبت به سال قبل نشان می دهد. میزان تصاعد گازهای گلخانهای ۲۱۰ ایستگاه جدید نیرو با سوخت زغالی که برای دورهای ۲۴ ساله برنامه ریزی شده اند، ۱.۹ برابر بیش تر از سطح کنونی تصاعد گازهای گلخانهای چین است. تصاعد ذرّات سمی از این پروژهها بیش از مجموع همۀ اتومبیلهای پکن، تیانجین، چونگ کینگ، شانگهای خواهد بود که ۲۲۰ هزار مرگ مازاد را در طول این دوره موجب می شود.
گزارش سازمان «صلح سبز» خاطر نشان می کند که ساخت و ساز تأسیسات جدید نیرو با سوخت زغال سنگ ضروری نیست، چرا که این بخش با اضافه ظرفیت رو به رو است و تولید برق از سوخت زغال سنگ نیز از سال ۲۰۱۱ افزایش نیافته است. این گزارش پیش بینی می کند که ایستگاههای جدید نیرو با سوخت زغال سنگ ذخیره خواهند شد و تقاضا بیش از پیش از ظرفیت نصب شدۀ انرژیهای تجدید پذیر تأمین می شود. به گمان آنها حکومت مرکزی قصد دارد که به تعهدات بین المللی خود برای تعیین سقف تصاعد گازهای گلخانهای تا سال ۲۰۱۳ عمل کند و بنابراین بیدلیل از ظرفیت انرژیهای آلاینده استفاده نمی کند. اما چنین چیزی به چندین و چند دلیل احتمالاً رخ نمی دهد. سرمایه داران محلی و بروکراتهای «حزب کمونیست» اگر به نفع خود بدانند- به ویژه زمانی که پای باندهای متنقذ مرتبط با صنعت زغال سنگ در میان باشد- دستورات از مرکز را نادیده می گیرند.
سازمان «صلح سبز» و همین طور پروفسور «کارپلوس» از دانشگاه «ام.آی.تی»، در حمایت از این مدعای خود که حکومت انرژیهای تجدید پذیر را به زغال سنگ ترجیح می دهد، ادعا می کنند که در حال حاضر هزینۀ «نهایی» انرژیهای تجدیدپذیر پایین تر از زغال سنگ است و بنابراین منطق اقتصادی (سرمایه داری)، یعنی سود، به نفع اولی رأی می دهد. با این حال هزینۀ نهایی انرژی به شدت نوسان دارد و به سرعت دارد به وضعیت اقتصاد ملی و جهانی، تغییرات تکنولوژی و سایر فاکتورها وابستگی پیدا می کند؛ از این رو پیش بینی رویدادهای آتی اقتصادی بر اساس هزینههای نهایی کنونی، بسیار غیرقطعی است. این موضوع به خصوص در مورد آشفته بازار توسعۀ چین مصداق دارد. جایی که «قواعد بازی» سرمایه داری، از منشور استالینیسم منکسر می شود. همان طور که در بالا اشاره شد، بروکراتها و گروههای نیرومند فشار، اغلب اگر به نفعشان باشد «منطق بازار» یا دستورات از مرکز را نادیده می گیرند.
حکومت چین در دورۀ تداوم رونق اقتصادی، سیاستِ رشد برق آسای کلیۀ بخشهای انرژی را پیش گرفت، آن هم به دلیل کمبود انرژی و با هدف استراتژیک ساخت صنایع بین المللی مسلط در بخش انرژیهای بادی و خورشیدی. چین در این دومی به موفقیت دست یافت و اکنون دارد به سرعت نقب هایی به بازار جهانی انرژی بادی می زند. محرک رشد بخش انرژیهای تجدیدپذیر اساساً همین عوامل بودند و نه دغدغۀ محیط زیست. در آینده اولویتهای سیاست گذاری دولت، همان منافع فردی بروکراسی و سرمایه داران چینی باقی خواهد ماند و نه گرمایش جهانی. در چنین شرایطی هیچ دلیلی ندارد که تصور کنیم گزینههای بازار به همان صورت که نخبگان یا سرمایه داران حاکم در تمامی سطوح جامعه اتخاذ می کنند، منجر به پیامد زیست محیطی مطلوبی خواهد شد.
زغال سنگ هنوز ۷۵ درصد مصرف انرژی کشور را شکل می دهد و اگرچه این ممکن است طی دورهای به دلیل رشد بخش انرژیهای تجدیدپذیر تنزل پیدا کند، اما این کاهش احتمالاً آن قدر سریع یا کافی نخواهد بود که بر خطر گرمایش جهانی غلبه کند. حتی اگر حکومت چین به تعهدات خود در قبال تغییرات جوّی عمل کند یا حتی اگر به قول مذاکره کنندۀ ارشد آنها در پاریس در مسیری باشد که «بسیار فراتر» از تعهدات خود رود، باز هم این گفته مصداق خواهد داشت.
چین در کنفرانس پاریس اعلام کرد که تا سال ۲۰۳۰ میزان تصاعد گازهای گلخانهای را به ازای هر واحد تولید ناخالص داخلی محدود خواهد کرد. حتی اگر هم چنین چیزی امسال و نه سال ۲۰۳۰ اتفاق بیفتد -اگرچه بسیار نامحتمل- چین هم چنان سالانه قریب به ۱۲ میلیارد تُن گاز دی اکسید کربن تولید خواهد کرد، یعنی تقریباً یک سوم کل مقدار جهانی. هیچ تعهدی برای کاهش آن وجود ندارد، چرا که حکومت وعده داده است که انتشار گازها را به ازای هر واحد تولید ناخالص داخلی محدود می کند؛ به این اعتبار، انتشار گازهای گلخانهای به موازات رشد اقتصاد، به رشد خود ادامه خواهند داد. در نتیجه سطح تولید گازهای گلخانهای عملاً به لحاظ علمی دستیابی به هدف تعریف شدۀ حفظ افزایش گرمایش در سطحی کمتر از ۲ درجۀ سلسیوس بالای سطوح پیشاصنعتی را ناممکن می سازد (سطحی که فراتر از آن افزایش دما غیرقابل کنترل خواهد شد).
با در نظر داشتن دادههای اخیر دربارۀ گرمایش زمین، چشم انداز تصاعد گازهای گلخانهای چین به میزان «فقط» ۱۲ میلیارد تُن در سال- از یک رقم واقع بینانه تر و بالاتر بگذریم- به مراتب هشدارآمیزتر می شود. آمارهای سه سال گذشته در مقیاس جهانی می توانند نشان بدهند که ظرف کم تر از پنج سال، دما از کم تر از ۱ درجۀ سلسیوس به میزان ۱.۵ درجۀ سلسیوس بالا رفته است. آهنگ ذوب شدن یخهای قطبی و پرمافروست* بسیار بیش از ترس دانشمندان آب و هوا شتاب گرفته است. هنوز زود است که بگوییم آیا این روند ادامه خواهد یافت یا خیر؛ اما زنگهای خطر از هم اکنون به صدا درآمده اند. چه بسا ما شاهد فرارسیدن یک نقطۀ عطفِ پیش بینی شده باشیم، یعنی زمانی که ذوب شدن پرمافروست، مقادیر کلانی گاز متان را آزاد کند. گاز متان یکی دیگر از گازهای گلخانهای است که به مراتب خطرناک تر از دی اکسید کربن محسوب می شود.
اکنون برای رفع این وضعیت فوق العاده، به اقدامی عاجل و قاطعانه نیاز است. اما علامتی دالّ بر آن به چشم نمی خورد که طبقۀ حاکم چین یا دیگر نقاط جهان تمایلی برای انجام کار قابل توجهی داشته باشند. گرفتن زمام امور از دست طبقات حاکمِ جهان سرمایه داری و جایگزین کردن آن با یک نظام سوسیالیستی عقلایی و تحت نظارت دمکراتیک، هرگز تا به این حد مهم یا اضطراری نبوده است.
* خاکی که دمای آن به مدت دو سال یا بیش تر کم تر از نقطۀ انجماد آب (صفر درجۀ سلسیوس یا ۳۲ درجۀ فارنهایت) است.
۲۹ اوت ۲۰۱۶